eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
116 دنبال‌کننده
19هزار عکس
6.6هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
👇👇 📝 قسمت #هشتم 👇 ☘اینجا بود که یاد حدیث امام صادق علیه السلام افتادم:حرمت مومن از کعبه بالاتر است
📝 قسمت 👇 ✅در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضرب‌المثل بود آش نخورده و دهن سوخته!😢 ♨ شخصی در میان جمع غیبت کرده یا تهمت زده و من هم که غیبت را شنیده بودم در گناه او شریک شده بودم...😒 ♨چقدر گناهانی را دیدم که هیچ لذتی برایم نداشت و فقط برایم گناه ایجاد کرد! خیلی سخت بود خیلی...😢😔 🔰 حساب و کتاب خود به دقت ادامه داشت اما زمانی که نقایص کارهایم را می‌دیدم، گرمای چپ گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد حرارتی که نزدیک بود و تمام بدنم را میسوزاند!😭 🔥همه جای بدنم می سوخت به جز صورت و سینه و کف دست هایم!😳 💥برای من جای تعجب بود چرا این سمت بدنم نمی‌سوزد.. جواب سوالم را بلافاصله فهمیدم.😰 💠از نوجوانی در جلسات فرهنگی مسجد حضور داشتم. پدرم به من توصیه می‌کرد که وقتی برای آقا امام حسین علیه السلام و یا حضرت زهرا و اهل بیت علیه السلام اشک میریزی ✨قدر این اشک را بدان و به سینه و صورت خود بکش من نیز وقتی در مجالس اهل بیت گریه می‌کردند اشک خود را به صورت و سینه می کشیدم.😢😢 ♦️حالا فهمیدم که چرا این سه عضو بدن نمی‌سوزد 😭 ✔️نکته دیگری که در آن واحد شاهد بودم به اشکال توبه به درگاه الهی بود و دقت کردم که برخی از گناهانم در کتاب اعمال نیست. آنجا رحمت خدا را به خوبی حس کردم... بعد از اینکه انسان از گناه توبه کند و دیگر سمتش نرود گناهانی که قبلاً مرتکب شده بود کاملا از اعمالش حذف می شود.👌 💥 حتی اگر کسی حق الناس بدهکار است،اما از طلبکار خود بی اطلاع است با دادن رد مظالم برطرف می‌شود.😢 💠 اما حق الناسی که صاحبش را بشناسد باید در دنیا برگرداند... اگر یک بچه از ما طلبکار باشد و در دنیا حلال نکرده باشد باید در آن وادی صبر کنیم تا بیاید و حلال کند😢 از ابتدای جوانی به حق‌الناس بیت المال بسیار اهمیت می دادم.👌 لذا وقتی در سپاه مشغول به کار شدم سعی می‌کردم در ساعاتی که در محل کار حضور دارم به کار شخصی مشغول نشوم و یا اگر در طی روز کار شخصی یا تلفن شخصی داشتم، کمی بیشتر اضافه کاری بدون حقوق انجام می‌دادم.😢 ✨ با خودم میگفتم حقوق کمتر ببرم و حلال باشد خیلی بهتر است.👌 🌷این موارد را در نامه عمل می دیدم.. 🍃 جوان پشت میز به من گفت: خدا را شکر که بیت المال بر گردن نداری وگرنه باید رضایت تمام مردم ایران را کسب می‌کردی!😰 اتفاقا در همانجا کسانی را می‌دیدم که شدیداً گرفتار هستند گرفتار رضایت تمام مردم،گرفتار بیت‌المال!😢 🔴 این را هم بار دیگر اشاره کنم که بُعد زمان و مکان در آنجا وجود نداشت.😩 💠 من به راحتی می توانستم کسانی را که قبل از من وفات کردن ببینم یا کسانی را که بعد از من قرار بود بیایند.😏😢 🌿 یا اگه کسی را می‌دیدم لازم صحبت نبود به راحتی می فهمیدم که چه مشکلی دارد. ✔️ چقدر افرادی را دیدم که با اختلاس و دزدی از بیت المال و آن طرف آمده بودند و حالا باید از تمامی مردم کشور حتی آنهایی که بعدها به دنیا می آیند حلالیت می طلبیدند!!😱😱 ☘اما در یکی از صفحات این کتاب قطور یک مطلبی برای من نوشته شده بود که خیلی وحشت کردم!😭😭😭 ادامه دارد..
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
.~🕊 📙|#سلیمانی_عزیز 🔮|#قسمت پنجاه ونهم 🟥خودش که چیزی نمی‌گفت🙄. تودارتر از این حرف‌ها بود. پورجعفر
.~🕊 📙| 🔮| شصت 📓از ماموریت ها که فارغ می‌شود، دل به جاده🛣 می‌زند. سراغ تک تک فامیل میرود و بهشان سر می‌زند👀😍. از یک پیرزن هشتاد ساله👵🏻 گرفته تا یک بچه سه چهارساله👶🏻، همه را به اسم می شناسد. 📓خیلی‌ها شاید نسبت دورتری با حاجی داشته باشند، ولی هوای آنها را هم دارد و دلشان را به دست مي‌آورد❤🥰. ✍🏻راوی: همرزم شهید 📚منبع: خبرگزاری ایسنا ، نمایندگی کرمان ۱۳ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 📗سالها از شهادت پسرش می‌گذشت🥀. آخر عمری تمام دلخوشی‌اش سرزدن های گاه و بیگاه های حاج قاسم بود😍🤗. 📗بوی آبگوشت🥘 خانه را پر کرده بود. حاجی مثل همیشه آمده بود برای احوال پرسی‌🙃. وقت زیادی نداشت، بآید می‌رفت تا به بقیه برنامه هایش برسد؛ اما مادر شهید خواسته دیگری داشت: _من تنها هستم حاجی. بمون ناهار رو با هم بخوریم🥺🙏🏻. 📗هیچ وقت روی مادران شهدا را زمین نمی‌زد. در مرامش نبود😌. آن روز تا غذا آماده شود، دو سه ساعتی مونس تنهایی پیرزن شد🥰. ✍🏻راوی: حاج حسین کاجی 📚منبع: صوت مصاحبه موجود در آرشیو موسسه فرهنگی حماسه۱۷ ♡ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت... سروران ودوستان گرامی ام ازاینکه حدود۶۰ شب این حقیر راهمراهی کردیدوحوصله بخرج داده ومطالب # سلیمانی عزیز# بخش اول رامطالعه نموده اید کمال تشکروقدرانی را دارم. وازکلیه عزیزانی که زحمات زیادی رامتحمل شده ومطالب راآماده نموده اندکمال تشکر رادارم. وان شاءالله وبادعای شما عزیزان ،عاقبت بخیروحاجت روا شوند.
Seyed Reza Narimani - Salam Aghaye Delam (128).mp3
5.99M
🍃سلام آقای دلم یا ابا عبدالله 🍃عجین با تو دلم یاابا عبدالله 🎤 کربلایی سید رضا_نریمانی ❤️
💚 دل را پر از طراوٺ عطر حضور ڪن  آقا تو را به حضرٺ زهرا ظهورڪن  آخرڪجایے اے گل خوشبوے فاطمه(س) برگرد و شهـر را پر از امواج نورڪن   🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
معاهدات آینده با چین باید در مجلس تصویب شوند « ابوترابی »عضو حقوقدان مجلس : 🔹 سند همکاری ایران و چین شروع آغاز یک همسو شدن با یک دو ضلعی ابرقدرتی جهان یعنی روسیه و چین است، فعلا هم وارد جزئیات نشده‌ایم و مردم اطمینان داشته باشند که معاهدات باید در مجلس شورای اسلامی تصویب شوند. 🔹جای نگرانی برای مردم وجود ندارد و اصلا بحث جزیره کیش و قشم و سواحل مطرح نیست و اطمینان داشته باشند که مباحث نظامی در حد خرید و فروش و مانورهای مشترک است که مواردی طبیعی است. عاشقان اهل بیت علیه السلام
کارگاه انصاف_37.mp3
10.56M
۳۷ 📌بدترین بی‌انصافی‌ها، - عادت کردن به محبت اطرافیان و نزدیکان ماست، که همیشگی بودن آن، مانع می‌شود که به چشممان بیاید و از آنها تشکر کنیم! - کمی فکرکنیم؛ آیا ما به این بی‌انصافی بزرگ مبتلا نیستیم؟ عاشقان اهل بیت علیه السلام
کارگاه انصاف_39.mp3
10.21M
۳۹ 💢 خداوند به عزّت و جلالش سوگند یاد می‌کند، که فریاد دادخواهی یک مظلوم را حتماً اجابت نموده و او را یاری کند! ⚠️ هشدار؛ ظلم، همان عدم رعایت انصاف در حق دیگران است، و از تک تک ما، دور نیست! 🎤 عاشقان اهل بیت علیه السلام
کارگاه انصاف_38.mp3
11.57M
۳۸ 💢 محال است کسی روح عذرپذیری نداشته، و نتواند از اشتباهات دیگران بگذرد، اما بتواند به کمال انصاف دست پیدا کند. - چشمان زیبابین که قابلیت دیدن زیبایی‌های دیگران را دارد، - و روح شکر، که توان تشکر از زیباییهای دیگران را دارد؛ دو پیش‌زمینه‌ی لازم برای کسب کمال انصاف است. 🎤 @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⛔️اهمیت حسن ظن در زندگی ✍️ حجت‌الاسلام عباسی ❌ خدا به من گفته حسن ظن به دیگران داشته باش، سوء ظن نداشته باش. یعنی من نیاز دارم به اینکه با حسن ظن برخورد کنم و دیگران هم نیاز دارند که حسن ظن من را ببینند. آرامش من و آنها وابسته به این است. فرض کنید در یک خانواده‌ای فقط یک نفر به همه سوء ظن دارد. یعنی وظیفه حسن ظنش را انجام نداده است. ببینیم در این خانه چطوری می‌تواند آرامش وجود داشته باشد؟ این دائم به بقیه که نگاه می‌کند و می‌گوید: نکند این ها راجع به من فکر بد دارند. نکند در ذهنشان نقشه بد دارند. این کار را که کرد حتما می خواست من را خورد کند. فلان چیز من گم‌شده، حتماً یکی از اینها اونو برداشته... همچین آدمی که به همه سوء ظن دارد، این آدم می‌تواند اصلاً آرامش را حس کند؟ حالا دیگران با این هر کاری می‌کنند، هر حرفی می‌زنند مدام نگران هستند. وای! وای! وای! الآن این چه فکری می‌کند؟ دوباره حواسم نبود این کار را کردم، الآن هست که پشت سر من شروع کند به تهمت زدن، وای! وای! وای! حواسم نبود این حرف را زدم، این الآن هزار فکر پیش خودش می‌کند... همچین آدمی اصلاً می‌تواند آرامش را دریافت کند؟ این یک مثال بود. حسن ظن و سوء ظن
آیت الله بهجت(ره): برای بیماری روحی چه کنیم?! خداوند کپسولی درست کرده که تمام ویتامینها در آنست و آن صلوات است. ((اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم))
💫 هُوَ الَّذي يُصَلّي عَلَيكُم وَمَلائِكَتُهُ؛ لِيُخرِجَكُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۚ وَكانَ بِالمُؤمِنينَ رَحيمًا | و او کسی است که بر شما سلام و درود می‌فرستد .... | احزاب / ۴۳ ✍ حتی تصور سلامِ تو ؛ وجود مضطرب مرا به امنیت می‌رساند! عَلیکَ السلام ... ای صاحبِ اسم !
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📝 قسمت #نهم 👇 ✅در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضرب‌المثل بود آش نخورده و دهن
📝 متن کتاب 📝 قسمت ❎یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به واحد ما آورد و گذاشت روی طاقچه و گفت: اینها باشد اینجا تا سربازهایی که بعد می آیند در ساعات بیکاری استفاده کنند. 💥 کتابهای خوبی بود،یک سال روی تاقچه بود. سربازهایی که شیفت شب داشتند یا ساعات بیکاری استفاده می‌کردند. 🍃 بعد از مدتی من از آن واحد مکان دیگری منتقل شدم،همراه با وسایل شخصی که بردم کتاب‌ها را هم بردم. ✨ یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت احساس کردم که این کتاب‌ها استفاده نمی شود شرایط مکان جدید واحد قبلی فرق داشت و سربازان و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند. ☘لذا کتاب‌ها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشد بهتر استفاده می‌شود. 🍃جوان پشت میزش اشاره به ماجرای کتاب‌ها کرد و گفت: این کتاب‌ها جزو بیت‌المال و برای آن مکان بود. ♨️چون بدون اجازه آنها را به مکان دیگری بردی اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمی‌آوردی ⛔️ باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به مانند شما می آمدند حلالیت می‌طلبیدی. ⚠️خیلی ترسیدم! به خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم و کتاب‌ها را استفاده شخصی نکرده و به منزل نبرده بودم..خدا به داد کسانی برسد که بیت‌المال را ملک شخصی خود کرده‌اند! 🔆درآن لحظه یکی از دوستان همکار مخلص و مومن در مجموعه دوستان را دیدم. 🔰 مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند. 🔴اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت، ⛔️ روز بعد در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت. وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت: خانواده فکر می‌کنند که این پول برای من است و آن را خرج کرده اند. تورو خدا برو به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برساند. من اینجا گرفتارم برای من کاری بکن. 💥 تازه فهمیدم چرا انقدر بزرگان در مورد بیت المال حساس هستند! راست می گویند که مرگ خبر نمیکند. ☘در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل شده که: روز حرکت از سرزمین خیبر ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اصابت شد و همان دم شهید شد. 🔰 یارانش گفتند: بهشت بر تو گوارا باد. ❤️خبر به پیامبر رسید.ایشان فرمودند: من با شما هم عقیده نیستم زیرا لباسهایی که بر تن او بود از بیت‌المال بود و آن را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش آن را احاطه خواهد کرد. 💠 در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت: من دو بند کفش بدون اجازه برداشتم. 🌸 حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش🔥 در پای تو قرار می‌گیرد. 💥 در میان روزهایی که بررسی اعمال انجام شد ما به باطن اعمال آگاه می شدیم. 🔰 یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را می‌فهمیدیم. ❎چیزی که امروزه به اسم شانس نام برده می شود اصلا آنجا مورد تایید نبود! 🔆بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علت‌ها را می داد... 💠مثلا روزی در جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم. کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو رسید. ♻️ نمی‌دانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم بیشتر این نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند. 🔷 یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. روز دوم اردو هم باز بقیه را اذیت کردیم. 🔵 البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم. 📘وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده 🔮 من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم با دوعدد پتو برای خودم یک تختخواب قشنگ درست کرده بودم. 🔶چادر ما چراغ نداشت متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچه‌ها می‌خواهد من را اذیت کند. ✅لذا همین طور که پوتین به پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم. یک باره دیدم حاج آقا که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفت! داد میزد: کی بود،چی شد!؟ ♨️وحشت کردم...سریع از چادر آمده بیرون و فهمیدم حاج آقا جای خواب نداشته، بچه‌ها برای اینکه من را اذیت کنند به حاج آقا گفتند که این جای حاضر و آماده برای شماست. 🔘 لگد خیلی بدی زده بودم.بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش. 🔆حاج آقا آمد بیرون و گفت: الهی پات بشکند، مگر من چه کردم که اینجوری لگد زدی؟ گفتم:حاج آقا غلط کردم ببخشید. من با کسی دیگه شمارو اشتباه گرفتم ..خلاصه خیلی معذرت خواهی کردم. ⚜ به حاج آقا گفتم: شرمنده من توی ماشین میخوابم شما بخوابید. فقط با اجازه بالش خودم را بر می دارم. 🌿 رفتم توی چادر همین که بالش را برداشتم دیدم یک عقرب بزرگی اندازه کف دست زیر بالش من قرار دارد . من و حاج آقا هر طور بود او را کشتیم. حاجی گفت :جون من را نجات دادی.. ادامه دارد...
الهی... ای روزی دهنده بی‌منت... یقین دارم از روی حکمت لایتناهی‌ات دری بسته نخواهد شد مگر اینکه قبل از آن دری از رحمت بیکرانت گشودہ گردد... پس ما را به سمت درهای گشودہ از رحمتت هدایت کن تا بهترین‌ها نصیبمان گردد، برحمتک یا ارحم الراحمین 🌹🍃🌹 سلام علیکم و رحمت الله صبحتون بخیر و شادی
📚 👈 حلوا، به قیمت گزاف خسته و رنجور، به مسجدی رسید. داخل شد. وضویی ساخت و دو رکعت نماز خواند. سپس به گوشه ای رفت تا قدری بیاساید. اما سر و صدای بچه ها، توجه او را به خود جلب کرد. چندین کودک از معلم خود، درس می گرفتند و اکنون وقت استراحت آنها بود. بچه ها، در گوشه و کنار مسجد، پراکنده شدند تا چیزی بخورند یا استراحتی بکنند. دو کودک، در نزدیک شبلی، نشستند و هر یک سفره خود را گشود. یکی از آن دو کودک که لباسی نو و تمیز داشت و معلوم بود که از خانواده مرفهی است، در سفره خود نان و حلوا داشت. کودک دیگر که سر و وضع خوبی نداشت، با خود، جز یک تکه نان خشک نیاورده بود. کودک فقیر، نگاهی مظلومانه به سفره کودک منعم انداخت و دید که او با چه ولعی، نان و حلوا می خورد. قدری، مکث کرد؛ ولی بالاخره دل به دریا زد و گفت: نان من خشک است، آیا از آن حلوا، کمی به من هم می دهی تا با این نان خشک، بخورم؟ - نه، نمی دهم. - اما این نان خشک، بدون حلوا، از گلوی من پایین نمی رود! - اگر از این حلوا به تو بدهم، سگ من می شوی؟ - آری، می شوم. - پس تو حالا سگ من هستی؟ - بله، هستم. - پس چرا مثل سگ ها، صدا در نمی آوری؟ پسرک بیچاره، پارس می کرد و حلوا می گرفت و همین طور هر دو به کار خود ادامه دادند تا نان و حلوا تمام شد و هر دو رفتند که به درس استاد برسند. شبلی در همه این مدت، می نگریست و می گریست. دوستانش که او را در گوشه مسجد یافته بودند، کنارش نشستند و از علت گریه او پرسیدند .شبلی گفت: ببینید که طمع چه بر سر مردم می آورد! اگر این کودک فقیر، به همان نان خشک خود قناعت می کرد و به حلوای دیگری، طمع نمی بست، سگ دیگران نمی شد و خود را چنین خوار نمی کرد! 📗 ، ص 261 ✍ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر 💕🧡💕
این روضه که رشک روضه رضوان است رضوان به در درگه او دربان است سایند بر این زمین ملائک رخسار چون عرش خدای، فرش این ایوان است ایوان حریم تو خِرد دید و بگفت گوی فلک اندر خم این چوگان است سرِّ ملکوت است در این مخزن یا اندر دل خاک، گنج حق پنهان است 🔺حضرت آیت الله وحید خراسانی 📸 سیده اعظم سیدی‌زاده