آنکه در صلح است با خود، با جهان در جنگ نیست
کاش میآموخت انسان با خودش سازش کند
#فاضل_نظری
@aboajor
8.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 الهه بیات مختاری _ شاعر مشهدی و برگزیده جشنواره های مختلف شعر فجر، شعر رضوی و دفاع مقدس
این همه لشگر آمده است اگر
شور ایرانی و مسلمانی ست...
آنچه در روز رأی میبینید
لشکر سید خراسانی ست
📌 صندوق أخذ رأی مجتمع فرهنگی هنری امام رضا علیه السلام مشهد
مقدس
@aboajor
نوری ست که از توان شب بیرون است
عشقی ست که لحظه لحظه اش افزون است
تا اسم شناسنامه ی ما ایران
تا مهر شناسنامه ی ما خون است
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
در موج دریا پیچ و تابم را عوض کردم
نام تو را بردم شرابم را عوض کردم
انگار شعری در سرم میل زیارت داشت
سمت تو صحن انقلابم را عوض کردم
از توس رفتم قم دو جرعه شعر نوشیدم
در بیت تو حال خرابم را عوض کردم...
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
در موج دریا پیچ و تابم را عوض کردم نام تو را بردم شرابم را عوض کردم انگار شعری در سرم میل زیارت داشت
اذان صبح و گلدسته من و این بغض سربسته
به سمت «روضه» ای که سایه اش «من تحت الانهار» است
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
ای در حرم تو نور پررنگ شده
با گنبد و گلدسته هماهنگ شده
من زیر رواق رو به گنبد ... اینقدر
نزدیک تو هستم و دلم تنگ شده
#الهه_بیات_مختاری
#کریمه
@aboajor
تا شدم بی خبر از خویش، خبرها دارم
بی خبر شو که خبرهاست در این بی خبری
#فروغی_بسطامی
@aboajor
يک قطره اشک شرم مرا "يم" حساب کرد
کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد
آه يکى گرفت، به پاى همه نوشت
ما باهم آمديم که با هم حساب کرد
با اين خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد
يک دم صدا زديم، دمادم حساب کرد
کارم اگر نداشت پس اينجا چه میکنم؟!
منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد
معلوم بود آبرويم را نمیبرد
از اولش گناه مرا کم حساب کرد
اول بنا نداشت حسابم کند ولى
وقتى که ديد فاطمه دارم، حساب کرد
ما را اگر خدا نخرد، میخرد على
بايد به روى شاه دو عالم حساب کرد
اين گريه قابليت غفران نداشت که...
پس روى گريههاى محرم حساب کرد
فرمود "بالحسين" بگو؛ گفتم و خريد
يعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد
چيزى نمانده بود که بيرونمان کنند
ممنون حيدريم که درهم حساب کرد
استادعلی_اکبر_لطیفیان
@aboajor
ز قیل و قال تو گر خلق بو نبردندی
ز حسرت و ز فراقت همه بمردندی
ز جان خویش اگر بوی تو نیابندی
چو استخوان دل و جان را به سگ سپردندی
اگر نه پرتو لطفت بر آب میتابید
به جای آب همه زهر ناب خوردندی
اگر نه جرعه آن می بریختی بر خاک
ستارگان ز چه رو گرد خاک گردندی
گر آفتاب ازل گرمیی نبخشیدی
تموز و جمله نباتان او فسردندی
منزهی و درآمیختن عجب صفتی است
دریغ پرده اسرار درنوردندی
اگر نه پرده بدی ره روان پنهانی
ز انبهی همه پاهای ما فشردندی
ز پردهها اگر آن روح قدس بنمودی
عقول و جان بشر را بدن شمردندی
گر آن بدی که تو اندیشه کردهای ز زحیر
بتان و لاله رخان جمله زار و زردندی
چو صورتی نبدی خوب جز تصور تو
شرابهای مروق ز درد دردندی
اگر خمش کنمی راز عشق فهم شدی
وگرچه خلق همه هند و ترک و کردندی
#مولانا#دیوان_شمس_غزلیات
@aboajor
تعجیل کن ادامه ی لبخند صبح ها
گفتند میرسی تو بگو چند صبح ...ها
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
با تابش زلف و رخت ای ماه دلافروز
از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز
از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
وز تابش روی تو برآید دو شب از روز
بر گرد یکی گرد دل ما و در آن دل
گر جز غم خود یابی آتش زن و بفروز
هر چند همه دفتر عشاق بخواندیم
با این همه در عشق تو هستیم نوآموز
در مملکت عاشقی از پسته و بادام
بوس تو جهانگیر شد و غمزه جهانسوز
با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم
یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز
#سنایی
@aboajor