eitaa logo
آب وآجر.الهه بیات مختاری
245 دنبال‌کننده
358 عکس
130 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر سنگِ مسی را کوه زَر کردم ضرر کردم اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم من از "اِلّا جمیلا"یی که زینب گفت دانستم به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم مرا جز بی‌قراری در هوای تو، قراری نیست بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم، ضرر کردم دَرِ این خانه همواره به روی این و آن باز است اگر یک عمر خود را دربه‌در کردم ضرر کردم برایم دشمنی با دشمنانت منفعت‌ها داشت اگر از دوستان تو حذر کردم، ضرر کردم به غیر از خاطراتِ راه تو، ورد زبانم نیست به غیر از کربلا، هر جا سفر کردم ضرر کردم @aboajor
20.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به غیر از کربلا هرجا سفر کردم ضرر کردم @aboajor
بدِ مرا تو به خوبِ خودت بدل کردی به وعده های خودت بارها عمل کردی حقیر بودم اما تو زود نام مرا بزرگ کردی و آوازه ی محل کردی به هر که رو زده بودم مرا معطل کرد ولی تو مشکل من را چه زود حل کردی فرار کردم و با اضطراب برگشتم به محض اینکه رسیدم مرا بغل کردی گناهِ تلخِ مرا با حسین بخشیدی حسین گفتم و این زهر را عسل کردی بیا و قول بده زود کربلا ببرم تو که همیشه به قول خودت عمل کردی محبت علی ازسینه ام نخواهد رفت چرا که حب علی را تو لم یزل کردی به زیر دِین کسی نیستم خدا را شکر مرا گدای حسین از همان ازل کردی @aboajor
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست؛ چون نمی‌تواند به هیچ‌کس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق کند، تنهایی تو کامل می‌شود اردیبهشت، زادروز @aboajor
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامده‌ست فریاد مکن بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن #٢٨_اردیبهشت_بزرگداشت @aboajor
محبوب من در دنیا جز شما خبری نیست شما تنها خبر خوش این عالمید @aboajor
از تن جدا نکن سر بی تکیه گاه را نزدیک تر بیا یله کن قرص ماه را دستی بکش به حالت بارانی تنم بنداز پای چتر و خیابان گناه را من را میان کوچه ی تنگِ بغل، بگیر اصلا به بوسه بند بیاور تو راه را من کوه میشوم تو فقط در تنم بخواب با من بگیر خستگی جان پناه را با ریسمان درهم مویت مرا ببند تا من عمیق تر بکشم شکل چاه را معکوس میشود نفسم رو به آینه ها میکنم به صورت تو حرف آه را @aboajor
چون ابر سپید و بی قرار آمده است اشک است که با گونه کنار آمده است در صحن تو هر زنی که بارانی شد با چادر گلدار بهار آمده است @aboajor
چند شعر بارانی دیگر تو لبریز لمس منی آن چنان که باران بغل کردن پنجره است مرا تشنه‌ی گریه کردن نکن زنی که لب بستن پنجره است به بغضِ قافیه، تصویر می‌دهد باران به شعر، آیه‌ی تطهیر می‌دهد باران من دشت سیراب از سرابم بعد ازین دیگر لب تشنه میگریم ولی باران نخواهم شد دست بر گردن باران شدم و باریدم آن قدر ابر شدم شانه ی باران پرشد باران نیامد پس از تو اشکی نشد تا بریزم صد سال تنهایی‌ام را یک لحظه می‌شد بخوانم @aboajor
صبح شد خیر است @aboajor