🌛ماه خسوف کرد ، وقتی روشنایِ اندیشهی
آفتاب؛ ظلمتِ عمارت عباسی را شکست،
و رویایِ ملکهی روم را، با پیوند ادیان، تعبیری آسمانی نمود...!
نزدیک است که انعکاسِ نورت در آیینهی
خورشید عدل؛ دنیا را آشتی دهد و خوابِ عالم را بیدار کند...!
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
شخصیتی قدرتمند ، که طوفانها تکانش نمیدهند ...
میانبری ساده برای رسیدن به این مقام👆
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
کتاب #حجره_پریا نوشته #محمد_رضا حدادپور_جهرمی
" داستان اختصاصی از حال و هوای _طلاب_خواهر "
🔺 دغدغه و طوفان علمی و مجازی هفت دختر طلبه باسواد و گمنام علیه گروه های آتئیستی و برنامه سازمان میت ترکیه بر علیه آن هفت دختر
🔺 مجموعه حاضر، بیان مجاهدت و جدیت عالمانه نسل سومی های دانش آموحته حوزه های علمیه خواهران است که در راه مبارزه با ملحدان فعال در فضای مجازی ایران، قدم گذاشته و با علم و توسل و تذکر و توجه به رسالت طلبگی خویش عمل کردند
۲۶۵ صفحه| ۲۴۰۰۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۲۲۰۰۰ تومان
👤خرید از طریق ایتا👇
@esmaeeil_313
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
#دنیای_مدیریت_مومنانه 9 ✅ یکی دیگه از مقدمات ظهور اینه که حسادت نسبت به ولی خدا از بین بره. در طول
#دنیای_مدیریت_مومنانه 10
🔸 گفته شد که یکی از آمادگی هایی که ما باید به دست بیاریم تا لایق ظهور امام زمان ارواحنا فداه بشیم اینه که "خودمون رو در زندگی جمعی و تشکیلاتی قوی کنیم".
😒 آقایون طلبه و دانشجو باید توی محیط های خودشون جمع بشن و یه حرکت اقتصادی راه بندازن. اینم یه بخش مهم دین هست.
اگه کسی میخواد دینداری واقعی خودش رو نشون بده باید بتونه توی این بخش نشون بده.👌🏻
✅ نیروی دینی و انقلابی باید "کار اقتصادی" بکنه و پول در بیاره. مگه امام صادق علیه السلام این کار رو نمیکرد؟
🌺 واقعا ائمه معصومین علیهم السلام از کجا پول می اوردن که این همه به بقیه بذل و بخشش میکردن؟ آیا جادوگری میکردن؟ خیر! میرفتن زحمت میکشیدن و کار اقتصادی میکردن.☺️
متاسفانه ما محبین امام حسین علیه السلام باهمدیگه دسته سینه زنی راه میندازیم ولی "گروه تولیدی" راه نمیندازیم!
✅ در دوران دفاع مقدس به صورت گروهی جهاد انجام میشد ولی الان به صورت گروهی کار اقتصادی نمیشه...
رهبر انقلاب فرمودن که "کارآفرینان رزمنده جنگ اقتصادی" هستند.
⭕️ البته وقتی با خیلی از کارآفرینان صحبت میشه میگن که "برخی مدیران دولتی" نمیذارن که کار تولیدی شکل بگیره
😒
که این بر میگرده به موضوع مدیریت که بحث اصلی ما هست.
💢 در جامعه ما معمولا با دزدها و مفسدین اقتصادی برخورد میشه ولی معمولا با "مدیرانی که سنگ جلوی پای کارافرین ها میندازن" برخورد نمیشه که این موضوع باید توسط مراجع قضایی پیگیری بشه.
💥 آخرین آمادگی برای ظهور این هست که "مدیران جامعه اصلاح بشن".
چرا؟
🗺 چون حکومت امام زمان ارواحنا فداه چیزی از جنس مدیریت جامعه هست. حضرت که نمیاد بشینه با ما جلسات دعا بگیره و ..
آقا میاد که جهان رو مدیریت کنه.
✅ بنابراین عموم مردم جامعه باید درک درستی از مدیریت داشته باشن که وقتی حضرت تشریف آوردن و به روش الهی مدیریت کردن خیلی ها اعتراض نکنن و مقابل امام نایستن
💢 اینطور نیست که امام بفرماید ای مردم اصلا نیاز نیست شما از مدیریت سر در بیارید! من خودم 313 نفر میارم که بر شما حکومت کنن و شمام فقط بگید چشم!
😒
💢 نه پیامبر اکرم و نه امیرالمومنین علی علیه السلام اینطوری عمل نکردن. برای اون بزرگواران درک و فهم مردم و شناختشون از مدیران خوب و بد خیییلی مهم بوده.
☢️ نمیشه که ما لیاقت نداشته باشیم بعدش 313 نفر حاکمان روی زمین بیان و بر ما حکومت کنن.
ما باید بریم مطالعه کنیم و ببینیم یه مدیر صالح چه ویژگی هایی داره. همونطور که مردم رو تشویق میکنیم که برن در مورد خدا شناسی و بقیه معارف مطالعه کنند، همونطور هم با مدیریت آشنا بشن...
🛰 پایان بخش دهم
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #نسل_سوخته
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #صد_و_نهم: بی عرضه؟!
الهام روحیه لطیف و شکننده ای داشت ... فوق العاده احساساتی ... زود می ترسید ... و گریه اش می گرفت ...
چند لحظه همون طوری آروم نگاهش کردم ...
به داداش نمیگی چی شده؟ ...
- مامان قول گرفت بهت نگم ... گفت تو کنکور داری ...
یه دست کشیدم روی سرش ...
اشکال نداره ... مامان کجاست؟ ... از خودش می پرسم ...
داره توی پذیرایی با عمه سهیلا تلفنی حرف میزنه ... حالش هم خوب نبود ... به من گفت برو تو اتاقت ...
رفتم سمت پذیرایی ... چهره اش بهم ریخته بود ... و در حالی که دست هاش می لرزید ... اونها رو مدام می آورد بالا توی صورتش ...
شما اصلا گوش می کنی من چی میگم؟ ... اگر الان خودت جای من بودی هم ... همین حرف ها رو می زدی؟ ... من، حمید رو دوست داشتم که باهاش ازدواج کردم ... اما اگه تا الان سکوت کردم و حتی به برادرهام چیزی نگفتم ... فقط به خاطر بچه هام بوده ... حالا هم مشکلی نیست اما باید صبر کنه ... الان مهران ...
و چشمش افتاد بهم ... جمله اش نیمه کاره توی دهنش موند ... صدای عمه سهیلا ... گنگ و مبهم از پای تلفن شنیده می شد ...
چند لحظه همون طور ... تلفن به دست، خشکش زد ... و بعد خیلی محکم ... با حالتی که هرگز توی صورتش ندیده بودم بهم نگاه کرد ...
برو توی اتاقت ... این حرف ها مال تو نیست ...
نمی تونستم از جام حرکت کنم ... نمی تونستم برم ... من تنها کسی بودم که از چیزی خبر نداشتم ... بی معطلی رفتم سمتش و محکم تلفن رو از توی دستش کشیدم ...
چی کار می کنی مهران؟ ... این حرف ها مال تو نیست ... تلفن رو بده ...
و با عصبانیت دستش رو جلو آورد و سعی کرد تلفن رو از دستم بیرون بکشه ... اما زور من ... دیگه زور یه بچه نبود ...
عمه سهیلا هنوز داشت پای تلفن حرف می زد ...
این چیزها رو هم بی خود گردن حمید ننداز ... زن اگه زن باشه ... شوهرش رو جمع می کنه نره سراغ یکی دیگه ... بی عرضگی خودت رو به پای داداش من نبند ...
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #نسل_سوخته
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #صد_و_دهم: اولاد نااهل
بدون اینکه نفس بکشه بی وقفه حرف می زد ... و مادرم هم از این طرف تلاش می کرد تلفن رو از دستم بگیره ...
بهت گفتم تلفن رو بده ...
این بار اینقدر بلند گفت که عمه هم شنید ... ضربان قلبم خیلی بالا رفته بود ... یه قدم رفتم عقب ...
خوب ... می گفتید عمه جان ... چی شد ادامه حرف تون؟... دیگه حرف و سفارش دیگه ای ندارید؟ ...
حسابی جا خورده بود ...
- مرد اگه مرد باشه چی؟ ... اون باید چطوری باشه؟ ... به مادر من که می رسید از این حرف ها می زنید ... به شوهر خودتون که می رسید ... سر یه موضوع کوچیک ... دو تا برادرهاتون ریختن سرش زدنش ...
- این حرف ها به تو نیومده ... مادرت بهت ادب یاد نداده توی کار بزرگ ترها دخالت نکنی؟ ...
- اتفاقا یادم داده ... فقط مشکل از میزان لیاقت شماست ... شما لیاقت عروس نجیب و با شخصیتی مثل مادر من رو ندارید ... مادر خودتون رو هم اونقدر دق دادید که می گفت ... الهی بمیرم از شر اولاد نا اهلم راحت بشم ... راستی ... زن دوم برادرتون رو دیدید؟ ... اگه ندیدید پیشنهاد می کنم حتما ببینید ... اساسی بهم میاید ...
این رو گفتم و تلفن رو قطع کردم ... مادرم هنوز توی شوک بود ... رفتم توی حال، تلفن رو بزارم سر جاش ... دنبالم اومد...
کی بهت گفت؟ ... پدرت؟ ...
خودم دیدم شون ... توی خیابون با هم بودن ... با بچه هاشون ...
چشم هاش بیشتر گر گرفت ...
بچه هاش؟ ... از اون زن، بچه هم داره؟ ... چند سال شونه؟...
فکر می کردم از همه چیز خبر داشته باشه ... اما نداشت ... هر چند دیر یا زود باید می فهمید ... ولی نه اینطوری و با این شوک ... بهم ریخته بود و حالا با شنیدن این هم حالش بدتر شد ... اون شب ... با چشم های خودم ... خرد شدن مادرم رو دیدم ...
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #نسل_سوخته
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #صد_و_یازدهم: 15 سال
دیگه نمی دونستم چی بگم ... معلوم بود از همه چیز خبر نداره ... چقدرش رو می تونستم بهش بگم؟ ... بعد از حرف های زشت عمه ... چقدرش رو طاقت داشت اون شب بشنوه ...
یهو حالت نگاهش عوض شد ...
دیگه چی می دونی؟ ... دیگه چی می دونی که من ازش خبر ندارم؟ ...
چند لحظه صبر کردم ...
می دونم که خیلی خسته ام ... و امشب هم به حد کافی برای همه خوب بوده ... فردا هم روز خداست ...
نه مهران ... همین الان ... و همین امشب ... حق نداری چیزی رو مخفی کنی ... حتی یه کلمه رو ...
از صدای ما، الهام و سعید هم از توی اتاق شون اومدن بیرون... با تعجب بهم زل زد ...
تو می دونستی؟ ...
فکر کردی واسه چی پسر گل بابا بودی و من آشغال سر راهی؟ ... یه سر بزرگ مشکل بابا با من همین بود ... چون من می دونستم و بهش گفتم اگه سر به سر مامان بزاره و اذیتش کنه به دایی محمد میگم ... اونها خودشون ریختن سر شوهر عمه سهیلا و زدنش ... شیشه های ماشینش رو هم آوردن پایین ... عمه، 2 تا داداش داشت ... مامان، 3 تا داره با پسرهای بزرگ خاله معصومه و شوهرش میشن 6 تا... پسرخاله ها و پسر عموهاش به کنار ...
زیر چشمی به مامان نگاه کردم ... رو کردم به سعید ...
- اون که زنش رو گرفته بود ... اونم دائم ... بچه هم داشت... فقط رو شدنش باعث می شد زندگی ما بره روی هوا ... و از هم بپاشه ... برای من پدر نبود ... برای شما که بود ... نبود؟ ...
اون شب، بابا برنگشت ... مامان هم حالش اصلا خوب نبود... سرش به شدت درد می کرد ... قرص خورد و خوابید ... منم رفتم از بیرون ساندویچ خریدم ...
شب همه خوابیدن ... اما من خوابم نبرد ... تا صبح، توی پذیرایی راه می رفتم و فکر می کردم ... تمام تلاش این چند سالم هدر رفته بود ... قرار بود مامان و بچه ها هیچ وقت از این ماجرا با خبر نشن ...
مادرم خیلی باشعور بود ... اما مثل الهام ... به شدت عاطفی و مملو از احساس ... اصلا برای همین هم توی دانشگاه، رشته ادبیات رو انتخاب کرده بود ... چیزی که سال ها ازش می ترسیدم ... داشت اتفاق می افتاد ...
زن دوم پدرم از مخفی موندن خسته شده بود ... گفته بود ... بابا باید بین اون و مادرم، یکی رو انتخاب کنه ... و انتخاب پدرم واضح بود ... مریم، 15 سال از مادرم کوچک تر بود ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
#ائمه از لحظه ی وفات #رسول_الله تا سالِ دویست و شصت، درصدد بودند که #حکومت_الهی را در #جامعه_اسلامی
اگر #ائمه داعیه ی حکومت نداشتند، ولو علوم اولین و آخرین را هم به خودشان نسبت می دادند، اگر بحث قدرت سیاسی نبود، داعیه ی قدرت سیاسی نبود، هیچ گونه تعرضی نسبت به آن ها انجام نمی گرفت، لااقل به این شدت انجام نمی گرفت.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص ۲۳
تمام بحث #ائمه با مخالفین شان و بحث اصحاب #ائمه در مبارزات شان، همین مساله #حکومت_و_حاکمیت_و_ولایت_مطلقه_و_عامه_بر_مسلمین_و_قدرت_سیاسی بود.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۲۳
دعوای #ائمه با خلفای بنی اُمیه و بنی عباس بر سر مساله ی #امامت_و_ولایت، یعنی زمامداری جامعه اسلامی بود.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص ۲۴
کار مهم #پیامبر_خدا، دعوت به حق و حقیقت و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمان خود، #پیامبر_اکرم دچار تشویش نشد. چه آن روزی که در مکه تنها بود، چه آن وقتی که #حکومت اسلامی تشکیل داد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۲۷
#پیامبر_اعظم بنابر حدیث متواتر و معروف، فرمود: "بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق"، تا کسی خود دارای برترین مکارم اخلاق نباشد، خداوند متعال این ماموریت عظیم و خطیر را به او نخواهد داد.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص ۲۸
#پیغمبر_اکرم که در جوانی به تجارت اشتغال داشتند و در آمدهای هنگفتی از طریق تجارت به دست آورده بودند، همه را در راه #خدا_صدقه دادند.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله،ص ۲۸
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
#دنیای_مدیریت_مومنانه 10 🔸 گفته شد که یکی از آمادگی هایی که ما باید به دست بیاریم تا لایق ظهور امام
#دنیای_مدیریت_مومنانه 11
🔷چرا گفته میشه که ما در مدیریت و شناخت مدیران خوب و بد دچار مشکل هستیم؟
💢 علتش روشن هست. همین کسانی که عموم مردم ما در انتخابات ها انتخاب میکنن و بعد از اینکه سر کار میان خون مردم رو توی شیشه میکنن!
⭕️ مثلا با اینکه مردم ما به چشم خودشون دیدن یه نفر ۴ سال کار مثبتی نداشت و کشور رو تعطیل کرد ولی باز هم او رو انتخاب کردن!
معلومه ما ضعف جدی در شناخت مدیران داریم که باید حل کنیم
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ» (کافی/8/353)
☢ مردم زندگیشان درست نمیشود مگر اینکه مسئولان درست بشوند.
«وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ» و مسئولان درست نمیشوند مگر اینکه مردم آنها را درستشان کنند!
🔷حضرت در ادامه میفرماید: «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَى الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ» وقتی که رعیت حق والی را رعایت کرد و والی هم آدم درستی بود و حق رعیت را داد، حق بین مردم و مسئولین عزیز میشود
🌺 حق عزیز میشه یعنی نه مردم روی حق پا میذارن و نه مسئولین و این تبدیل به فرهنگشون میشه
✅ وقتی حق برای مردم عزیز و مهم بشه دیگه نیازی به خیلی از دادگاه ها و زندان ها و دستگیری ها و حتی نیاز به قانون های اضافی نخواهیم داشت
بعد میفرماید: «فَصَلَحَ بِذَلِکَ الزَّمَانُ» در اینصورت، زمان اصلاح خواهد شد.
💥 به تعبیر ما، یعنی امام زمان ظهور خواهد کرد.
«وَ طَابَ بِهِ الْعَیْش» زندگی خرم میشود «وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَة» دولت پایدار درست ایجاد خواهد شد «وَ یَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ»
و دشمنان دیگر طمعی نخواهند داشت...
اینها همه ویژگیهای دولت آقا امام زمان(ع) هست...❤️
✅ الان مشکل اصلی جامعه ما و اولویتی که باید بهش بپردازیم اینه که "مدیریت جامعه رو اصلاح کنیم"
💢 هر مسیری و هر دوقطبی که توسط منافقین داخلی ساخته میشه برای این هست که مردم این موضوع مهم رو فراموش کنن و سرشون به موضوعات دست چندم گرم بشه که معمولا تا حد زیادی هم موفق هستند...
اما چه باید کرد؟!.....
پایان بخش یازدهم
🍃🌸
خدایا در این لحظات نورانی مارا به کاروان
نمازگزاران اول وقت که به امامت و پیشوایی
مهدی فاطمه س از کوچه های شهرمان در گذر
هست برسان با صلوات بر محمد آل محمد وعجل فرجهم .....
اللّهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌹🌹
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
1_414483086.mp3
1.22M
🏴▪️👆🏻👆🏻
دعای عهد
👤باصدای استاد فرهمند
اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده....
خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان..
عاشقان اهل بیت علیه السلام
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
4_6043897005636322652.mp3
11.65M
🔴 زیارت عاشورا
🎤 با صدای علی فانی
#اللهم_عجلـــ_الولیڪ_الفرجـ
عاشقان اهل بیت علیه السلام
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
233579_718.mp3
6.77M
🎙دعای«هفتم صحیفه سجادیه»؛
#صوتی
🔸آقای کریمی
عاشقان اهل بیت علیه السلام
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
🍃🌸هر صبح
آیة الکرسی را بخوانید و تا
شب در امان خدا هستید.
🌟آیةالکرسی عظیم ترین
آیهدر قران کریم است
برای حفظ ایمان و مال
وجان خودهر روز
آیة الکرسی بخوان.
💐💐💐💐💐
🔸
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
⬜️◻️◽️▫️دعای چهارحمد▫️◽️◻️⬜️
🌾 بِسْمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖمِ 🌾
💙اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَلَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
💚اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه
❤️اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَلَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
💜اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَلَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🎁خواص دعای چهارحمد
💎از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مرویست💎
🌸 که هر کس از پیروان ما هر روز این چهار حمد را بخواند خداوند او را سه چیز کرامت فرماید:
💚اول عمر طبیعی
💙دوم مال و جمعیت بسیار
❤️سوم باایمان ازدنیارفتن
💜وبی حساب داخل بهشت شدن
🌙 امیر مؤمنان علی علیهالسلام ، مردى را دید که از روى نوشته، دعایى طولانى میخواند. به او فرمود: «اى مرد! آنکه زیاد را میشنود، اندک را هم پاسخ میدهد». مرد گفت: سَرورم! پس چه کنم؟ فرمود: «بگو:
❤️الْحَمْدُ للهِ عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ
💚وَ أَسْأَلُ اللهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ
💙وَ أَعُوذُ باللهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ
💜وَ أَسْتَغْفِرُ اللهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ»؛
❤️ستایش، خداى را بر هر نعمتى،
💚و هر خوبى را از خدا میخواهم
💙و از هر بدى، به خدا پناه میبرم
💜و از هر گناهى،از خدا آمرزش میطلبم.
عاشقان اهل بیت علیه السلام
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
#پیام_معنوی💌
قاعدۀ سادۀ محبوب شدن🍃
محبوبیت شهدا در یک جامعۀ خوب امری طبیعی است و قاعدهای ساده دارد. هرکس صادقانه و فداکارانه عبادت و خدمت کند، مانند شهیدان محبوب خواهد بود.🌿
#استادپناهیان
#محبوبیت_شهدا
#قاعده_ساده_محبوبیت
🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبخند مقام معظم رهبري از دست ندیدن ...
َشارژ شدی صلوات😊
مگر می شود؟.mp3
3.63M
💢 مگر امکان داره کسی به ما اهل بیت پناه بیاورد و ما به او پناه ندهیم⁉️
♦️مراقب رابطه ات با معدن نور و رحمت باش❗️
[ حجت الاسلام عالی ]
عاشقان اهل بیت علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه خدا برای پیامبر اکرم صلی الله
عاشقان اهل بیت علیه السلام
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #نسل_سوخته 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #صد_و_یازدهم
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #نسل_سوخته
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #صد_و_دوازدهم: ترس از جوانی
توی تاریکی نشسته بودم روی مبل ... و غرق فکر ... نمی دونستم باید چه کار کنم ... اصلا چه کاری از دستم برمیاد ... واضح بود پایان زندگی مشترک پدر و مادرمه ...
نیمه شب بود که مامان از اتاق اومد بیرون ... عین همیشه توی حال، چراغ خواب روشن بود ... توی تاریکی پذیرایی من رو دید ...
-چرا نخوابیدی؟ ...
-خوابم نمی بره ...
اومد طرفم ...
-چرا چیزی بهم نگفتی؟ ...
چند لحظه توی اون تاریکی بهش خیره شدم ... و سرم رو انداختم پایین ...
ببخشید ...
و ساکت شدم ...
-سوال نکردم که عذرخواهیت رو بشنوم ...
-از دستم عصبانی هستی؟ ... می دونم حق انتخابت رو ازت گرفتم ... اما اگه می گفتم همه چیز خراب می شد ... مطمئن بودم می موندی و یه عمر با این حس زندگی می کردی که بهت خیانت شده ... زجر می کشیدی ... روی بابا هم بهت باز می شد ... حداقل اینطوری مجبور بود دست و پاش رو جمع کنه ... هر آدمی ... کم یا زیاد ... ایرادهای خودش رو داره ... اگه من رو بزاریم کنار ... شاید خوب نبود ولی زندگی بدی هم نبود؛ بود؟ ...
و سکوت فضا رو پر کرد ...
- از دست تو عصبانی نیستم ... از دست خودم عصبانیم ... از اینکه که نفهمیدم کی اینقدر بزرگ شدی ...
نمی دونستم چی بگم ... از اینکه اینطوری برخورد کرد بیشتر خجالت کشیدم ...
- اینکه نمی خواستم بفهمی به خاطر کنکورت بود ... اما همه اش همین نبود ...
ترسیدم غیرتت با جوانیت گره بخوره ... جوانیت غلبه کنه ... توی روی پدرت بایستی ... و حرمتش رو بشکنی ... بالا بری ... پایین بیای ... پدرته ... این دعوا بین ماست ... همون طور که تا حالا دعوا و کدورت ها رو پیش شما نکشیده بودیم ... امیدوار بودم این بار هم بشه مثل قبل درستش کرد ... که نشد ...
مادرم که رفت ... من هنوز روی مبل نشسته بودم ...