eitaa logo
قطعه‌ای از بهشت
437 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
181 فایل
امام على عليه السلام: اَلنّاسُ نيامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبَهوا؛ مردم در خوابند، چون بميرند بيدار میشوند ارتباط با مدیر👈 @K_ali_h_69
مشاهده در ایتا
دانلود
قطعه‌ای از بهشت
#قسمت7🌿✨ #پسرڪ‌فلافل‌فࢪوش رفاقت ما با اين پسࢪ درحد سلام و عليك بود. تا اينكه يك شب مراسم يادوار
⁂𝒜𝓀𝒽𝒶𝓇𝒾𝓃𝓃𝒶𝒻𝒶𝓼⁂: 🌿✨ 🌹 :اقا‌پیماݩ توي خيابان شهيد عجبگل پشت مسجد مغازه‌ي فلافل‌فروشي داشتم. ما اصالتاً ايراني هستيم اما پدر و مادرم متولد شهركاظمين ميباشند. براي همين نام مقدس جوادين ؏‌‌ را كه به دو امام شهر كاظمين گفته ميشود، براي مغازه انتخاب كردم. هميشه در زندگي سعي ميكنم با مشتريانم خوب برخورد كنم. با آنها صحبت كرده و حال و احوال ميكنم. سال 1383 بود كه يك بچه‌مدرسهاي، مرتب به مغازهي من ميآمد و فلافݪ‌ميخورد. ُ اين پسر نامش و عاشق سس فرانسوي بود. نوجوان خنده‌رو و شاد و پرانرژے نشان ميداد. من هم هر روز با او مثل ديگران سالم و عليك ميكردم. يك روز به من گفت: آقا پيمان، من ميتونم بيام پيش شما كنم و فلافل‌ساختن را ياد بگيرم. گفتم: مغازه متعلق به شماست، بيا. از فردا هر روز به ميآمد. خيلي سريع كار را ياد گرفت و استادكار شد. چون داخل مغازه‌ي من همه جور آدمي رفت و آمد داشتند، من چند بار او را امتحان كردم، و دلش خيلي پاك بود. راحت بود و حتي دخل و پولهاے مغازه را در اختيار او ميگذاشتم. در ميان افراد زيادي كه پيش من كار كردند هادي خيلي بود؛ انسان کاري، با ادب، خوش برخورد و از طرفي خيلي شاد و خندهرو بود. كسي از همراهي با او خسته نميشد. با اينكه در سنين بلوغ بود، اما نديدم به دختر و ناموس مردم نگاه كند. باطن پاك او براي همه نمايان بود. من در خانوادهاي مذهبي بزرگ شده‌ام. در مواقع بيکاري از قرآن و نهج‌بلاغھ با او حرف ميزدم. از مراجع تقليد و علما حرف ميزديم. او هم زمينه‌ي مذهبي خوبي داشت. در اين مسائل با يكديگر همکلام ميشديم. 🌿