eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
41.6هزار عکس
37.8هزار ویدیو
167 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#شهید_عباس_آسمیه🌷 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani✅
🌷 💠نحوه شهادت عباس 🔹عباسم با گذراندن دوره‌های تخصصی و به صورت برای دفاع از ائمه معصومین (ع) راهی سوریه شد. 🔸یکی از دوستانش برای ما تعریف می کرد که در سختی زیاد کشیدیم و چند روزی بود که به جز چند چیزی برای خوردن نبود اما عباس همیشه لبخند می زد و می گفت: زیاد فکرش را نکنید درست می شود. 🔹عباس و ۳ نفر دیگر بالای ای رفته بودند و می جنگیدند تا از کشته شدن افراد بیشتر جلوگیری کنند. او از و تیر خورد و در نهایت به آرزوی دیرینه اش رسید و جام را از دست مولای بی کفن نوشید و پیکرش نیز برنگشت. 🍃🌹🍃🌹 🔸وصیت شهید خطاب به مادر جان لحظاتم را با تو گذرانده ام بعد از خدا تو را بسیار بسیار دوست دارم و از تو می خواهم خودت را حفظ کنی چرا که آرامش تو خانواده را خواهد کرد پس هر زمان به یادم افتادی یاد حضرت زینب(س) باش و از ایشان بخواه ✍راوی: مادر شهید 🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
این فــرو ریخته گـلهـای پــریـشان در باغ... کـز مــی جــام شهادت همه مدهوشانند... یـادشـان زمــزمــه
خاطرات_شهدا 🌷 🌷روز اول بود. .... بعـد نماز مغرب📿 مثل هـرروز صـوتِ پخـش شد🔊.... آقا این شهیده گمنامه؟ چند سالشه⁉️ زائرا گوش میکردن و گریه میکردن😭 و میرفتن سمـت خـروجی... 🌷تو حـال و هوای خودم بودم که یه نفر صدام زد!پسررر!! با تعجب😟 دنبال صدا گشتم؛ بود! گفت یکی از باندای🔇 نزدیکای ورودی قطع شده،برو ببین چی شده! سیمش کنده شده بود🔌وصل کردم.... 🌷بعدِ اون تِرَک روضه حاج محمود شروع شد.خونِ دلِ آســمون😔...... هنوزم که هنوزه هروقت میشـنوم🎧 موهای بدنم سیخ میشه.رفتم نشستم رو یه مانندی و شروع به زار زدن کردم😭. 🌷روضه بخونن و ما وایسیم نگاه کنیم⁉️حـین روضه یه نفر نشسته بود کنارم👥 محلی ندادم؛نگاهم نکردم. اون صـوت پنج دقیقه ای⏱ که تموم شد بغل دستیم شروع کرد .... 🌷خـوبانِ روزگار ،مسـلمانِ . یه نمکی خوند و بعدش پرسید اسمـت چیه⁉️گفت آقا امـیرحسین جا نمونی از اتوبوس🚌! چپ چپ نگاش کردم👀 و گفتم ! 🌷خوشحال شد و با هم رفتیم منطقه رو گشتیم تا نمونده باشه. اون شد شروع✓ رفاقتِ ده دوازده روزه ی ما.شوخی ها ،خنده ها😄 ،گریه ها😭 ،روضه ها ،خوردنا و پیچوندنا ،جشن پتو و اذییت ها. 🌷سال بعدش اومدم .هرچقدر گشتم پیدات نکردم😔.دیدم نیستی رفتم .... چند وقت بعدش یه کتاب دیدم📖 توجـهم و جلب کرد! 🌷عکسـش آشـنا بود! رفتم جلوتر و وقتی اون کتابچه📘 رو دیدم کپ کردم😳!خاطرات هـنوز کیفی🎒 رو که بهـم دادی رو دارم.تقـریبا هـر روز رو .بعضـی ها مـیگن یه کیف دیگه رو بردار بابا😕.این چیه!کوله ی !مردم فکـر میکنن از منطـقه اومـدی ....😔😔 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
7⃣2⃣5⃣ 🌷 💠نحوه ی شهادت امیر 🔰ساعت تقریبا، پنج ونیم یا شش بود که هوا روشن☀️ شده بود. یک کیلومتر، دو کیلومتر پیاده رفتیم🚶 تا رسیدیم به اونجایی که بچه‌ها [درحال] بودند، تپه تپه بود.  🔰یک تپه مثلا بالاش یک خونه🏡 بود، و در کنار اون چندین دیگه وجود داشت همین جوری این خونه رو بگیر پاکسازی کن، این یکی رو بگیر، اون یکی رو بگیر. رفتیم جلو و دونه دونه خونه هارو کردیم✅ 🔰حالا خواست بود، چی بود، با اون همه خستگی، با اون همه داستان. رفتیم هفت کیلومتر جلو.رسیدیم به شهر   یکی از گروه‌های عراقی که ما بودند، اونجا از صبح درگیر بودند😪.  🔰تعدادی برگشته بودند. یک تعداد درگیری هنوز تو سر و صدا می‌اومد. ما هم زدیم تو اون شهر. حدود سی، سی و پنج نفر👥👥 زدیم تو اون شهر؛شهر رو گرفتیم. رفتیم بالاتر.  🔰یک شهر کوچکتر از اون بود اون شهر رو هم گرفتیم. رسیدیم به صد متری هدف🎯یکدفعه یک بارون آتیشی💥 از شروع شد که ما حتی نفهمیدیم از کجا داریم می‌خوریم از چپمون داریم می‌خوریم؛از راستمون داریم می‌خوریم. 🔰بالاخره هر کسی یکجا پناه گرفت یک سری‌ها، و دو سه نفر دیگر سمت چپشون دیوار بود سمت راستشون خونه🏚 ما هنوز را پیدا نکرده بودیم که از کجا داریم تیر می‌خوریم💥 🔰من که داشتم چپ و راست می‌دویدم. برگشتم یه ذره . تو دهنه یک مغازه ایستادم. امیر هم پشت یک ماشینی🚘بود. فکر کنم گرفته بود. دوید اومد پیش من 👥 تا اومد سمت من که گفت میلاد چی شده⁉️پاش تیر خورد😥  🔰امیر خورد زمین.گفتم چی شده؟ گفت: خوردم. شروع کرد لی لی کردن به سمت بچه‌ها بیاد کنه. چون هم دستش بود و آتیش سنگینی هم رو سر داعشی ها 👹داشت میریخت ، تک تیر اندازهای اونا تک تیر اندازها با زدنش 😔 😭.... 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani