eitaa logo
اشعار عبدالمحسن
1.6هزار دنبال‌کننده
97 عکس
57 ویدیو
352 فایل
زهراقلمم داد که دستم گیرد من منتظرم تمام هستم گیرد اشعار علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) تمامی اشعار به نیت تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام ارتباط با شاعر: @abdolmohsen آدرس کانال در ایتا و تلگرام:
مشاهده در ایتا
دانلود
رسیده موس م شادی ارباب ما رسیده زمان اجابت هر دعا حاجتا رو همه رو دست بگیرید آخه به دنیا اومده ثانی خیرالنسا با جلوه ی حیدریه و خالق شور و احساسه حور و ملک محو صفای نور جبین این یاسه تیر نگاش سمت کشش چشمای عموش عباسه بر حسین نور عین اومد مونس زینبین اومد قبله ی عالمین اومد.... 🌸🌸🌸🌸🌸 خُلق اَحسَن او،جمع خصائص شده مجنون او شده،قلبی که خالص شده یادگاری از مرحوم ذاکر میگم کلب رقیه ام ، شور مجالس شده هرکسی که منکر اونه واللهه نطفه ش ناپاکه بیرق او کوری عدو زینته همه افلاکه سروره و عرش معلا زیر قدم او خاکه کوثر دومین اومد نور حبل المتین اومد حرز شورآفرین اومد .... 🌸🌸🌸🌸🌸 باب الحوائجه،دستای کوچیک او شیعه ها میگیرند ،از اسم او آبرو روی گونه هاش بوسه ی عباسه باز شنیده با ناز و کرشمه از او عمو با نگاه فاطمیه که تسکین دل اربابه خورشیدو ماه وستاره و تو شبای غم مهتابه گوهر دریای علیه ،بی مثاله و نایابه نوه ی مرتضا اومد ذکر مشکل گشا اومد دلبر نوکرا اومد... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158
بااین سبک👇
🌸توجه شود که هر بند از دو قسمت جدا با دوسبک متفاوت تشکیل شده است پیدا شد باز میون عالم جلوه ی انسیة الحورا جبرئیل میخونه با شادی به دنیا اومده باز زهرا میون گلزار حسین شکفته شد ریحانه اومده تا بشه برا شمع حسین پروانه اومده بر حسین زیوری باز برای جهان کوثری اومده شیعیان را شرف بنت الحسین نوه ی شاه نجف رقیه جان رقیه جان..... قسمت دوم: برا زیارتش رو عرش حور و ملک صف کشیده میون این همه ملک نازشو عبّاس خریده رقیه ست، ذکر لبای عشّاق رقیه ست،زینب امّ اسحاق روح الامین در هر لحظه بی امان میخونه انا کلب الرقیه جان اومده مونس زینبین همدم و یار باباش حسین داره او یک جهان جان به کف بنت الحسین نوه ی شاه نجف رقیه جان رقیه جان...... 🌸🌸🌸🌸🌸 از نور صورت چون ماهش نورانی خونه ی اربابه خورشید آسمون عشقش بر قلب نوکران می تابه شد همه دم ، برای او، لبای شیعه ذاکر لعنت حق به اونیکه شد به وجودش منکِر اومده جان ِسوّم ولی بهر شام ،ذوالفقار علی پیدا شده درّ حسین از صدف بنت الحسین نوه ی شاه نجف رقیه جان رقیه جان.... قسمت دوم: میکنه اون بغض نگاش کوفه وشامو زیر و رو خرابه آباد میشه از تیغ وقار وصبر او میده جون، تا بمونه کربوبلا مدیونش،تا ابده دین خدا شد همه دم ذکر صاحب الزمان روحی فداکْ، عَمّتی رقیه جان ای که تو لایق هرچه عشق کی منو می بری تا دمشق من بیام تا حرم با شعف بنت الحسین نوه ی شاه نجف رقیه جان رقیه جان.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا ریحانة الحسين يا رقیه سلام الله علیها باب الحسین دیگر مولا رقیه است چشم وچراغ عرش معلارقیه است بنت الحسین ، ماه تمام زمینیان ماه منیر عالم بالا رقیه است بعد ازعقیله،زِیْن ِأَب ودخت فاطمه زینب ترین عقیله ی بابا، رقیه است ناز ی که قدرقیمت هستی توان خرید ناز گل سه ساله ی طاها ، رقیه است دخترمگو که،برحسنین وبه زینبین عشق و صفای ام ابیها رقیه است ثابت نموده وقت اسارت به شامیان آیه به آیه سوره ی زهرا رقیه است بعدازعلیّ اصغر ومحسن،به روزحشر کوچکترین شفیعه ی عقبا رقیه است زینب اگر مدرس اصلی صبر شد شاگرد این فقیهه ی عظمی رقیه است جان داده از بزرگی غم درسه سالگی دق کرده از ستاره ی سرها رقیه است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا بنت الحسین رقیه علیهاالسلام امّ اسحاق ای وجودت بحر، گوهر زاده ای یک به یک هر حُسن ایزد را تو مظهر زاده ای آسمان عرش را خورشید انور زاده ای بر حسین بن علی گویی که مادر زاده ای خُلقاً و خَلقاً شبیه حضرت زهراست او هم علی هم مجتبی' هم زینب کبراست او باز بر روی زمین عرشی فراهم آمده در میان صدهزاران حور ،مریم آمده گوئیا در ماه شعبان دخت خاتم آمده حضرت زهرای ارباب ِدو عالم آمده باز در بیت علی دردانه ای دیگر رسید بر مجانین حسین بن علی سرور رسید بر روی بال ملائک او قدم بگذاشته از دل ارباب، صدها بار غم برداشته هرملک بر پای او یک دشت بوسه کاشته گوئیا او از ازل در قلب ها جا داشته در زمانی که خدا آب و گِل ما را سرشت بر دل ما نوکران نام رقیه را نوشت شد برای خاندان فاطمه نور دو عین جذبه ی زهرایی او برده دل از زینبین نیست بابایی تر از او در تمام عالمین شد شبیه اکبر وعبّاس او باب الحسین گر حسین بن علی باب الَّه دنیا شده او شده باب حسین و بر همه مأوا شده آمده آن که جهان بر درگهش سائل شده دست های کوچکش حلال هر مشکل شده در حقیقت هر که مجنونش شود عاقل شده با وجود او قیام کربلا کامل شده آمد و بر آل حیدر معدن احساس شد مأمن او شانه های حضرت عبّاس شد مادحش از وصف خُلق احسنش درمانده است عاجز از مدحش شده ،در سطر اول مانده است نام خود را نوکرش کلب الرقیه خوانده است غیر از او هر عشق دیگر را ز قلبش رانده است از شروط اصلی شیعه شدن شد حبّ او می دهد بر شیعیان، نام نکویش آبرو هر کسی از او مدد بگرفت او شد ناصرش حق دهیدش گر که شد قاصر ز وصفش شاعرش می شود مشمول رحمت هرکه گردد زائرش نطفه اش ناپاک بوده هر که باشد منکرش لعن بر هر کس که باشد منکرش جایز شده چون که کفر منکران او به حق بارز شده می شود او کوه صبری روبه روی هر جفا حاصل عزمش شود ویرانی شام بلا می دهد جان تا بماند نهضت کرب وبلا زیر دِین ِ لطف و ایثارش رود دین خدا اشک هایش می شود در شام و کوفه لشکرش می شود پیروز ِ هر میدان ،حیای معجرش در میان شادی ِمیلاد او غم آمده بر نگاه نوکرانش اشک ماتم آمده باز گویا سوّم ماه محرم آمده مقدم او مجلس روضه فراهم آمده وای از روزی که مهمانش سر بابا شود از جراحت های سر،چشمان او دریا شود چشم هایش خیره بر رگ های حنجر می شود دست های او انیس جای خنجر می شود زخم لب های پدر با اشک او تر می شود آخرش از داغ روی داغ پرپر می شود می زند او بوسه بر زخم عمیق خیزران می شود او هم شبیه باغبان ِخود خزان ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
بر رقیّه ، دُرّ ِ آل طاها صلوات بر سه ساله ی فاطمه سیما صلوات تا آمده شد زینت دوش سقا دردانه ی شاه کربلا را صلوات علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
اللهم عجل لولیک الفرج این روزها کنار در ِ بسته ی حرم یاد مزار بی حرم مجتبی کنیم با داغ قبر خاکی و بی زائر حسن بهر ظهور منتقم او دعا کنیم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @abdolmohsen158
بر حیدریون، نور دوعین را صلوات زهرای سه ساله ی حسین را صلوات شد نقش ِ کتیبه ها : رقیه جانم ریحانه ی قلب زینبین را صلوات ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
شعر 40 السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله۰ تعالی فرجه الشریف آمدی در بین ما ، امّا تو را نشناختم هی زدی من را صدا امّا تو را نشناختم ای غریب فاطمه دائم کنارم بوده ای موقع درد و بلا امّا تو را نشناختم گر سراغم آمده ،بیماری صعب العلاج داده ای من را شفا امّا تو را نشناختم آمدم با صد امید و آرزوی وصل تو زیر خیمه ی عزا اما تو را نشناختم گاه بین گریه کن ها گاه با هر سینه زن خواندمت با هر نوا اما تو را نشناختم در شب جمعه برای دیدنت یابن الحسن آمدم کرب وبلا اما تو را نشناختم تا بیایی بزم ما خواندم کنار علقمه روضه ی دست جدا اما تو را نشناختم ..... گفت زینب: ای حسینم،آمدم عصر دهم در میان‌ کشته ها امّا تو را نشناختم آمدم بر سر زنان ،با ناله بین قتلگاه بین قومی بی حیا ،امّا تو را نشناختم دفن بودی زیر سنگ و خنجر و سرنیزه ها بود جسمت آشنا اما تو را نشناختم رأس تو بر نیزه رفت و پیکر صد چاک تو بین مقتل شد رها اما تو را نشناختم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158