مفهوم اينكه «تر و خشك با هم ميسوزند» در كدام آيه وجود دارد؟
پاسخ
يكي از آياتي كه ميتوان اين مفهوم را از آن فهميد، آية 25 سورة انفال است، خداوند متعال ميفرمايد: «واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصة»، وبترسيد از بلايي كه چون آيد، تنها مخصوص ستمكاران از شما نباشد[بلكه ظالمان و مظلومان همه را فراگيرد، ظالمان را به كيفر ظلم و ستم و مظلومان را به كيفر ترك امر به معروف و نهي از منكر].
در اين آيه، «فتنه» به معناي بلاها و مصايب اجتماعي است كه دامن همه را ميگيرد و به اصطلاح، خشك و تر در آن ميسوزند.
در حقيقت خاصيت حوادث اجتماعي چنين است، هنگامي كه جامعه، در اداء رسالت خود كوتاهي كند و بر اثر قانون شكنيها، هرج و مرجها و ناامنيها و مانند آن به بار آيد، نيكان و بدان همه در آتش آن ميسوزند و اين اخطاري است كه خداوند در اين آيه، به همة جوامع اسلامي ميكند و مفهوم آن اين است كه:
افراد جامعه نه تنها موظفند وظايف خود را انجام دهند بلكه موظفند ديگران را هم به انجام وظايف وا دارند، زيرا اختلاف و پراكندگي و ناهماهنگي در مسائل اجتماعي موجب شكست برنامهها خواهد شد و دود آن در چشم همه ميرود.
بنا بر اين نيكان، جامعه وظيفه دارند كه در برابر بدان سكوت نكنند و اگر سكوت اختيار كنند در سرنوشت آنها نزد خداوند، سهيم و شريك خواهند بود.
@achegan🌴
✨🌸✨
پاره پاره هر طرف اوراق قرآن ریخته
در رواق و صحنها خون شهیدان ریخته
مسجد دلتنگ گوهرشاد زائر گشته است
او که دل را به پای شاه خراسان ریخته
#سلام_آقا
🗓۲۱تیر قیام خونین مسجد گوهرشاد علیه کشف حجاب (روز عفاف و حجاب)
🌴کانال 👈عاشقان اهل بیت ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج حسین یکتا از وظیفه حساس ما در فضای مجازی میگوید
🌴کانال👈 عاشقان اهل بیت ع
#معرفی_کتاب
سربلند (روایت زندگی شهید مدافع حرم #محسن_حججی)
#ناشر : #شهید_کاظمی
#نویسنده : #محمد_علی_جعفری
سال نشر : 1397
تعداد صفحات : 356
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتاب «سربلند» روایتی است مستند داستانی از کودکی تا شهادت محسن #حججی.
این اثر قرار است مخاطب را با ابعاد مختلف شخصیتی شهید آشنا کند؛ ابعادی از زاویه دید خانواده، دوستان و همرزمان. همچنین گفتنی است این کتاب حاوی اسناد، تصاویر و دلنوشته های #شهید_حججی نیز می باشد.
🌴کانال👈 عاشقان اهل بیت ع
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #دهم: دستپخت مع
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #بدون_تو_هرگز
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #یازدهم: فرزند کوچک من
هر روز که می گذشت علاقه ام بهش بیشتر می شد ... لقبم اسب سرکش بود ... و علی با اخلاقش، این اسب سرکش رو رام کرده بود ... چشمم به دهنش بود ... تمام تلاشم رو می کردم تا کانون محبت و رضایتش باشم ... من که به لحاظ مادی، همیشه توی ناز و نعمت بودم ... می ترسیدم ازش چیزی بخوام ... علی یه طلبه ساده بود ... می ترسیدم ازش چیزی بخوام که به زحمت بیوفته ... چیزی بخوام که شرمنده من بشه ... هر چند، اون هم برام کم نمی گذاشت ... مطمئن بودم هر کاری برام می کنه یا چیزی برام می خره ... تمام توانش همین قدره ...علی الخصوص زمانی که فهمید باردارم ... اونقدر خوشحال شده بود که اشک توی چشم هاش جمع شد ... دیگه نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم ... این رفتارهاش حرص پدرم رو در می آورد ... مدام سرش غر می زد که تو داری این رو لوسش می کنی ... نباید به زن رو داد ... اگر رو بدی سوارت میشه ...
اما علی گوشش بدهکار نبود ... منم تا اون نبود تمام کارها رو می کردم که وقتی برمی گرده ... با اون خستگی، نخواد کارهای خونه رو بکنه ... فقط بهم گفته بود از دست احدی، حتی پدرم، چیزی نخورم ... و دائم الوضو باشم ... منم که مطیع محضش شده بودم ... باورش داشتم ...9 ماه گذشت ... 9 ماهی که برای من، تمامش شادی بود ... اما با شادی تموم نشد ... وقتی علی خونه نبود، بچه به دنیا اومد ...مادرم به پدرم زنگ زد تا با شادی خبر تولد نوه اش رو بده ... اما پدرم وقتی فهمید بچه دختره با عصبانیت گفت ... لابد به خاطر دختر دخترزات ... مژدگانی هم می خوای؟ ...
و تلفن رو قطع کرد ... مادرم پای تلفن خشکش زده بود ... و زیرچشمی با چشم های پر اشک بهم نگاه می کرد ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #یازدهم: فرزند
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #بدون_تو_هرگز
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #دوازدهم: زینت علی
مادرم بعد کلی دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت ... بیشتر نگران علی و خانواده اش بود ... و می خواست ذره ذره، من رو آماده کنه که منتظر رفتارها و برخورد های اونها باشم ...هنوز توی شوک بودم که دیدم علی توی در ایستاده ... تا خبردار شده بود، سریع خودش رو رسونده بود خونه ... چشمم که بهش افتاد گریه ام گرفت ... نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم ...
خنده روی لبش خشک شد ... با تعجب به من و مادرم نگاه می کرد ... چقدر گذشت؟ نمی دونم ... مادرم با شرمندگی سرش رو انداخت پایین ...
- شرمنده ام علی آقا ... دختره ...نگاهش خیلی جدی شد ... هرگز اون طوری ندیده بودمش ... با همون حالت، رو کرد به مادرم ... حاج خانم، عذرمی خوام ولی امکان داره چند لحظه ما رو تنها بزارید ...
مادرم با ترس ... در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد رفت بیرون ...اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش ... دیگه اشک نبود... با صدای بلند زدم زیر گریه ... بدجور دلم سوخته بود ...
- خانم گلم ... آخه چرا ناشکری می کنی؟ ... دختر رحمت خداست ... برکت زندگیه ... خدا به هر کی نظر کنه بهش دختر میده ... عزیز دل پیامبر و غیرت آسمان و زمین هم دختر بود ...و من بلند و بلند تر گریه می کردم ... با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد ... و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاق ... با شنیدن صدای من داره از ترس سکته می کنه ...بغلش کرد ... در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار داد ... چند لحظه بهش خیره شد ... حتی پلک نمی زد ... در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود ... دانه های اشک از چشمش سرازیر شد ...
- بچه اوله و این همه زحمت کشیدی ... حق خودته که اسمش رو بزاری ... اما من می خوام پیش دستی کنم ... مکث کوتاهی کرد ... زینب یعنی زینت پدر ... پیشونیش رو بوسید ... خوش آمدی زینب خانم ...و من هنوز گریه می کردم ... اما نه از غصه، ترس و نگرانی ...
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
☘ #امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
🌲 تَعَالَي عَمَّا يَنْحَلُهُ الْمُحَدِّدُونَ مِنْ صِفَاتِ الْأَقْدَارِ وَ نِهَايَاتِ الْأَقْطَارِ وَ تَأَثُّلِ الْمَسَاكِنِ وَ تَمَكُّنِ الْأَمَاكِنِ فَالْحَدُّ لِخَلْقِهِ مَضْرُوبٌ وَ إِلَي غَيْرِهِ مَنْسُوبٌ
🌳 خداشناسی :
خدا والاتر از آنچه می باشد كه عقلهای عاجز تشبیه كنندگان تصور می كند، از صفات پدیده ها و اندازه ها و قطرها كه برای موجودات مادی پندارند، و جایگاه هایی كه برای آن در نظر می گیرند، زیرا حد و مرز و اندازه، شایسته پدیده هاست و به غیر خدا تعلق دارد.
📚 #نهج_البلاغه ، #خطبه ۱۶۳
@achegan🌴
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجت الاسلام قرائتی:
این روزشمارهای من در آوردی رو تموم کنید، اینها در اسلام نیامده
✅کانال 👈عاشقان اهل بیت ع