#مناجات_مهدوی_جدید
ویژه نیمه شعبان
ای قبله ای که با تو به کعبه نیاز نیست
روح نماز بی تو نمازم نماز نیست
تو هستی و به شاهی شاهان چه احتیاج
وقتی که آب هست تیمم نیاز نیست
تو قبله گاه کعبه ای و کعبه در طواف
بی تو خبر ز حاجی و حج و حجاز نیست
شاه جهان میان بیابان چه می کنی
شاهین عدل جامعه از چه تراز نیست
در راه خیمه ات چقَدَر چاه کنده اند
تنها نشیب مانده و هرگز فراز نیست
خالیست از تو در همه جا قاب عکس ها
در شهر ما لوای تو در اهتزاز نیست
وقتی که پلک چشم تو زخم است روز وشب
شادی برای منتظر تو مجاز نیست
شیرین شده ست گریه و تلخ است خنده ها
جز درب غم به روی دل شیعه باز نیست
با ادعای عشق تو در خواب غفلتیم
اما به چشم منتَظَرت خواب ناز نیست
ای التماس موی سپیدم، ظهور کن
کوتاه کن فراق که عمرم دراز نیست
وقتی صدای تو نشنیدم تمام عمر
جز نغمه های آمدنت دلنواز نیست
گفتم بیا و پاسخ تو أَکْثِرُوالدُّعٰاست
غیراز دعا برای فرج چاره ساز نیست
هر کس برای آمدن تو دعا نکرد
ولله پیش مادر تو سرفراز نیست
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
با سبک مرحومحسن جمالی عزیز
جهت استغاثه در نیمه شعبان
جواب:
عَجِّل عَلی' ظُهورِکَ مهدی....
یا
یا صاحب الزّمان بیا آقا...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
روز تولّدت شده آقا
هر گوشه محفلی شده برپا
امّا دو چشم ما شده دریا
عزیز زهرا
ما اومدیم با استغاثه چون
از هجر تو دلای ما شد خون
هستی به دردای همه درمون
عزیز زهرا
یه سال گذشت ولی نشد آقا
روشن بشه با نور تو دنیا
هنوز تویی غریب، توی صحرا
عزیز زهرا
اضافه شد به عمر تو یک سال
نیومدی محوّل الاحوال
نکرده رو به شیعه ها اقبال
عزیز زهرا
هنوز دلای ماست پر از ماتم
بدون تو جهنّمه ، عالم
عَجین شده هر لحظمون با غم
عزیز زهرا
یه ساله روبه روت گناه کردیم
دل تو رو لبریز آه کردیم
ببخش که خیلی اشتباه کردیم
عزیز زهرا
تا کی آقا مقیم صحرایی
تا کی میگیری روضه تنهایی
بیا که تو امید دلهایی
عزیز زهرا
بیا به حقّ مادرت زهرا
که بی تو زندگیه بی معنا
بدون تو عیدی نداریم ما
عزیز زهرا
بهار ماست فقط ظهور تو
سُرور ماست فقط سُرور تو
کی میرسیم آقا حضور تو
عزیز زهرا
بیا به حقّ آه پشت در
به پهلوی شکسته ی مادر
به دیده های مضطر حیدر
عزیز زهرا
بیا به حقّ کشته ی محراب
بیا به حقّ غربت ارباب
به لاله های تشنه پیش آب
عزیز زهرا
کشته شده بین در و دیوار
شش ماهه ای با ضربه ی مسمار
از روی مادرت درو بردار
عزیز زهرا
خونده تو رو عمّه توی بازار
صدات زده در وسط انظار
میون رقص و طعنه و آزار
عزیز زهرا
عمه رو می زنند با سنگ از بام
چقد شنیده از همه دشنام
دیده لب پاره تو بزم شام
عزیز زهرا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
🔻سخن مهم امام عصر عجل الله فرجه به علی بن مهزیار
پس از این که جناب علی بن مهزیار به آرزوی خود رسید و چشمانش به جمال نورانی حضرت ولیعصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف روشن گردید، نخستین کلامی که از آن وجود مبارک شنید این بود:
يَا أَبَا الْحَسَنِ، قَدْ كُنَّا نَتَوَقَّعُكَ لَيْلًا وَ نَهَاراً، فما الَّذِي أَبْطَأَ بِكَ عَلَيْنَا؟
حضرت به او فرمودند:
ما شب و روز همواره انتظار تو را میکشیدیم! چه چیزی سبب تأخیر این دیدار توسط تو گردید؟
📚 طبری، دلائل الإمامة، ص541
اشعار عبدالمحسن
🔻سخن مهم امام عصر عجل الله فرجه به علی بن مهزیار پس از این که جناب علی بن مهزیار به آرزوی خود رسید
بی مناسبته
ولی منو یاد این شعر انداخت:
شب چهارم محرم
اولاد الزینب علیهم السلام😭😭
ای بودن تو، دلخوشی روزگار من
شد حبّ تو تمامی دار و ندار من
یک لطف توست ضامن خیر دو عالمم
الطاف دیگران که نیاید به کار من
کردم دعا برای ظهورت چه کم، ولی
هر شب شده دعای قنوتت، نثار من
من منتظر نبودم و تو بین خیمه ات
خیلی کشیده ای همه دم انتظار من
در ظلمتم اسیر، بیا ماه فاطمه
یک سر بزن به بی کسی ِشام تار من
وقت عزا برای دو سردار زینب است
یکدم بیا به بزم غم و گریه دار من
گفت ای برادرم بده اذنی که لاله هام
باشند با شهادت خود افتخار من
در خیمه می روم که نبینم خجالتت
وقتی که می رود به خزان، لاله زار من
وقتی که روی دامن تو دست و پا زنند
هستی فقط به فکر دل بی قرار من
اما حسین، شکر خدا این دو نیستند
وقت هجوم لشکریان و فرار من
شکر خدا که این دو نبینند مقتل و
بوسه به روی حنجر تو، اضطرار من
رفتند و نیستند غیوران من دگر
در مجلس شراب عدو در کنار من
بعد از تو داغ، بر روی داغ است قسمتم
یک سال و نیم، تیره شود روزگار من
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://t.me/abdolmohsen158
#زهرای_ارباب
السلام علیک یا بنت الحسین
رقیه علیهاالسلام
امّ اسحاق ای وجودت بحر، گوهر زاده ای
یک به یک هر حُسن ایزد را تو مظهر زاده ای
آسمان عرش را خورشید انور زاده ای
بر حسین بن علی گویی که مادر زاده ای
خُلقاً و خَلقاً شبیه حضرت زهراست او
هم علی هم مجتبی' هم زینب کبراست او
باز بر روی زمین عرشی فراهم آمده
در میان صدهزاران حور ،مریم آمده
گوئیا در ماه شعبان دخت خاتم آمده
حضرت زهرای ارباب ِدو عالم آمده
باز در بیت علی دردانه ای دیگر رسید
بر مجانین حسین بن علی سرور رسید
بر روی بال ملائک او قدم بگذاشته
از دل ارباب، صدها بار غم برداشته
هرملک بر پای او یک دشت بوسه کاشته
گوئیا او از ازل در قلب ها جا داشته
در زمانی که خدا آب و گِل ما را سرشت
بر دل ما نوکران نام رقیه را نوشت
شد برای خاندان فاطمه نور دو عین
جذبه ی زهرایی او برده دل از زینبین
نیست بابایی تر از او در تمام عالمین
شد شبیه اکبر وعبّاس او باب الحسین
گر حسین بن علی باب الَّه دنیا شده
او شده باب حسین و بر همه مأوا شده
آمده آن که جهان بر درگهش سائل شده
دست های کوچکش حلال هر مشکل شده
در حقیقت هر که مجنونش شود عاقل شده
با وجود او قیام کربلا کامل شده
آمد و بر آل حیدر معدن احساس شد
مأمن او شانه های حضرت عبّاس شد
مادحش از وصف خُلق احسنش درمانده است
عاجز از مدحش شده ،در سطر اول مانده است
نام خود را نوکرش کلب الرقیه خوانده است
غیر از او هر عشق دیگر را ز قلبش رانده است
از شروط اصلی شیعه شدن شد حبّ او
می دهد بر شیعیان، نام نکویش آبرو
هر کسی از او مدد بگرفت او شد ناصرش
حق دهیدش گر که شد قاصر ز وصفش شاعرش
می شود مشمول رحمت هرکه گردد زائرش
نطفه اش ناپاک بوده هر که باشد منکرش
لعن بر هر کس که باشد منکرش جایز شده
چون که کفر منکران او به حق بارز شده
می شود او کوه صبری روبه روی هر جفا
حاصل عزمش شود ویرانی شام بلا
می دهد جان تا بماند نهضت کرب وبلا
زیر دِین ِ لطف و ایثارش رود دین خدا
اشک هایش می شود در شام و کوفه لشکرش
می شود پیروز ِ هر میدان ،حیای معجرش
در میان شادی ِمیلاد او غم آمده
بر نگاه نوکرانش اشک ماتم آمده
باز گویا سوّم ماه محرم آمده
مقدم او مجلس روضه فراهم آمده
وای از روزی که مهمانش سر بابا شود
از جراحت های سر،چشمان او دریا شود
چشم هایش خیره بر رگ های حنجر می شود
دست های او انیس جای خنجر می شود
زخم لب های پدر با اشک او تر می شود
آخرش از داغ روی داغ پرپر می شود
می زند او بوسه بر زخم عمیق خیزران
می شود او هم شبیه باغبان ِخود خزان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
السلام علیک یا ریحانة الحسين
يا رقیه سلام الله علیها
باب الحسین دیگر مولا رقیه است
چشم وچراغ عرش معلارقیه است
بنت الحسین ، ماه تمام زمینیان
ماه منیر عالم بالا رقیه است
بعد ازعقیله،زِیْن ِأَب ودخت فاطمه
زینب ترین عقیله ی بابا، رقیه است
نازی که قدرقیمت هستی توان خرید
ناز گل سه ساله ی طاها ، رقیه است
دخترمگو که،برحسنین وبه زینبین
عشق و صفای ام ابیها رقیه است
ثابت نموده وقت اسارت به شامیان
آیه به آیه سوره ی زهرا رقیه است
بعدازعلیّ اصغر ومحسن،به روزحشر
کوچکترین شفیعه ی عقبا رقیه است
زینب اگر مدرس اصلی صبر شد
شاگرد این فقیهه ی عظمی رقیه است
جان داده از بزرگی غم درسه سالگی
دق کرده از ستاره ی سرها رقیه است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
رزق حرم امام رضا علیه السلام
السلام علیک یا ریحانة الحسین
#آیینه_زهرا
جنّت شده ایجاد به اعجاز رقیه
فردوس ِ ملائک شده یک ناز رقیه
آن خورده زمین که شده دمساز رقیه
رفته به فلک با پر ِ پرواز رقیه
بر اهل زمین حبّ رقیه شده چون بال
هم مُهر قبولیست برای همه اعمال
هم انسیّه هم حوریه ی کربوبلا اوست
در کودکی اش،اسوه ی تقوا و حیا اوست
آن عالمه ی مدرسه ی صبر و رضا اوست
ریحانه ترین فاطمه ی خون خدا اوست
هر وقت که شد روی لبش زمزمه بابا
گویا که عطا گشته به ارباب، دو دنیا
او خَلقاً و خُلقاً شده آیینه ی زهرا
شد وارث هر منقبت حضرت مولا
لطفش حسنی،در عظمت رفته به بابا
خطبه که بخواند بشود زینب کبری'
گردد دل هر عرش نشین، غرق در احساس
سر را که گذارد به روی شانه ی عباس
شد خادم هر روز و شبش حضرت مریم
جاروکش صحن حرمش حضرت آدم
هر کس که شده زائر او گشته معظّم
با دست پُر از محضر او رفته مسلّم
خورشید ،درخشان شده از نور حریمش
شد عطر جنان شمه ای از عطر شمیمش
شد نام رقیه عَلَم کلّ محافل
این نام ِ مجرّب شده حلّال مسائل
وقتی که بگیرد مدد از او، دل سائل
گردد به مقامات خدا یک شبه نائل
با ذکر رقیه دل ما شور گرفته
هر سینه ی ظلمت زده ای نور گرفته
در شام بلا ناجی جان دو امام است
چون عمه ی سادات علمدار قیام است
دُرّی که اگر چه وسط ظلمت شام است
پوشیده میان صدف از چشم حرام است
صد پرده ی نورست نگهدار عفافش
هستند ملائک همه دم گرم طوافش
هجده تن بی سر وسط معرکه دیده
چون عمه ی خود تلخی صد داغ چشیده
از زجر ِحرامی چقَدَر، زجر کشیده
از فاطمه شد ارثیه اش قدّ خمیده
وقتی که به لب، دید شرر از نفس افتاد
با بوسه به لب های پدر از نفس افتاد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
السلام علیک یا بقیة الله
عجل الله تعالی فرجه الشریف
#گوهر_نایاب_عشق
من شب ظلمانی ام ،تو ماه عالم تاب عشق
می شود آیا بتابی بر دل بی تاب عشق
سیزده دریای حق را یک به یک گشتم به شوق
تا که پیدایت کنم ای گوهر نایاب عشق
با امیدی آمدم با دست خالی محضرت
چون فراهم می شود با تو فقط اسباب عشق
من نمی کوبم دری را جز در درگاه تو
باز کن در را که با آن وا شود ابواب عشق
تشنه ی جام وصال حق شدم که آمدم
در کنار سلسبیل تو شوم سیراب عشق
عارف ِ بی تو ، خدانشناس گردد آخرش
پای دَرست، خضر هم آموخته آداب عشق
با قیام هر نمازت شد قیامت در قلوب
با سجودت شد جنان ایجاد در محراب عشق
سروری در هر دو عالم را خریده نوکرت
سروری یعنی غلامی تو ای ارباب عشق
دلخوشم بنما، بگو؛ نام مرا هم می بری
در قنوت هر نمازت گوشه ی سرداب عشق
نیستم قابل که باشم جزء اصحابت ولی
کاش گردد منصب من هم سگ اصحاب عشق
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
#برف
عمرمان وقف هزاران حرف شد
حیف! از آن دم که بی تو صرف شد
بردن نامت سیاهی را زدود
این زمین هم روسفید از برف شد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158