eitaa logo
آب وآجر.الهه بیات مختاری
242 دنبال‌کننده
355 عکس
130 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای در حرم تو نور پررنگ شده با گنبد و گلدسته هماهنگ شده من زیر رواق رو به گنبد ... اینقدر نزدیک تو‌ هستم و دلم تنگ شده @aboajor
تا شدم بی خبر از خویش، خبرها دارم بی خبر شو که خبرهاست در این بی خبری @aboajor
يک قطره اشک شرم مرا "يم" حساب کرد کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد آه يکى گرفت، به پاى همه نوشت ما باهم آمديم که با هم حساب کرد با اين خدا هر آن‌که طرف شد ضرر نکرد يک دم صدا زديم، دمادم حساب کرد کارم اگر نداشت پس اينجا چه می‌کنم؟! منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد معلوم بود آبرويم را نمی‌برد از اولش گناه مرا کم حساب کرد اول بنا نداشت حسابم کند ولى وقتى که ديد فاطمه دارم، حساب کرد ما را اگر خدا نخرد، می‌خرد على بايد به روى شاه دو عالم حساب کرد اين گريه قابليت غفران نداشت که... پس روى گريه‌هاى محرم حساب کرد فرمود "بالحسين" بگو؛ گفتم و خريد يعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد چيزى نمانده بود که بيرونمان کنند ممنون حيدريم که درهم حساب کرد استادعلی_اکبر_لطیفیان @aboajor
ز قیل و قال تو گر خلق بو نبردندی ز حسرت و ز فراقت همه بمردندی ز جان خویش اگر بوی تو نیابندی چو استخوان دل و جان را به سگ سپردندی اگر نه پرتو لطفت بر آب می‌تابید به جای آب همه زهر ناب خوردندی اگر نه جرعه آن می بریختی بر خاک ستارگان ز چه رو گرد خاک گردندی گر آفتاب ازل گرمیی نبخشیدی تموز و جمله نباتان او فسردندی منزهی و درآمیختن عجب صفتی است دریغ پرده اسرار درنوردندی اگر نه پرده بدی ره روان پنهانی ز انبهی همه پاهای ما فشردندی ز پرده‌ها اگر آن روح قدس بنمودی عقول و جان بشر را بدن شمردندی گر آن بدی که تو اندیشه کرده‌ای ز زحیر بتان و لاله رخان جمله زار و زردندی چو صورتی نبدی خوب جز تصور تو شراب‌های مروق ز درد دردندی اگر خمش کنمی راز عشق فهم شدی وگرچه خلق همه هند و ترک و کردندی #دیوان_شمس_غزلیات @aboajor
تعجیل کن ادامه ی لبخند صبح ها گفتند میرسی تو بگو چند صبح .‌..ها @aboajor
با تابش زلف و رخت ای ماه دل‌افروز از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک وز تابش روی تو برآید دو شب از روز بر گرد یکی گرد دل ما و در آن دل گر جز غم خود یابی آتش زن و بفروز هر چند همه دفتر عشاق بخواندیم با این همه در عشق تو هستیم نوآموز در مملکت عاشقی از پسته و بادام بوس تو جهانگیر شد و غمزه جهانسوز با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز @aboajor
رؤیت شده است روی تو و ماه کامل است ماهی به نیمه آمده ماهی مقابل است دریا به روی اتش این تشنگی بریز زیبایی ات تلاقی خورشید و ساحل است دستی در آفتابی و دستی دگر به ماه وصف گشاده دستی تو ذکر محفل است دستی که کار هر گره از او گشوده شد مفتاح درب بسته و حل المسائل است از لطف بی حساب تو این در گشوده شد از بخشش زیاد تو این قدر سائل است ای حضرت کریم بر این سفره ی کرم چیزی شکسته دارم و آن هم فقط دل است @aboajor
قالَ حسن علیه السلام: ألْمِزاحُ یَأْکُلُ الْهَیْبَةَ، وَقَدْ أکْثَرَ مِنَ الْهَیْبَةِ الصّامِت. فرمود: مزاح و شوخی - های زیاد و بیجا - شخصیّت و وقار انسان را از بین می برد، و چه بسا افراد ساکت دارای شخصیّت و وقار عظیمی هستند. میزان مزاح از کفت در نرود زنهار که از خطی جلو‌تر نرود زیبایی در سکوت ها بیشتر است از حرف درست هیچ بهتر نرود @aboajor
قالَ حسن علیه السلام: إنّ الْحِلْمَ زینَةٌ، وَالْوَفاءَ مُرُوَّةٌ، وَالْعَجَلةَ سَفَهٌ . فرمود: صبر و شکیبایی زینت شخص، وفای به عهد علامت جوانمردی، و عجله و شتابزدگی (در کارها بدون اندیشه) دلیل بی خردی است. با زینت صبر و با وفا مردی کن با خصم بد درون هماوردی کن اول بسپار بر خرد جان را بعد با عقل هرآنچه بعد آوردی کن @aboajor
قالَ حسن علیه السلام: لَقَضاءُ حاجَةِ أخٍ لی فِی اللهِ أحَبُّ مِنْ إعْتِکافِ شَهْرٍ. فرمود: هر آینه برآوردن حاجت و رفع مشکل برادرم، از یک ماه اعتکاف، در مسجد - و عبادت مستحبّی نزد من - بهتر و محبوب تر است هرقدر که در شور و تلاطم باشی دنبال هزار مستحب گم باشی از معتکف نماز و مسجد بودن بهتر که گره گشای مردم باشی @aboajor
امیر لشگر عشقی و قوتی مختصر داری دل دریایی اما چاه غم را دوست‌تر داری به ضرب تیغ تصنیف‌ات هلال ماه می‌رقصد میان فرق شمشیرت سحر، شق‌القمر داری کشید از چله‌ی چشمت، عنان تیر کمان‌داران سپاه ذوالفقارت را پریشان در دو سر داری «گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است» به تیری غمزه کن یارا که در زیر سپر داری خلافت استخوانی در گلو، خاری به چشمت بود چه زخمی از ابومکران این قوم غدر داری دل عالم به داغ نخله‌ی درد تو می‌سوزد از آن آتش که از پهلوی گل تا پشت در داری زمین بر سر کشیده چادرش را سمت دامانت زمان تنگ دم صبحی که از آنجا گذر داری به سمت کوچه‌ها کوچ کسی حتمی است می‌دانند که از فزت برب الکعبه‌ی صبح‌ات خبر داری امیری، کاسه‌ی شیری و نان خشک و خرمایی برای رفتن‌ات هفت آسمان خونین جگر داری @aboajor
🇮🇷🇵🇸🇮🇷🇵🇸🇮🇷🇵🇸 غُرَنده چو شیرِ بیشه هستی حالا هم در رگ و جان و ریشه هستی حالا ای خون که به پاسِ میهنت سبز شدی خوشرنگ تر از همیشه هستی حالا @publiciru