#فاطمه_معصومه
#شهزاده_کاظم
آید صدایِ هِلهِله ، از خانه شمسُ الضُّحی
موسی ابنِ جعفر خنده بر ، لب دارد از لطفِ خدا
داده به او پروردگار ، یک دخترِ طلعت نشان
هرگز ندیده هیچ کَس ، مانند و مثلِ این عَطا
کرده رِضا او را بَغَل ، می بوسد او را دَم به دَم
گوید اَذان در گوشِ آن ، کوثر نِشان هَل اَتی
خورشید و اَنجُم سَرکِشان ، یِکصد هزاران کهکشان
صف در تنیده پشتِ هم ، در دیدن آن مَه لِقا
اِسپند بهرش دود شد ، چَشمِ بد از وِی دور شد
از بَهرِ خوشبختیِّ وِی ، بابایِ او کرده دعا
نامیده شد او فاطِمه ، مانندِ زهرا مادرش
روحِ مناجات اَصلِ او ، فرعش بُوَد نورُالهُدی
جویایِ عصمت هر که شد ، در ذهنِ او این فِکر شد
پاک است و پاکی ذاتِ او ، معصومهء آلِ عَبا
هم کُفوِ او کِی یافت شد ، یا در کدامین یاد شد؟
خاکی نشینان در کجا ، شهزاده کاظم کجا
حاتَم گِدایِ کویِ او ، وصفِ کریمه حالِ او
هر کَس حَرَم رَه یافته ، معنی کند از نو سَخا
#روح_الامین_کشاف