eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
23.6هزار ویدیو
125 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
ســــــــلام خدمت اعضای محترم مـــــــــهمان عزیز امشب ما 👇👇👇 شــــــــــــهید عباس بابایی هستند قهربودیم درحال نمازخوندن بود. نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم. کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن ولی من بازباهاش قهربودم! کتابو گذاشت کنار بهم نگاه کرد و گفت: غزل تمام،نمازش تمام، دنیا مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد! بازهم بهش نگاه نکردم اینبارپرسید: عاشقمی؟ سکوت کردم.. گفت: عاشقم_گر_نیستی_لطفی_بکن_نفرت_بورز بی_تفاوت_بودنت_هرلحظه_آبم_میکند دوباره با لبخند پرسید: عاشقمی مگه نه؟ گفتم:نه گفت: .... زدم زیرخنده، و روبروش نشستم دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه... بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم..‌ خداروشکرکه هستی .. (روایت عاشقانه از همسر شهید عباس بابایی) شهید عباس_بابایی🕊 الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج یاد شهدا کمتر از شهادت نیست شادی روح امام و همه ی شهدای عزیز خاصه مهمان امشب مون دسته گل صلوات هدیه کنیم خدایاازعمرم بگیربرعمر رهبرم بیفزا کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو اللهم عــــــــجل لولیک الفرج الـــتماس دعای فــــرج آقا جانم
قهربودیم درحال نمازخوندن بود. نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم. کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن ولی من بازباهاش قهربودم! کتابو گذاشت کنار بهم نگاه کرد و گفت: غزل تمام،نمازش تمام، دنیا مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد! بازهم بهش نگاه نکردم اینبارپرسید: عاشقمی؟ سکوت کردم.. گفت: دوباره با لبخند پرسید: عاشقمی مگه نه؟ گفتم:نه گفت: .... زدم زیرخنده، و روبروش نشستم دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه... بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم..‌ خداروشکرکه هستی .. (روایت عاشقانه از همسر شهید عباس بابایی) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ یادشهداکمترازشهادت نیست 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
قهربودیم درحال نمازخوندن بود. نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم. کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن ولی من بازباهاش قهربودم! کتابو گذاشت کنار بهم نگاه کرد و گفت: غزل تمام،نمازش تمام، دنیا مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد! بازهم بهش نگاه نکردم اینبارپرسید: عاشقمی؟ سکوت کردم.. گفت: دوباره با لبخند پرسید: عاشقمی مگه نه؟ گفتم:نه گفت: .... زدم زیرخنده، و روبروش نشستم دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه... بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم..‌ خداروشکرکه هستی .. (روایت عاشقانه از همسر شهید عباس بابایی) یادشهداکمترازشهادت نیست 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆