دست و پای کسی را در پوست گردو گذاشتن
عبارت مثلی بالا دربارۀ کسی بکار
میرود که: او را در تنگنای کاری یا مشکلی قرار دهند که خلاصی از آن مستلزم زحمت باشد.
آدمیدر زندگی روزمره بعضی مواقع دچار محظوراتی میشود و بر اثر آن دست به کاری میزند که هرگز گمان و تصور چنان پیشامد غیرمترقب را نکرده بود.
فی المثل شخص زودباوری را به انجام کاری تشویق کنند و او بدون مطالعه و دوراندیشی اقدام ولی چنان در بن بست گیر کند که به اصطلاح معروف: نه راه پس داشته باشد و نه راه پیش.
در چنین موارد و نظایر آن است که از باب تمثیل میگویند: بالاخره دست و پایش را در پوست گردو گذاشتند. یعنی کاری دستش داده اند که نمیداند چه بکند.
اکنون ببینیم دست و پای انسان چگونه در پوست گردوجای میگیرد که وضیع و شریف به آن تمثیل میجویند
گربه ها موجودات زیرکی هستند، که در هنگام راه رفتن از پای آنها هیچ صدایی بلند نمی شود، که این ویژگی آنها را به شکارچیان قابلی تبدیل کرده است.
در زمان گذشته گربه ها بیشتر وحشی بودند و کمتر دست آموز، درنتیجه یکی از راههای تامین غذای آنها، دزدی موادغذای از خانه ها بود.
اگر گربه ای بیش از اندازه برای اهل خانه ای دردسر ایجاد می کرد، بعضی از صاحب خانه ها ، با کمک یک طعمه همانند گوشتی لخم، گربه ی مزاحم را به دام می انداخت و دست و پای حیوان را در پوست گردویی که در آن قیر داغ ریخته بودند، قرار می دادند، گویی با این شیوه بی رحمانه حیوان بیچاره را می خواستند مجازات کنند و همچنین درس عبرتی برای سایر گربه ها باشد. گربه ای که این بلا به سرش آمده بود دیگر نمی توانست راه برود و خیلی زود از گرسنگی میمرد.
#دست
#گردو