eitaa logo
روزنوشت های سعید عبداللهی
16 دنبال‌کننده
7 عکس
1 ویدیو
0 فایل
اینجا غیررسمی هایم را می نویسم برای دوستان نزدیکم
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️دیشب داداش مسعود می گفت چقدر ریش هات سفید تر از قبل از انتخابات شده ! ▫️فکر نمی کردم شرکت در یک رقابت انتخاباتی اینقدر تاثیر بذاره روی سفیدی محاسنم. ▫️درسته که روزهای سختی بود و برخی که تصور نمی کردم اطرافم را خالی کردند اما امروز رفقای جدیدی دارم که فکرش را هم نمی کردم.
مصاحبه ای داشتیم با خبرگزاری حوزه درباره کلیپ منتشر شده از درمانگاه قرآن و عترت تضارب آراء خوبی شد احتمالا به زودی منتشر می شود
کمتر کسی می داند انگشتر حدیدی که در دست دارم متعلق به حاج قاسم است و در مناطق عملیاتی به دست می کرده است. جدای از تاثیرات خود حدید ، این انگشتر انرژی صد چندانی به من داد تا در ایام رقابت های انتخاباتی بتوانم دست و زبان و حرف دل مردمم باشم. مناظره ام با دکتر سکوتی در آخرین روز تبلیغات انتخاباتی در خبرگزاری رسا را شاید ندیده باشید.
اینم طرح و نقش روی این انگشتر زیبای حاجی که دوست عزیزم شیخ قمی با دوربین با کیفیت گوشیشون گرفتن
وقتی پدر و پسر هر دو با هم مریض میشن
امروز نمازجمعه تهران بودیم. ماشین را حرم حضرت امام پارک کردیم و با مترو رفتیم مصلی موقع برگشت خیییلی شلوغ بود. ماشاءالله به این جمعیت. مترو قفل قفل بود . با پسرم تصمیم گرفتیم استراحتی کنیم بعد که خلوت شد خودمان را به حرم امام برسانیم. الان تازه داریم به حرم می رسیم😅
انگشتری هدیه ی شهید عزیز سیدحسن نصرالله چندماهی است به دستم رسیده است. فکر نمی کردم به این زودی ها این سید عزیز و رهبر مقاومت لبنان را از دست بدهیم. خوشا به حال او که به دست شقی ترین دشمنان الهی به فیض شهادت رسید. اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک
انتخاب شهردار قم هم داستان پیچیده ای بود. اختلاف بین اعضای شورای شهر قم ، برازنده این شهر پرعظمت نیست. حالا که با فشار گروه هفت شهردار مجبور به استعفا شده بود تمام تلاشم را گذاشتم برای انتخاب شهرداری که هم ، وزنش از دکتر سقائیان نژاد کمتر نباشد و هم عامل اتحاد این ۱۳ نفر شود و شورای شهری که به بهانه حمایت های دوگانه ی شهردار قبلی دو قسمت شده بود به بهانه ی شهرداری دیگر متحد شوند. دو ماه قبل از رفتن شهردار گزینه ای به ذهنم رسید تماس گرفتم با یکی از اعضای شورای شهر آقای مسگری و مطرح کردم. برایش قابل تامل بود. ۳۱ فروردین شهردار استعفا داد رایزنی ها شروع شد. دکتر محمد شب آمد. با هفت نشست. هفت تمایل پیدا کرد. دکتر گفت گروه شش را هم نمی شود نادیده گرفت.با شش هم نشست. گروه هفت علیه دکتر شد که چرا با شش نشسته ای! خلاصه جریان بیخ پیدا کرد. مخالفان و موافقان به جان هم افتادند و دیگر نام شهرداری که قرار بود عامل وحدت بخش باشد شد عامل اختلاف و از موضوع خارج... مفصل است داستانش حوصله ندارم خلاصه دکتر انصراف داد راه باز شد برای بقیه