کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
🔸خوف #محشر از کسی باشد 🔹که او بی صاحب است 🔸 #صاحب ما در قیامت 🔹عمه جانم #زینب(س) است😍 #شهید_جواد
🔰ایشان دو سالی بود که پیگیر رفتن به #سوریه شده بود و تمام کارهایش را انجام داده بود و من خبر نداشتم🚫. وقتی خبردار شدم که قرار است #برود گفتم شما گفتی اگر در کشور خودمان🇮🇷 جنگ شد رضایت بدهم بروی ⚡️اما #سوریه کشورما نیست❌.
🔰خوب یادم است که #شب_شهادت امام کاظم (علیه الاسلام) بود که رو کرد به آسمان و گفت #یاموسیبنجعفر خودتان به دل💟 همسرم بیاندازید راضی شود تا بروم.آن شب #خواب_دیدم به همراه همسرم💑 به سوریه رفتهایم. زنان #عرب زیادی آنجا بودند.
🔰مردان برای نبرد⚔رفتند و یکی از #فرماندهان ما را در پناهگاهی برد و گفت اینجا به زودی تخریب میشود و همه کشته خواهند شد اما ما باید تا #آخرین_قطره خونمان از شما دفاع کنیم👊.ترس و وحشت بر من غلبه کرده بود😰 راهی مکانی شدم که #سقف نداشت
🔰آنجا شروع کردم به #دعا کردن و گفتم خدایا مرا ببخش که رضایت نمیدادم همسرم برای دفاع از این مردم #بیدفاع به سوریه بیاید😔 درحالی که خودم انتظار دارم الان از همه جای دنیا🌍 برای کمک به ما بیایند.
🔰 #دفعه_آخر از حلب زنگ زد☎️ و گفت اینجا درگیری شدید شده💥 و شاید چند روزی نتوانم تماس بگیرم🚫 اما اگر هر اتفاقی بیفتد راضیام به #رضای_خدا و از من پرسید که آیا من هم راضی ام که پاسخ مثبت دادم✅ و پرسید به خودش توکل کنیم❓ که گفتم توکل بر خدا و به مشیت او راضی هستم.
🔰ایشان به من گفت اگر قسمت من به برگشتن #نبود میخواهم به کسانی که مرا یاد میکنند بگویی بجای من #حضرت_فاطمه(س) را یاد کنند و سه بار بگویند"یا زهرا(س)"❣.به ایشان گفتم انشالله حتما برمیگردی که دوباره همان گفتهها را تکرار کرد و از من قول گرفت به #حجاب حضرت زهرا(س) تاسی کنم و به پیروی از بانو #روبند بزنم😊.
#شهید_جواد_جهانی
🌹🍃🌹🍃
گ
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
💠وصیت کرده بود که لباس سبز #پاسداریش رو باهاش به خاک بسپارند که #امام.زمان (ع) ظهور کردند در رکاب ح
💠یک رویا اما واقعیت
⚜«الذین ءامنوا و هاجروا و جهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون»
💢«کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداختهاند، نزد خدا مقامی هر چه والاتر دارند و اینان همان رستگارانند.» #سوره_توبه_آیه20✔️
💠خوابی که همرزم شهید؛ ابو زینب بعد از برگشتن از #سوریه دید
🔰چند روزی بود که از سوریه برگشته بودم. عجیب دلم هوای #رفقای_شهیدم به خصوص ✓سجاد مرادی و ✓عبدالمهدی کاظمی رو کرده بود. شب #خواب_دیدم دوباره اعزام شدم سوریه🚌 نزدیک ظهر بود که رفتم تو حرم #حضرت_زینب_س🕌 سلام دادم و زیارت کردم.
🔰از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجیدم.
موقع نهار🍲 شده بود رفتیم تو یک #اتاق سفره یکبار مصرف انداخته بودند و بچه ها نشسته بودند یک جای خالی برای خودم پیدا کردم و نشستم👤 ناگهان دیدم شهیدعبدالمهدی کاظمی🌷 با اون #خنده_قشنگش😍 آمد و درست مقابل من نشست. از #خوشحالی نگاهم رو ازش برنداشتم❌
🔰به من #بالبخند گفت چیه چی دیدی ماتت برده⁉️ بهش گفتم پس تو که موشک خورد کنارت💥 و #شهیدشدی، اینجا چکار می کنی؟
با خنده گفت : من زنده ام والان روبروت نشستم صحیح وسالم
🔰بهش گفتم من خودم شنیدم که #موشک با بدنت چه کرد. با خنده گفت:😄 یه خراش ساده بود #بخیه_شد و خوب شد👌 بهش گفتم من خودم تو #گلستان شهدا🌷 مزارت رو دیدم ، بازم خندید و گفت بابا #من_زنده_ام و الان روبروت هستم باور نداری بیا بغلم کن💞
🔰پریدم تو بغلش و با هم کلی گریه کردیم😭همدیگر را محکم فشار می دادیم. #نمازصبح شد که از خواب بیدار شدم. دوست داشتم #هیچوقت از اون خواب بیدار نمی شدم😔
یادم اومد که خدا تو #قرآن میگه #شهدا زنده اند
🔰 #عبدالمهدی_کاظمی هنوز زنده است و هنوز داره تو سوریه در دفاع ازحرم می جنگه👊 چند شب بعدش هم خواب #سجادمرادی رو دیدم که اونم هنوز داشت تو سوریه می جنگید.
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani✅
🔸در بیمارستان #حضرت_زینب(س) به دنیا آمد. لحظه تولد محمد👶 به خاطر سن کم من، مسئله مرگ و زندگی ام مطرح شد. اسم #محمد را چیز دیگری انتخاب کرده بودیم اما من #خواب_دیدم که خانمی پوشیه زده، کنار ضریح بزرگی قرار داشت؛ بچه ای را به من داد و گفت:
🔹«این بچه پسر است. اسمش را #محمد بگذار. ما این بچه را برای مدتی به تو می دهیم♥️ و دوباره از تو می گیریم. این بچه #مال_ماست». در آن زمان فکر کردم که بالاخره هر انسانی روزی دنیا می آید و روزی می میرد. بعد از #شهادتش متوجه شدم که قبل از تولد، سرنوشتش رقم خورده✅
🔸محمدم همیشه در ایام #فاطمیه لباس مشکی میپوشید و صبح از خانه بیرون می رفت؛ نمی دانم کجا میرفت‼️ خودش هم چیزی تعریف نمی کرد؛ #شب می آمد، نماز و قرآن و دعایش📖 را می خواند و میخوابید. دوستانش تعریف می کردند که وقتی روضه #حضرت_رقیه (س) و #حضرت_زهرا(س) خوانده می شد، محمد خیلی گریه می کرد😭
🔹حتی وقتی در حرم #حضرت_زینب (س) این روضه خوانده شده، از هوش رفته است. در منطقه به بچه ها گفته بود: می شود شبیه حضرت زهرا (س)🖤 و مثل خوابی که دیده ام، به سبب جراحت در ناحیه #پهلو به شهادت🌷 برسم؟»
🔸و سرانجام محمدم در حالی که بر لب ذکر #یازهرا را تکرار میکرد و از ناحیه پهلو و کتف تیر خورده بود💥 با لب #تشنه به شهادت رسید
#شهید_محمد_سخندان
#شهید_مدافع_حرم
🌷💥🌷 @abbass_kardani 🌷💥