اگر سنگِ مسی را کوه زَر کردم ضرر کردم
اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم
من از "اِلّا جمیلا"یی که زینب گفت دانستم
به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم
منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم
در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم
مرا جز بیقراری در هوای تو، قراری نیست
بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم، ضرر کردم
دَرِ این خانه همواره به روی این و آن باز است
اگر یک عمر خود را دربهدر کردم ضرر کردم
برایم دشمنی با دشمنانت منفعتها داشت
اگر از دوستان تو حذر کردم، ضرر کردم
به غیر از خاطراتِ راه تو، ورد زبانم نیست
به غیر از کربلا، هر جا سفر کردم ضرر کردم
#عمران_بهروج
@aboajor
20.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به غیر از کربلا هرجا سفر کردم ضرر کردم
@aboajor
بدِ مرا تو به خوبِ خودت بدل کردی
به وعده های خودت بارها عمل کردی
حقیر بودم اما تو زود نام مرا
بزرگ کردی و آوازه ی محل کردی
به هر که رو زده بودم مرا معطل کرد
ولی تو مشکل من را چه زود حل کردی
فرار کردم و با اضطراب برگشتم
به محض اینکه رسیدم مرا بغل کردی
گناهِ تلخِ مرا با حسین بخشیدی
حسین گفتم و این زهر را عسل کردی
بیا و قول بده زود کربلا ببرم
تو که همیشه به قول خودت عمل کردی
محبت علی ازسینه ام نخواهد رفت
چرا که حب علی را تو لم یزل کردی
به زیر دِین کسی نیستم خدا را شکر
مرا گدای حسین از همان ازل کردی
#محمد_حسن_بیات_لو
@aboajor
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد
بیشتر تنهاست؛ چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق کند،
تنهایی تو کامل میشود
#۲۷ اردیبهشت، زادروز
#عباس_معروفی
#سمفونی_مردگان
@aboajor
محبوب من
در دنیا جز شما خبری نیست
شما تنها خبر خوش این عالمید
#محمد_صالح_علاء
#جمعه
#این_اقمارالمنیره
#این_انجم_الزاهره
@aboajor
از تن جدا نکن سر بی تکیه گاه را
نزدیک تر بیا یله کن قرص ماه را
دستی بکش به حالت بارانی تنم
بنداز پای چتر و خیابان گناه را
من را میان کوچه ی تنگِ بغل، بگیر
اصلا به بوسه بند بیاور تو راه را
من کوه میشوم تو فقط در تنم بخواب
با من بگیر خستگی جان پناه را
با ریسمان درهم مویت مرا ببند
تا من عمیق تر بکشم شکل چاه را
معکوس میشود نفسم رو به آینه
ها میکنم به صورت تو حرف آه را
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
چون ابر سپید و بی قرار آمده است
اشک است که با گونه کنار آمده است
در صحن تو هر زنی که بارانی شد
با چادر گلدار بهار آمده است
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
چند شعر بارانی دیگر
تو لبریز لمس منی آن چنان
که باران بغل کردن پنجره است
مرا تشنهی گریه کردن نکن
زنی که لب بستن پنجره است
به بغضِ قافیه، تصویر میدهد باران
به شعر، آیهی تطهیر میدهد باران
من دشت سیراب از سرابم بعد ازین دیگر
لب تشنه میگریم ولی باران نخواهم شد
دست بر گردن باران شدم و باریدم
آن قدر ابر شدم شانه ی باران پرشد
باران نیامد پس از تو اشکی نشد تا بریزم
صد سال تنهاییام را یک لحظه میشد بخوانم
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor