قطعهای از بهشت
#قسمت33✨🌹 #دستگیرےازمࢪدم 🌿 اما يك بار برادرے را در حق من تمام كرد. زماني كه براے تحصيل در قم
#قسمت34🌿🌹
يک خانمي آمد و همينطور به تصوير شهيد نگاه ميكرد و اشڪ
ميريخت. كسي هم او را نميشناخت.
بعد جلو آمد و گفت: با خانوادهي شهيد كار دارم.
برادر شهيد جلو رفت. من فكر كردم از بستگان شهيد هادے است، اما برادر شهيد هم او را نميشناخت.
اين خانم رو به ما كرد و گفت: چند سال قبل، ما اوضاع مالي خوبي نداشتيم.
خيلي گرفتار بوديم. برادر شما خيلي به ما کمک کرد. براي ما عجيب بود. #همه جور از هادے شنيده بوديم اما نميدانستيم مخفيانه
اين خانواده را تحت پوشش داشته!
حتي زماني كه هادے در عراق و شهر نجف اقامت داشت، اين سنت الهي را رها نكرد.
در مراسم تشييع هادي، افراد زيادي آمده بودند كه ما آنها را نميشناختیم.
#بعدها فهميديم كه هادے گره از ڪاࢪ بسياري از آنان گشوده بود.
#ویژگیهاےشهیدذوالفقاࢪے🌿🌹
اين سخنان را از خيليها شنيدم. اينکه هادے ويژگيهاي خاصي داشت. هميشه دائمالوضو بود.
مداحي ميکرد. اکثر اوقات ذکر سينهزني هيئت راميگفت.
اهل ذکر بود. گاهي به شوخي ميگفت: من دو هزار تا يا حسين؏
حفظ هستم. يا ميگفت: امروز هزار بار ذکر يا حسين ؏گفتم، عاشق امام حسين ؏ و گريه براي ايشان بود.
واقعاً براي ارباب با سوز اشک ميريخت.
اخالص او زبانزد رفقا بود. اگر کسي از او تعريف ميکرد، خيلي بدش ميآمد. وقتي که شخصي از زحمات او تشکر ميکرد، ميگفت: خرمشهر
را خدا آزاد کرد!
يعني ما کاري نکردهايم. همهکاره خداست و همهي کارها براي خداست.
حال و هوا و خواستههايش مثل جوانان همسن و سالش نبود. دغدغهمندتر و جهاديتر از ديگر جوانان بود.
انرژياش را وقف بسيج و کار فرهنگي و هيئت کرده بود. در آخر راهي جز طلبگي در نجف پاسخگوي غوغاي درونش نشد.
من شنيدم که دوستانش ميگفتند: هادي اين سالهاي آخر وقتي ايران ميآمد، بارها روي صورتش چفيه ميانداخت و ميگفت: اگر به نامحرم نگاه کنيم راه شهادت بسته ميشود.
#ادامھداࢪد 🍃
#تقدیمبہشهدایمدافعحرم 🌸
#شهیدطلبھمدافعحرممحمدهادےذوالفقاࢪے 🌹