eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
111 دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
150 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #چهاردهم: عشق ک
📚 💌 📝 📅 قسمت : من شوهرش هستم ساعت نه و ده شب ... وسط ساعت حکومت نظامی ... یهو سر و کله پدرم پیدا شد ... صورت سرخ با چشم های پف کرده ... از نگاهش خون می بارید ... اومد تو ... تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست علی ...بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش ... - تو چه حقی داشتی بهش اجازه دادی بره مدرسه؟ ... به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟ ...از نعره های پدرم، زینب به شدت ترسید ... زد زیر گریه و محکم لباسم رو چنگ زد ... بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود ... علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم ... نازدونه علی بدجور ترسیده بود ...علی عین همیشه آروم بود ... با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد ... هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟ ...قلبم توی دهنم می زد ... زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم ... از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه ... آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و کمک بخوام ... تمام بدنم یخ کرده بود و می لرزید ...علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم ... دختر شما متاهله یا مجرد؟ ... و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید ... - این سوال مسخره چیه؟ ... به جای این مزخرفات جواب من رو بده ... - می دونید قانونا و شرعا ... اجازه زن فقط دست شوهرشه؟...همین که این جمله از دهنش در اومد ... رنگ سرخ پدرم سیاه شد ... - و من با همین اجازه شرعی و قانونی ... مصلحت زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ... کسب علم هم یکی از فریضه های اسلامه ...از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... لابد بعدش هم می خوای بفرستیش دانشگاه؟ ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #پانزدهم: من شو
📚 💌 📝 📅 قسمت : ایمان علی سکوت عمیقی کرد ... - هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم ... باید با هم در موردش صحبت کنیم ... اگر به نتیجه رسیدیم شما رو هم در جریان قرار میدیم ...دیگه از شدت خشم، تمام صورت پدرم می پرید ... و جمله ها بریده بریده از دهانش خارج می شد ... - اون وقت ... تو می خوای اون دنیا ... جواب دین و ایمان دختر من رو پس بدی؟ ...تا اون لحظه، صورت علی آروم بود ... حالت صورتش بدجور جدی شد ... - ایمان از سر فکر و انتخابه ... مگه دختر شما قبل از اینکه بیاد توی خونه من حجاب داشت؟ ... من همون شب خواستگاری فهمیدم چون من طلبه ام ... چادر سرش کرده... ایمانی که با چوب من و شما بیاد، ایمان نیست ... آدم با ایمان کسیه که در بدترین شرایط ... ایمانش رو مثل ذغال گداخته ... کف دستش نگه می داره و حفظش می کنه ... ایمانی که با چوب بیاد با باد میره ...این رو گفت و از جاش بلند شد ... شما هر وقت تشریف بیارید منزل ما ... قدم تون روی چشم ماست ... عین پدر خودم براتون احترام قائلم ... اما با کمال احترام ... من اجازه نمیدم احدی توی حریم خصوصی خانوادگی من وارد بشه ...پدرم از شدت خشم، نفس نفس می زد ... در حالی که می لرزید از جاش بلند شد و رفت سمت در ... - می دونستم نباید دخترم رو بدم به تو ... تو آخوند درباری ...در رو محکم بهم کوبید و رفت ... پ.ن: راوی داستان در این بخش اشاره کردند که در آن زمان، ما چیزی به نام مانتو یا مقنعه نداشتیم ... خانم ها یا چادری بودند که پوشش زیر چادر هم براساس فرهنگ و مذهبی بودن خانواده درجه داشت ... یا گروه بسیار کمی با بلوز و شلوار، یا بلوز و دامن، روسری سر می کردند ... و اکثرا نیز بدون حجاب بودند ... بیشتر مدارس هم، دختران محجبه را پذیرش نمی کردند ... علی برای پذیرش من با حجاب در دبیرستان، خیلی اذیت شد و سختی کشید ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #شانزدهم: ایمان
📚 💌 📝 📅 قسمت : شاهرگ مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم ... نمی تونستم با چیزهایی که شنیده بودم کنار بیام ... نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... تنها حسم شرمندگی بود ... از شدت وحشت و اضطراب، خیس عرق شده بودم ...چند لحظه بعد ... علی اومد توی اتاق ... با دیدن من توی اون حالت حسابی جا خورد ... سریع نشست رو به روم و دستش رو گذاشت روی پیشونیم ... - تب که نداری ... ترسیدی این همه عرق کردی ... یا حالت بد شده؟ ...بغضم ترکید ... نمی تونستم حرف بزنم ... خیلی نگران شده بود ... - هانیه جان ... می خوای برات آب قند بیارم؟ ... در حالی که اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... سرم رو به علامت نه، تکان دادم ...- علی ... - جان علی؟ ... - می دونستی چادر روز خواستگاری الکی بود؟ ... لبخند ملیحی زد ... چرخید کنارم و تکیه داد به دیوار ... - پس چرا باهام ازدواج کردی و این همه سال به روم نیاوردی؟ ... - یه استادی داشتیم ... می گفت زن و شوهر باید جفت هم و کف هم باشن تا خوشبخت بشن ... من، چهل شب توی نماز شب از خدا خواستم ... خدا کف من و جفت من رو نصیبم کنه و چشم و دلم رو به روی بقیه ببنده ...سکوت عمیقی کرد ... - همون جلسه اول فهمیدم، به خاطر عناد و بی قیدی نیست ... تو دل پاکی داشتی و داری ... مهم الانه ... کی هستی ... چی هستی ... و روی این انتخاب چقدر محکمی... و الا فردای هیچ آدمی مشخص نیست ... خیلی حزب بادن ... با هر بادی به هر جهت ... مهم برای من، تویی که چنین آدمی نبودی ... راست می گفت ... من حزب باد و ... بادی به هر جهت نبودم ... اکثر دخترها بی حجاب بودن ... منم یکی عین اونها... اما یه چیزی رو می دونستم ... از اون روز ... علی بود و چادر و شاهرگم ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمن الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُح
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ ⛔️ غدیر نقطه عطف رسالت، امامت و ولایت در تاریخ اسلام - قسمت هفتم ❌ عده‌ای می‌گویند در روز غدیر خم حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله مردم را جمع کرد تا بگوید علی را دوست داشته باشید، علی آدم خوبی است، ماجرا معرفی جانشین نیست، بلکه منظور این است که از علی ناراحت نباشید، من علی را دوست دارم شما هم او را دوست داشته باشید... بسیار خوب، با چند دلیل ساده این نظریه مردود است، اولاً برای اعلام دوستی نیاز نیست سه روز مردم را در آفتاب نگه دارند تا عقب مانده‌ها برسند و جلو رفته‌ها برگردند، در مناسک حج حاجی‌ها سرشان را می‌تراشند، کچل می‌کنند، نزدیک به صد و بیست هزار آدم با سر تراشیده زیر آفتاب سوزان عربستان سه روز معطل شوند که پیامبر اعلام کند علی را دوست داشته باشید؟ ❌ در روز غدیر خم به شهادت علمای شیعه و سنی مردم با حضرت امام علی علیه السلام بیعت کردند... ⁉️بیعت یعنی چه و بین قوم عرب چه مفهومی دارد؟ 🔸بیعت از ریشه بیع است، بیع به معنی معامله، بده بستان، یعنی چیزی می‌دهی و چیزی می‌گیری، ایجاد تعهد بین دو نفر، عقد قرارداد، علما و محققان عرب و عجم در متون و منابع اسلامی اینطور گفته‌اند که بیعت یعنی گذاشتن دست راست یک نفر در دست راست یک نفر دیگر به نشانه اطاعت یا ریاست وی، این یعنی بیعت یک موضوع سیاسی اجتماعی است، در قرآن، سنّت و تاریخ اسلام، بیعت یعنی عقد و پیمانی که فرد بیعت کننده با امام، حاکم یا شخصی دیگر می‌بندد تا در موضوعی خاص یا به طور عام مطیع و فرمانبردار وی بوده و به تعهد خود وفادار بماند... ❌ همین الآن هم شما به کشورهای عربی سفر کنید با کمی تحقیق متوجه می‌شوید که بیعت در میان قوم عرب یعنی پیمان بستن با فردی برای اطاعت از او و پذیرش ریاست اوست... 🔸اينكه پیامبر اعلام کند با علی دوست باشید که نیاز به بیعت ندارد، برای دوست داشتن کسی که نیاز به پیمان و قرارداد بستن نیست، همه پدر و مادرشان را دوست دارند، آیا با آنها بیعت می کنند؟ دوست داشتن نياز به بيعت ندارد، بيعت برای يک مسئله سياسی اجتماعی است... ❌ دوست داشتن کسی، نیاز به تبريک و تهنيت ندارد، شیعه و سنی در کتب معتبر خود آورده اند که حتی خليفه اول و خليفه دوم، آمدند و به حضرت اميرالمؤمنین علیه السلام تبريک گفتند که به عنوان جانشین پیامبر انتخاب شده است، تبريک برای مقام و مسئولیت است است نه این كه آدم خوبی است... ❌ معتبرترین کتاب بعد از قرآن و صحیح بخاری در نزد اهل سنت صحیح مسلم نيشابوری است، مسلم نیشابوری در این کتاب صریحاً ذکر می‌کند پس از معرفی امیرالمؤمنین به جانشینی پیامبر، خلیفه اول و دوم آمدند با حضرت بیعت کردند و به او تبریک گفتند... (صحيح مسلم، چاپ بيروت، جلد ۷، صفحه ۱۲۳) این بحث ادامه دارد ان شاء الله وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ✍️
⛔️ شوخی با نامحرم ممنوع! ✍️ابوبصیر می گوید: در کوفه برای زنی قرآن می خواندم، یک بار در موردی با او شوخی کردم. بعد از مدّتی خدمت امام باقر (ع) رسیدم، امام مرا مورد مؤاخذه و سرزنش قرار داد و فرمود: «کسی که در خلوت مرتکب گناه شود خداوند به او نظر لطف نمی کند، چه سخنی به آن زن گفتی؟؟!! وی می گوید:از شرم و خجلت سر در گریبان افکندم و توبه کردم. امام باقر (ع) فرمود:«شوخی با زن نامحرم را تکرار نکن.» 📚بحارالانوار ج۴۶ ص۲۴۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘 کتاب در بخشی از کتاب عنوان شده است:" نوجوان پانزده ساله ای توی منطقه کار می کرد، کارش بسته بندی - و به قول بچه ها، شکلات پیچی - شهدا بود. دل شیری داشت. من در تهران از مرده ای در آن دورها می ترسیدم و شب خوابم نمی برد؛ اما او در این سن، داشت ده ها جسد را که بعضی تکه پاره بودند یا عضوی از اعضا کم داشتند، بسته بندی می کرد. زمین آن محوطه، پر از خون بود. خون های لخـــته و خشکیده. نوجوان بسیجی، جنازه ی تکه پاره ای را مرتب کرد. دست و پای بریده اش را سر جایش گذاشت و پلاستیک را از دو طرف بست. درست مثل بستن شکلات. بوی مواد ضد عفونی کننده که گه گاه با پمپ سم پاشی دستی پاشیده می شد، مشام را سخت آزار می داد.
🔰 تذکر جدی رهبرانقلاب به دستگاه‌های اجرایی درباره‌ی مسئله‌ی فرزندآوری 🔻مسئله‌ی فرزندآوری بسیار مهم است. این موضوعی که بنده بارها در این چند سال اخیر تأکید کرده‌ام، متأسفانه حالا که انسان نتایج را نگاه میکند معلوم میشود که این تأکیدها تأثیر زیادی نداشته. 🔸اینها احتیاج دارد به قانون، احتیاج دارد به دنبال‌گیری جدی دستگاه‌های اجرائی. بایستی به‌جد مسئله‌ی فرزندآوری را مهم دانست و از پیری جمعیت ترسید. 🔹 یکی از پُرفایده‌ترین ثروتهای یک کشور جمعیّت جوان است که خب ما بحمدالله از اوایل انقلاب تا امروز برخوردار بودیم، اگر بنا باشد بعداً برخوردار نباشیم، یقیناً عقب خواهیم ماند. ۹۹/۴/۲۲
⚠️ تـــݪنگـــرامـــروز ✍مراقب زبانت باش چون شیطان از زبان وارد میشود و کینه و دشمنی ایجاد میکند إِنَّ الشَّیْطَنَ یَنزَغُ بینهم إِنَّ الشَّیْطَنَ إِنَّ الشَّیْطَنَ کَانَ لِلْإِنسَنِ عَدُوّاً مُّبِیناً(اسرا/۵۳) ✨شیطان میان آنان فتنه و فساد میکند شیطان همواره براى انسان، دشمنى آشکار بوده است.
🍃🌸📸تصویر زیبایی از بهشت خوزستان؛ منطقه کوهستانی آراز؛ دهدز ؛ ایذه. 🍃🌸این منطقه زیبا در۱۴ کیلومتری جنوب دهدز ؛ از توابع شهرستان ایذه قرار دارد و از بکرترین جاهای دیدنی خوزستان است. عصرتون بخیر
سوال در نشست و برخاست های روزمره به این جمله زیاد برمی خوریم که می گویند: «فلانی آدم حسابی است.» یک فرد باید دارای چه ویژگی های باشد تا افراد جامعه از او به عنوان یک آدمِ حسابی یاد کنند؟🌷 پاسخ معمولاً وقار، آرامش، نوع پوشش و نوع گفتارِ آدم حسابی او را از دیگران متمایز می کند. آدم های حسابی کمتر حرف می زنند و بیشتر عمل می کنند. آنها اهل گزافه گویی، مغلطه و هرزه گویی نیستند. به عبارتی سرچشمۀ سخنان این افراد از تقوا، دانش و عمل نشئت می گیرد نه از شهوت کلام. تهمت و سخنان بی پایه و نسنجیده در کلام آدم حسابی جایگاهی ندارد. او اگر اشتباهی مرتکب شود، ابایی از پذیرفتن اشتباهش ندارد و در صدد جبران آن برمی آید. آدم حسابی برای سرمایۀ عمر خود ارزش قائل است و بیهوده آن را صرف مسائل کوچک و پیش پا افتاده نمی کند.🌷 از جمله پایه ها و معیارهای اندیشه حافظ در ذوق و قریحه شاعری،توجه به ارزش های معنوی و پایه های دینی علم و دانش و منزلت والای دانشمند معنوی گراست.آن شاعر فرهیخته معتقد است که اگر دانشمند،دانش خود را در راه دستیابی به هدفی غیر از تعالی و کمال که در پرتو عبودیت خداوند امکان پذیر است،به کار گیرد و جان و قلب خویش را از آلایش ها پاک نسازد،در این صورت،علم و عقلش،جز در مسیر هوای نفس و وجهه دوستی و دنیا پرستی عمل نخواهد کرد و مدرسه او جز مکانی برای بازی با الفاظ و قیل و قال های بی فایده و استدلال های سست و سطحی نخواهد بود. این چنین عملی، اسباب و وسیله فخر فروشی و خودنمایی می باشد و سرچشمه بروز هیچ رفتار پسندیده ای نخواهد بود و معلم و متعلم را جز ضرر و پشیمانی نخواهد افزود.🌷 از جناب هوشمند