eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
116 دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
6.6هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋اگر نعمت ها و برکات مان را بشماریم رنجمان کاهش می یابد 🌿🌺در همه شرایط زندگی بیایید از خدا تشکر کنیم بیایید این شکرگزاری را به صورت یک عادت درآوریم در هر گام و هر کار خدا را شکر کنیم حتی در میان ترس و نومیدی، تشویش و اضطراب اندوه و افسردگی بگذاریم که این کلمات از اعماق قلبمان برخیزد خدایا متشکرم خدایا به خاطر میلیونها نعمتی که رایگان به من بخشیدی سپاسگزارم و آنگاه از آرامشی شگرف و شگفت انگیز لبریز خواهیم شد ❤️🌿 وقتی که در تمام اوقات تلخ یا شیرین از خدا تشکر کنیم نردبانی از آگاهی برای خود می سازیم که ما را به قله آرامش رهنمون خواهد کرد . در هر وضعی که باشید، هر رنجی که گرفتارش باشید خدا را شکر کنید با این کار قلبتان منبسط می شود و برای دریافت نیروهای یاری دهنده و شفابخش خدا آماده تر می شوید👌 کتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♻️🍃♻️ 🍃اَللّهُمَّ ارْفَعْنا بِالْقُرآن ♻️یافاطِرُ بِحَقِّ فاطمة 🍃آمین یا رَبَّ العالَمین 〰♻️〰♻️〰
1_414483086.mp3
1.22M
🏴▪️👆🏻👆🏻 دعای عهد 👤باصدای استاد فرهمند اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده.... خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان.. عاشقان اهل بیت علیه السلام
🍃🌸هر صبح آیة الکرسی را بخوانید و تا شب در امان خدا هستید. 🌟آیةالکرسی عظیم ترین آیهدر قران کریم است برای حفظ ایمان و مال وجان خودهر روز آیة الکرسی بخوان. 💐💐💐💐💐 🔸
‼️برخورد با شیعیان تفرقه افکن 🔷س 5430: تکلیف ما در برخورد با شیعیانی که اصرار به تفرقه‌افکنی میان مسلمانان را دارند چیست؟ آیا امر به معروف و نهی از منکر آنها واجب است؟ ✅ج: نظر حضرت آقا این است که تفرقه بین مسلمانان کار حرامی است و توهین به مقدسات سایر مسلمین هم حرام است. فعل حرام منکر است و نهی از منکر هم واجب است؛ اما با وجود شرایط و مراعات مراتب. 📕منبع: leader.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕هرگَاه بنده بگوید 🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 💕خداى متعال میگوید: 🌸بنده من 💕با نام من آغاز ڪردبر من است 🌸 که کارهایش رابه انجام رسانم و او 💕را درهمه حال 🌸 به سامان برسانم و برکت دهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞سالروز ازدواج 🎊خاتم الانبیا 💞حضرت محمد(صل الله علیه وآله) 🎊و مادر مؤمنین 💞حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) 🎊بر تمامی 💞مسلمانان جهان تبریک میگوییم 🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ⛔️ بدقولی ❌ بسیاری از رفاقتها زبانی است ، دلی نیست ، گاهی وقت ها شخصی به دیگری می‌گوید آقا خدمتتان ارادت دارم ، مرید شما هستم ، اما هنگام گرفتاری حتی او را کمک هم نمی‌کند ، آدم باید زبانش با عملش مطابق باشد ، از کسانی که خداوند بر آنها غضب می‌کند افرادی هستند که قولشان با عملشان منافات داشته باشد «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» (صف/۲) چرا حرفهایی می‌زنید که عمل نمی‌کنید ؟ چرا وعده‌هایی می‌دهید که وفا نمی‌کنید ؟ به قول شاعر به عمل کار برآید نه به سخن ، خداوند خطاب به حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله می‌فرماید برخی به قدری فریبنده حرف می‌زنند که شما هم تعجب می‌کنی ، موقع انتخابات هزار و یک وعده می دهند ولی وقتی رأی مردم را گرفتند همه را فراموش می کنند ، مردم فریبی ، کلاهبرداری سیاسی ، کلاهبرداری اجتماعی ، با تهمت و افترا و دروغ گوئی رأی جمع کردن ، الله اکبر ... «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما فی‏ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ» (بقره/۲۰۴) حرفش تو را به تعجب وا می‌دارد «وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ» ولی از آن پدر سوخته هاست... «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» (عنكبوت/۲) آیا همین که بگویند ما دین داریم کافی است ؟ فکر می‌کنی ما اینها را امتحان نمی‌کنیم «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْكاذِبینَ» (عنكبوت/۳) حرفشان با عملشان یکی نیست ، منافق هستند ، منافقین در دو دنیا خوار و ذلیل می شوند ‌، مردم فریبی و دنیا طلبی خوارشان می کند ، سیلی سختی می خورند ان شاء الله ... وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
کارگاه خویشتن داری_7.mp3
17.66M
۷ ✧ رعایت اصول و شروط موفقیت برای رسیدن به هر هدفی، رعایت تقوای مختص آن هدف است ! ✗ و گناه در مسیر هر هدفی یعنی: پذیرش آنچه مانع قدرت و سرعت می‌شود! ☜ پس با این نگرش، تنبلی و بی حوصلگی سرعت‌گیر انسان برای تمام اهدافش و درنتیجه گناهی عظیم، و مولّد گناهان دیگر است! عاشقان اهل بیت علیه السلام
✨﷽✨ 🔰پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: إنَّ لِسانَ الْمُؤْمِنَ وَراءَ قَلْبِهِ فَإِذا أَرادَ أَن یَتَکَلَّمَ بِشَیْءٍ یُدَبِّرُهُ قَلبُهُ ثُمَّ أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَ إنَّ لِسانَ الْمُنافِقِ أمامَ قَلبِهِ فَإِذا هَمَّ بِشَیءٍ أمْضاهُ بِلِسانِهِ وَلَمْ یَتَدَبَّرهُ بِقَلبِهِ؛ زبان مؤمن در پس دل اوست، هرگاه بخواهد سخن بگوید درباره آن می‌اندیشد و سپس آن را می‌گوید اما زبان منافق جلوی دل اوست هرگاه قصد سخن کند آن را به زبان می‌آورد و درباره آن نمی اندیشد. 📔تنبیه الخواطر، ج۱، ص ۱۰۶.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آغاز بهار.mp3
11.51M
🎶 شادمانه ای به مناسبت دهم ربیع الاول، سالروز ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه علیهما السلام 💞🌸💐 عاشقان اهل بیت علیه السلام
بسمه تعالی 🔴 ملاحظاتی در مورد فرمایشات اخیر رهبری معظم انقلاب 🔹 فرمایشات صریح رهبری معظم انقلاب در دیدار با اعضای ستاد ملی مقابله با کرونا، در مورد "حرمت هتک"و "توهین به مسئولین"، حاوی ملاحظات مهمی بود. 🔻این فرمایشات در اصل و در درجه ی اول، از بعد اخلاقی و دینی بیان شده است و واژه  «حرمت» نیز صریحاً گویای وجه شرعی آن است. 🔻 برخی اعلام یک حکم شرعی توسط رهبرمعظم انقلاب  مبنی بر حرمت هتک را به‌معنی دفاع از عملکردجناب روحانی تلقی کرده‌اند. غافل از اینکه معظم له در جایگاه یک فقیه و عالم، حکم شرعی یک فعل حرام را اعلام و همگان را از آن منع کرده‌اند. 🔻 یکی از مضرات جانبی عادی شدن فرهنگ هتک و توهین، غالب شدن احساسات و به حاشیه رفتن جو عقلانیت است. 🔻 تاکید مقام معظم رهبری بر حفظ جایگاه مسئولان عالی نظام، فارغ از عملکرد شخص آن‌هاست. حفط احترام جایگاه مسئولان عالی نظام به معنی عدم نقد نیست‌. اما زمان نقد و استیضاح، عقلا باید در سایه ی مسئله اصلی کشور دیده شود. اکنون هیچ اولویتی بالاتر از "حفظ جان مردم" نیست. 🔻 محور اصلی در فرمایشات مقلم معظم رهبری، اصلی و فرعی کردن مسائل بود. ایشان مسئله اصلی و عاجل کشور را مقابله با کرونا و جلوگیری از فوت روزانه بیش از ۳۰۰ نفر از مردم می‌دانند. بدیهی است ورود به استیضاح در این شرایط، عملا بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین مسئله ی کشور که حفظ جان مردم است را به حاشیه می‌برد. طبیعی است آرام‌سازی فضای کشور، شرط اصلی تمرکز مسئولان برای مقابله با کروناست. 🔻 از منظری دیگر؛ مبنای فرمایشات مقام معظم رهبری دو نقطه اصلی بود: "آرام‌سازی فضای کشور" و "تمرکز همگانی بر نجات جان مردم". اکنون هیچ اولویتی بالاتر از حفظ جان انسان‌ها در کشور وجود ندارد. از این رو طرح نقد و استیضاح به‌هیچ عنوان نباید مسئله و اولویت اصلی کشور را تحت‌الشعاع قرار دهد. اصلی و فرعی کردن مسائل کشور ربطی به عملکرد منفی و ضعیف آقای روحانی ندارد. ✅ پس لازم است همه، با هر توان و ابزاری که داریم باید همان مسیر مورد نظر رهبری معظم انقلاب را برویم. از حوزه ی فردی و خانوادگی گرفته تا بسیج عمومی و کمک به حل مشکل اصلی و نجات جان مردم و از چیزی که این را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، اجتناب کنیم. والسلام
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #نسل_سوخته 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #بیست_و_هفتم
📚 💌 📝 📅 قسمت : پسر پدرم هر چه زمان به پیش می رفت ... زندگی برای شکستن کمر من ... اراده بیشتری به خرج می داد ... چند وقت می شد که سعید ... رفتارش با من داشت تغییر می کرد ... باهام تند می شد ... از بالا به پایین برخورد می کرد ... دیگه اجازه نمی داد به کوچک ترین وسائلش دست بزنم ... در حالی که خودش به راحتی به همه وسائلم دست می زد ... و چنان بی توجه و بی پروا ... که گاهی هم خراب می شدن ... با همه وجود تلاش می کردم ... بدون هیچ درگیری و دعوا ... رفتارش رو کنترل کنم ... اما فایده ای نداشت ... از طرفی اگر وسایل من خراب می شد ... پدرم پولی برای جایگزین کردن شون بهم نمی داد ... وقتی با این صحنه ها رو به رو می شدم ... بدجور اعصابم بهم می ریخت ... و مادرم هر بار که می فهمید می گفت ... - اشکال نداره مهران ... اون از تو کوچیک تره ... سعی کن درکش کنی ... و شرایط رو مدیریت کنی ... یه آدم موفق ... سعی می کنه شرایط رو مدیریت کنه ... نه شرایط، اون رو ... منم تمام تلاشم رو می کردم ... و اصلا نمی فهمیدم چی شده؟ ... و چرا رفتارهای سعید تا این حد در حال تغییره؟ ... گیج می خوردم و نمی فهمیدم ... تا اینکه اون روز ... از مدرسه برگشتم ... خیلی خسته بودم ... بعد از نهار ... یه ساعتی دراز کشیدم ... وقتی بلند شدم ... مادرم و الهام خونه نبودن ... پدرم توی حال ... دست انداحته بود گردن سعید ... و قربان صدقه اش می شد ... - تو تنها پسر منی ... برعکس مهران ... من، تو رو خیلی دوست دارم ... تو خیلی پسر خوبی هستی ... اصلا من پسری به اسم مهران ندارم ... مادرت هم همیشه طرف مهران رو می گیره ... هر چی دارم فقط مال توئه ... مهران 18 سالش که بشه ... از خونه پرتش می کنم بیرون ... پاهام سست شد ... تمام بدنم می لرزید ... بی سر و صدا برگشتم توی اتاق ... درد عجیبی وجودم رو گرفته بود ... درد عمیق بی کسی ... بی پناهی ... یتیمی و بی پدری ... و وحشت از آینده ... زمان زیادی برای مرد شدن باقی نمونده بود ... فقط 5 سال ... تا 18 سالگی من ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : هادی های خدا - خداوند می فرمایند داستان: بنده من ... تو یه قدم به سمت من بیا... من ده قدم به سمت تو میام ... اما طرف تا 2 تا کار خیر می کنه ... و 2 قدم حرکت می کنه ... میگه کو خدا؟ .. چرا من نمی بینمش؟ ... فاصله تو تا خدا ... فاصله یه ذره کوچیک و ناچیز از اینجا تا آخر کهکشان راه شیریه ... پیامبر خدا ... که شب معراج ... اون همه بالا رفت ... تا جایی که جبرئیل هم دیگه نتونست بالا بیاد ... هم فقط تا حدود و جایی رفت ... حالا بعضی ها تا 2 قدم میرن طلبکار هم میشن ... یکی نیست بگه ... برادر من ... خواهر من ... چند تا قدم مورچه ای برداشتی ... تازه اگر درست باشه و یه جاهایی نلرزیده باشی ... فکر کردی چقدر جلو رفتی که معرفتت به حدی برسه که ... تازه چقدر به خاطر خدا زندگی کردی؟ ... چند لحظه و ثانیه زندگیت در روز به خاطر خدا بوده؟ ... از مالت گذشتی؟ ... از آبروت گذشتی؟ ... از جانت گذشتی؟ ... آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه و فال به نام من دیوانه زدند ... اما با همه اون اوصاف .. عشق ... این راه چند میلیون سال نوری رو ... یک شبه هم می تونه بره ... اما این عشق ... درد داره ... سوختن داره ... ماجرای شمع و پروانه است ... لیلی و مجنونه ... اگر مرد راهی ... و به جایی رسیدی که جرات این وادی رو داری ... بایست بگو ... خدایا ... خودم و خودت ... و الا باید توی همین حرکت مورچه ای بری جلو ... این فرق آدم هاست که یکی یک شبه ... ره صد ساله رو میره ... یکی توی دایره محدود خودش ... دور خودش می چرخه ... واکمن به دست ... محو صحبت های سخنران شده بودم ... و اونها رو ضبط می کردم ... نماز رو که خوندن ... تا فاصله بین دعای کمیل رو رفت بالای منبر ... خیلی از خودم خجالت کشیدم ... هنوز هیچ کار نکرده ... از خدا چه طلبکار بودم ... سرم رو انداختم پایین ... و توی راه برگشت ... تمام مدت این حرف ها توی سرم تکرار می شد... اون شب ... توی رختخواب ... داشتم به این حرف ها فکر می کردم که یهو ... چیزی درون من جرقه زد ... و مثل فنر از جا پریدم ... - مهران ... حواست بود سخنرانی امشب ... ماجرای تو و خدا بود ... حواست بود برعکس بقیه پنجشنبه شب ها ... بابا گفت دیر میاد ... و مامان هم خیلی راحت اجازه داد تنها بری دعای کمیل ... همه چیز و همه اتفاقات ... درسته ... خدا تو رو برد تا جواب سوالات رو بده ... و اونجا ... و اولین باری بود که با مفهوم هادی ها آشنا شدم ... اسم شون رو گذاشتم هادی های خدا ... نزدیک ترین فردی... که در اون لحظه می تونه واسطه تو با خدا باشه ... واسطه فیض ... و من چقدر کور بودم ... اونقدر کور که هرگز متوجه نشده بودم ... دوباره دراز کشیدم ... در حالی که اشک چشمم بند نمی اومد ... همیشه نگران بودم ... نگران غلط رفتن ... نگران خارج شدن از خط ... شاگرد بی استاد بودم ... اما اون شب ... خدا دستم رو گرفت و برد ... و بهم نشون داد... خودش رو ... راهش رو ... طریقش رو ... و تشویق ... اینکه تا اینجا رو درست اومدی ... اونقدر رفته بودم که هادی ها رو ببینم و درک کنم ... با اون قدم های مورچه ای ... تلاش بی وقفه 4 ساله من ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : دعوتنامه اون شب ... بالشتم از اشک شوق خیس بود ... از شادی گریه می کردم ... تا اذان صبح خوابم نبرد ... همون طور دراز کشیده بودم و به خدا و تک تک اون حرف ها فکر می کردم... اول ... جملاتی که کنار تصویر اون شهید بود ... هر کس که مرا طلب کند می یابد ... من 4 سال ... با وجود بچگی ... توی بدترین شرایط ... خدا رو طلب کرده بودم ... و حالا ... و حالا ... خدا خودش رو بهم نشون داد ... خودش و مسیرش... و از زبان اون شخص بهم گفت ... این مسیر، مسیر عشق و درده ... اگر مرد راهی ... قدم بردار ... و الا باید مورچه ای جلو بری ... تازه اگه گم نشی و دور خودت نچرخی... به ساعت نگاه کردم ... هنوز نیم ساعت تا اذان باقی مونده بود ... از جا بلند شدم و رفتم وضو گرفتم ... جا نمازم رو پهن کردم و ایستادم ... ساکت ... بی حرکت ... غرق در یک سکوت بی پایان ... - خدایا ... من مرد راهم ... نه از درد می ترسم ... نه از هیچ چیز دیگه ای ... تا تو کنار منی ... تا شیرینی زیبای دیدنت ... پیدا کردنت ... و شیرینی امشب با منه ... من از سوختن نمی ترسم ... تنها ترس من ... از دست دادن توئه ... رهام کنی و از چشمت بیوفتم ... پس دستم رو بگیر ... و من رو تعلیم بده ... استادم باش برای عاشق شدن ... که من هیچ چیز از این راه نمی دونم ... می خوام تا ته خط اون حدیث قدسی برم ... می خوام عاشقت باشم ... می خوام عاشقم بشی ... دست هام رو بالا آوردم ... نیت کردم ... و الله اکبر ... هر چند فقط برای نماز وتر فرصت بود ... اما اون شب ... اون اولین نماز شب من بود ... نمازی که تا قبل ... فقط شیوه اقامه اش رو توی کتاب ها خونده بودم ... اون شب ... پاسخ من شده بود ... پاسخ من به دعوتنامه خدا ... چهل روز ... توی دعای دست هر نمازم ... بی تردید ... اون حدیث قدسی رو خوندم ... و از خدا ... خودش رو خواستم ... فقط خودش رو ... تا جایی که بی واسطه بشیم ... من و خودش ... و فقط عشق ... و این شروع داستان جدید من و خدا شد ... هادی های خدا ... یکی پس از دیگری به سمت من می اومدن ... هیچ سوالی بی جواب باقی نمی موند ... تا جایی که قلبم آرام گرفت ... حتی رهگذرهای خیابان ... هادی های لحظه ای می شدند ... واسطه هایی که خودشون هم نمیدونستن ... و هر بار ... در اوج فشار و درد زندگی ... لبخند و شادی عمیقی وجودم رو پر می کرد ... خدا ... بین پاسخ تک تک اون هادی ها ... خودش رو ... محبتش رو ... توجهش رو ... بهم نشون می داد ... معلم و استاد من شد ... من سوختم ... اما پای تصویر اون شهید ... تصویری که با دیدنش ... من رو در مسیری قرار داد که ... به هزاران سوختن می ارزید ... و این ... آغاز داستان عاشقانه من و خدا بود ... با ما همراه باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_414483086.mp3
1.22M
🏴▪️👆🏻👆🏻 دعای عهد 👤باصدای استاد فرهمند اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده.... خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان.. عاشقان اهل بیت علیه السلام