24.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍گلهایی با سرهای خمیده
سرها پایین، سرها پایین
جلوتر، جلوتر بیایید. سجده کنید.
همه به سجده افتادند. صدای هق هق گریهها بلند شد. شانههایشان از شدت گریه تکان میخورد. روحانی کاروان ایستاده با لباس سفید احرام؛ یک حوله بسته به بالاتنه، حوله دیگری به پایین تنه، بدون دوخت. بدون نخ.
گریان با صدای لرزان و بغضدار خدا را خواند:
اللهم البیت وبیتک، صدای گریهها بلندتر
والحرمحرمک
والعبدعبدک
سجده کنندهها را گریه مجال نمیداد.
نگاهم به روحانی کاروان افتاد.
به حاجیها نگاه میکرد.
حجاجی که بر زمین افتاده و به بارگاه الهی سر میسایند. محبوب و معبود مهربانشان را صدا میزنند و اشک میریزند، حالشان دیدنی نه! چشیدنی است.
روحانی کمی دیگر منتظر ماند. ما کسی سر از سجده برنداشت. اگار که خودش هم دلش نمیخواست حال و نجوای عاشقانه، خلوت با خدا در آن شلوغی جمعیت را برهم زند. اما چارهای نداشت باید قیام میکردند. تا به طواف خانه خدا بروند. شاید بهتر است بگویم به گرد خدا بگردند.
روحانی به ملاقات کنندگان خدا گفت:
"بلند شوید، بلندشوید."
#گرد_خانه_خدا
#کعبه
#حج
✍ارسالی از حجاج بیتالله الحرام مدرسه قرآن ابرار اهواز
🔻با ما همراه باشید
https://eitaa.com/abrar_313