🔴عبور غیر مسئولانه از کنار بازار گل آلود ارز
✍محمد ایمانی
◀️ آقای روحانی امروز گفت "مشکلات اقتصادی با بگیر و ببند حل نمیشود؛ باید فضا آرام بشود و اعتمادسازی کنیم... قیمت دلار قطعا پایین می آید... مردم از سامانه نیما ارز نمی خرند؛ #دستور_دادم_قیمت_را_پایین_بیاورند تا خرید ارز انجام شود".
🔹"دستور دادم" دقیقا یعنی چه؟! بازار ارز8-9 ماه است که متلاطم است و نرخ دلار در این 9 ماه، 300 درصد افزایش داشته است. اگر ایشان با یک دستور (بدون تدبیر و تدارک و تلاش شبانه روزی) می توانست تنظیم بازار کند و آرامش بدهد، چرا دریغ کرده است؟ هفت ماه زمان برد تا آقای روحانی دوباره در 15 مرداد97 به تلویزیون بیاید و فقط چند جمله با مردم #حرف بزند.
♦️نکته بعدی، ژست همیشگی مخالفت با بگیر و ببند است. چرا برخورد با مفسدان اقتصادی - که استثنا و عارضه ای در میان اکثریت فعالان سالم اقتصادی هستند- برخی مدیران را نگران می کند؟ نقش برخی مدیران در مفاسد و رانت های بزرگ پدید آمده (مثلا واگذاری 18 میلیارد دلار ارز با رانت 130 هزار میلیارد تومانی) چیست؟ اگر سوء مدیریت یا زد و بند این مدیران نباشد، فساد های بزرگ، امکان تحقق دارد؟
🔹آقای روحانی مانند یک منتقد بیرون از دولت حرف می زند، حال آن که مسئول ارشد اجرایی است. قطعا، اولویت مقابله با آشفتگی و مفاسد و رانت ها، اصلاح رویه های مدیریتی دولتمردان است و برخورد قضایی (به قول مخالف خوان ها "بگیر و ببند"!)، گام بعدی است. اما نمی شود دولت خود نخواهد یا ناتوان از تدبیر و اصلاح رویه باشد و رانت خواران هم مشغول در شیشه کردن خون مردم باشند، و در این میان، رئیس دولت فقط ژست تنزه طلبی و مخالفت با مبارزه علیه مفسدان را بگیرد.
♦️بسم الله؛ اگر بگیر و ببند را نمی پسندند، خود پیشاپیش، مجاری زد و بند و لفت و لیس و رانت خواری های چند ده میلیارد دلاری را ببندند. وگرنه ، همان ضرب المثل شتر مرغ می شود که نه حاضر بود به سیاق مرغ ها بپرد و نه به سبک شتر ها بار ببرد. نه این و نه آن!
👌👌
⚠️از خیابان شهدا؛
آرام آرام در حال گذر بودم!
🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه ڪردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه ڪردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از ڪوچه گذشتم...
🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌷🍃به چهارمین ڪوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم!
#مطالعه ڪردی؟!
برای #بصیرت خودت چه ڪردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشڪ و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نڪردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
ڪم آوردم...
گذشتم...
🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار #ڪانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میڪرد!
#ایثارش را دیدم...
از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌷🍃هشتمین ڪوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوڪی هم ڪنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میڪردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میڪردند،برایشان...
⚠️اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم ڪه با #حالم چه ڪردم!
تمام شد...
#تمام
💢 از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫
#شفاعتشهداشاملحالمونانشاءالله
#اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
@abozahra1