eitaa logo
آب وآجر.الهه بیات مختاری
242 دنبال‌کننده
355 عکس
130 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
30.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
: اجتماع_عاشوراییان در مراسم زنجیر زنی و عزاداری شهدای خدمت استان کرمان شهرستان بم شنبه ۵ خردادماه پخش از شبکه های سیما میدان امام خمینی (ره) دارالصابرین بم @aboajor
در کرببلا بی طرفان بی شرفانند تاریخ همان است حسینی و یزیدی @aboajor
تو را شبانه چو گل از دل گلاب گرفتند به روی موج ، تنت را به آب و تاب گرفتند ورق ورق بدنت را از عمق سوره ی دریا از آیه های طلاکوب خط آب گرفتند سبو به میکده بردند جام سبز سرت را چنان شکفته شد از سرخی اش شراب گرفتند گذشتی از دل تاریکخانه ی شب دنیا شبی که عکس تو را رو به آفتاب گرفتند شبی که عکس تو را روی دست آینه بردند شبی که چشم تو را گوشه گوشه قاب گرفتند و مرگ مطلع یک شعر تازه بود ...سرودی و قالب تنت از وزن ها شتاب گرفتند چقدر ساری و جاری ست در نگاه تو دریا چقدر شعر که چشم تو را خطاب گرفتند خوشا به لحظه ی پرواز روح های مطهر که وقت رفتن شان حق انتخاب گرفتند میان رکعت آخر به ذکر نافله هاشان قنوت های پر ازدست مستجاب گرفتند که سر به سجده ی سربند یا حسین نشاندند و از توسل بر فاطمه جواب گرفتند که وقت رفتن شان جام زندگی به شهادت زدند و پای امام زمان رکاب گرفتند تو نور محفل شعری که سالگرد عروجت تمام قافیه ها از تو بازتاب گرفتند @aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
در کرببلا بی طرفان بی شرفانند تاریخ همان است حسینی و یزیدی #میلاد_عرفان_پور @aboajor
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد خلاص از قفس وعده و وعیدت کرد سیاه بود و سیاهی هر آنچه می دیدی تو را سپرد به آیینه ، رو سپیدت کرد چه گفت با تو در آن لحظه های تشنه حسین؟ کدام زمزمه سیراب از امیدت کرد به دست و پای تو بار چه قفل ها که نبود حسین آمد و سر شار از کلیدت کرد جنون تو را به مرادت رساند ناگاهان عجب تشرف سبزی! جنون مریدت کرد نصیب هر کس و ناکس نمی شود این بخت قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد نه پیشوند و نه پسوند ، حر حری تو حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد @aboajor
از سنگ قدمگاه چنین پر نور است فیروزه ی این شهر اگر مشهور است یک بار گذر کردی و یک عمر هنوز عطر تو به پیراهن نیشابور است @aboajor
مانند لباس در کمد تا بشوم یا در چمدان مادرم جا بشوم ای کاش دوباره با عروسک هایم گم باشم و در صحن تو پیدا بشوم @aboajor
خاطرم هست خاطرات حرم بچگی هام تو ایستگاه حرم ساندویچای نذر نون و پنیر خط پنجاه چارراه حرم جلوی باغ نادری هربار دس فروشای پیر انگشتر بچگیم و گرفته بود محکم چادر امن مشکی مادر هی شلوغی ،مغازه و بازار هتلای بلند بلند ...هزار لای جمعیت مسیر حرم زیر لب مادرم میکرد تکرار "السلام علیک یا ضامن" "یا انیس النفوس آقاجان" "قربون غربتت برم آقا" "ای تو شمس الشموس آقا جان" تو ندونستنای بچگیام بغض مادر رو خوب فهمیدم چشم خیس و تو چادر مشکیش گوشه گوشه تو روسریش دیدم این کیه...؟ این که مادرم هربار گریه هاش و میاره تو حرمش این چه آقاییه که هر کی میاد قسمش میده اون و به کرمش حتی مادر که روی پادردش السلام علیک میخونه رو به گنبد طلا که وامیسته دیگه دردی براش نمی‌مونه تو شلوغی صحن خلوت داشت تو رواقای تو سرم انگار تو شلوغی صحن گم میشد درد پاهای مادرم انگار عشق تو پای به پای بچگیام هی بزرگ و بزرگ تر میشد حالا من گوشه های پیرهنم موقع السلام تر میشد حالا من پا به پات با پسرم میرسونم خودم رو پابوست از نشابور تا خود حرمت از دل تنگ تا دل توس ت عشقت و خونوادگی داریم سینه سینه تا چارراه حرم هر کجا مونده رونده شیم بازم رو میاریم به سرپناه حرم @aboajor
تعریف من از عشق همان بود که گفتم در بند کسی باش که در بند حسین است 🏴 @aboajor
آفتابا بار دیگر خانه را پر نورکن @aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تعریف من از عشق همان بود که گفتم در بند کسی باش که در بند حسین است #محسن_کاویانی #چهل_روز_تا_محرم🏴 @
تا کرب و بلا قدم قدم باید رفت هر بند شبیه محتشم باید رفت اینجا حرم رضا و آنجاست حسین بین الحرمین ازین حرم‌ باید رفت @aboajor