eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
116 دنبال‌کننده
19هزار عکس
6.6هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
❌ قطره‌ای از عظمت حضرت زینب سلام الله علیها - بخش ششم ای یزید دنیا مستت كرده ، تو چوب دست گرفتی به د
❌ قطره‌ای از عظمت حضرت زینب سلام الله علیها - بخش هفتم و آخر ♦️ خدا لعنت كند آن كسی كه تو را حاكم كرد ، تو بدبختی ، بدبختی مال آن كسی است كه تو را بر مردم حاکم كرد ، عجب جایگاه بدی دارند ستمكاران ، ای یزید خیلی پست هستی ، تو خیلی حقیر و پست هستی ، من خیلی قدر و عظمت تو را پست می‌دانم ، و توهین کردن به تو را پسندیده می‌دانم ، چشم‌های من پر از اشک است ، خدا لعنت كند تو را ، خدا لعنت كند پدرت را ، و خدا لعنت كند اجدادت را ، می‌دانی چه كردی ، خون شهیدان ما از چنگ شما می‌چكد ، شما حزب شیطان هستید ، گوشت بهترین خلق خدا توی دندان‌های شما جویده می‌شود ، بدن‌های مقدس را دفن نكردید در كربلا ، می‌دانی چه كردی ؟ امروز ما را اسیر گرفتی و می‌گویی اسیر جنگی گرفتم ؟ غنیمت گیرت آمده ؟ در آینده خواهید دید این‌ها غنیمت نیست بلکه عزای توست ، سود نیست بلکه زیان توست ، شادی نیست بلکه ذلت توست ، خدایا به تو شكایت می‌كنم از دست این جنایتكاری كه اینجا نشسته ، ‌ای یزید هر چه حیله داری به كار ببر ، هرچه سعی داری به كار ببر ، ببینم دیگر چه خواهی كرد ، هر چه می‌توانی تلاش کن ، به خدا قسم ذكر محمد محو نمی‌شود ، به والله قسم وحی پیامبر نمی‌میرد ، تو این ننگی كه به دامنت افتاد كه قاتل اهل بیت شدی ، این ننگ را هیچ طوری نمی‌توانی پاک كنی ، تو جوان و حاکم هستی ، اما فكرت ، فكر پیرخرفت است ، ایام سلطنت تو چند روزی بیشتر نیست ، كاخ تو دو سه روز دیگر نابود می‌شود ، رأی تو ، رأی یک دیوانه است ، یزید خودت را آماده كن برای آن روزی كه در قیامت این ندا شنیده می‌شود « أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِین َ» لعنت خدا بر ظالمین ، از خدا متشكرم ، هر چه دیدم زیبایی دیدم ، شهادت برای ما زیباست « مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا » خدا را شكر ، خدا را شكر كه پیغمبر ما با سعادت از دنیا رفت و حسین ما با شهادت ، از خدا می‌خواهم كه پاداش حسین را زیاد كند ، ای یزید تو گمان می‌كنی خون بهای بستگان كافر و فاجرت را از ما گرفتی ؟ بزودی نزد همانان خواهی رفت... وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
خدایا به حرمت شام غریبان حسین دواے درد همه دردمندان باش پناه همه بےکسان باش گره از مشکلات همه بازکن ای مهربان دستی که به سوی تو بلند شدخالے برنگردان آمین شبتون حسینی در پناه خداوند باشید
جزء29-سوره جنّ- 72.pdf
110.1K
👆👆👆 📚 موضوع: تأويلات سوره جن 📖 تعداد صفحات :4⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴بی‌تابی زینب (س)| این کشته فتاده به هامون حسین توست... 🏴روايت رهبرمعظم انقلاب از قیام امام حسین (ع) عاشقان اهل بیت علیه السلام
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسلام علَی الْحسَیْن 🌹وعلی علی بْن الْحسین 🌹وعلی اولادالحسین 🌹وعلی اصحاب الحسین عاشقان اهل بیت علیه السلام
💔 سلام امام زمانم 💔 آقا جان... میدانم این چند روز از این مجلس به آن مجلس میزبان عزاداران جد غریبت هستی... سرت سلامت مهدی جان! صبح عاشوراست و به اسارت عمه جانت زینب س چیزی نمانده میدانم امروز هر لحظه اش برايتان يك عمر می‌گذرد؛ لحظه‌ى دست و پا زدن اصغر لحظه‌ى محاصره‌ی اكبر لحظه‌ی اشك ريختن رقيه لحظه‌ى بی‌تابى زينب لحظه‌ى نجواى عباس لحظه ی بریده شدن سری از قفا لحظه ی به آتش کشیدن خیمه ها لحظه ی پاره شدن گوش دخترکان حسین ع و.... امروز براى تسلى قلب داغدارتان چشمانم را نه از اشك، بلكه از خون تر می‌كنم و با دل خون از فراق امام زمان عج دعای فرج می‌خوانم ... مولای من مارا در غم خود شریک بدانید... عاشقان اهل بیت علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️سخنی تکان‌دهنده از امام حسین(ع)، ناراحت‌کننده‌تر از زخمهای بدن‌ مقدسش چگونه شد که امام حسین(ع) را به قصد و بشارت سر بریدند؟ چگونه می شود را با به مذبح می برند؟ (ره) عاشقان اهل بیت علیه السلام
✊️منش ، شکست ظاهری نیروهای حق درعرصه‌ی عاشورا راتبدیل به یک پیروزی قطعىِ دائمی کرد عاشقان اهل بیت علیه السلام
Khamenei_ir_بعثت_خون_1433__یازده_6012660674860155099.mp3
4.99M
🎙بشنويد| بعثت خون؛ سمت بهشت 🏴 حضرت زینب سلام‌الله‌علیها ➕بخش‌هایی از نوای مرحوم موذن‌زاده عاشقان اهل بیت علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔲◾️▪️ غريب تا كه نماند حسينِ بی عباس، به جای خواهری آنجا برادری کردی... ▪️شعرخوانی آقای اسفندقه در وصف حضرت زينب (سلام الله عليها) در حضورامام خامنه ای عاشقان اهل بیت علیه السلام
✳️ابر گروه عاشقان اهل بیت ع ✳️ دعوت می کنیم به این گروه بپیوندید: 🔰قانون گروه: مطالبی که در گروه ازاد می باشد 👇👇 ✅ ارسال پست های مذهبی و شهدایی ....مسایل روز 📡 ✅ بی احترامی و توهین به کاربران ⛔️ ✅ ارسال پست ها بدون لینک ⛔️ ✅ تبلیغات در گروه ممنوع ⛔️ ✳️ درهنگام نماز گروه تعطیل میباشد. ✅ اجر تون با اهل بیت ع ... ✳️ ما خادمین اهل بیت علیه السلام هستیم مشتاقیم همراه ما باشید 💐 یا علی ع 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 http://eitaa.com/joinchat/2131755019C64f2e5adce 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 کانال 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 @achegan 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #فرار_از_جهنم 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #پنجاه_و
📚 💌 📝 📅 قسمت : و من عاشق شدم اواخر سال 2011 بود ... من با پشتکار و خستگی ناپذیر، کار می کردم و درس می خوندم ... انگیزه، هدف و انرژی من بیشتر شده بود ... شادی و آرامش وارد زندگی طوفان زده من شده بود ... شادی و آرامشی که کم کم داشت رنگ دیگری هم به خودش می گرفت ... . چند وقتی می شد که به باتون روژ و محله ما اومده بودن ... دانشگاه، توی رشته پرستاری شرکت کرده بود ... شاید احمقانه به نظر می رسید اما از همون نگاه اول، بدجور درگیرش شدم ... زیر نظر گرفته بودمش ... واقعا دختر خوب، با اخلاق و مهربانی بود ... من رسم مسلمان ها رو نمی دونستم ... برای همین دست به دامن حاجی شدم ... اون هم، همسرش رو جلو فرستاد ... و بهتر از همه زمانی بود که هر دوشون به انتخاب من احسنت گفتن ... حاجی با پدر حسنا صحبت کرد ... قرار شد یه شب برم خونه شون ... به عنوان مهمان، نه خواستگار ... پدرش می خواست با من صحبت کنه و بیشتر با هم آشنا بشیم ... و اگر مورد تایید قرار گرفتم؛ با حسنا صحبت می کردن ... تمام عزمم رو جزم کردم تا نظرش رو جلب کنم ... اون روز هیجان زیادی داشتم ... قلبم آرامش نداشت ... شوق و ترس با هم ترکیب شده بود ... دو رکعت نماز خوندم و به خدا توسل کردم ... برای خودم یه پیراهن جدید خریدم ... عطر زدم ... یه سبد میوه گرفتم ... و رفتم خونه شون ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #فرار_از_جهنم 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #پنجاه_و
📚 💌 📝 📅 قسمت : خواستگاری خیلی مهمان نواز و با محبت با من برخورد می کردند ... از دید حسنا، من یه مهمان عادی بودم ... اون چیزی نمی دونست اما من از همین هم راضی و خوشحال بودم ... . بعد از غذا، با پدر حسنا رفتیم توی حیاط تا مردانه صحبت کنیم ... - حاج آقا و همسرشون خیلی از شما تعریف می کردند ... حاج آقا می گفت شما علی رغم زندگی سختی که داشتی ... زحمت زیادی کشیدی و روح بزرگی داری ... . سرم رو پایین انداختم ... خجالت می کشیدم ... شروع کردم درباره خودم و برنامه های زندگیم صحبت کردم ... تا اینکه پدرش درباره گذشته ام پرسید ... . نفس عمیقی کشیدم ... خدایا! تو خالق و مالک منی ... پس به این بنده کوچکت قدرت بده و دستش رو رها نکن ... توسل کردم و داستان زندگیم رو تعریف کردم ... قسم خورده بودم به خاطر خدا هرگز از مسیر صحیح جدا نشم ... و صداقت و راستگویی بخشی از اون بود ... با وجود ترس و نگرانی، بی پروا شروع به صحبت کردم ... ولی این نگرانی بی جهت نبود ... هنوز حرفم به نیمه نرسیده بود که با خشم از جاش بلند شد و سیلی محکمی توی صورتم زد ... . - توی حرامزاده چطور به خودت جرأت دادی پا پیش بگذاری و از دختر من خواستگاری کنی؟ ... . همه وجودم گُر گرفت ... . - مواد فروش و دزد؟ ... اینها رو به حاج آقا هم گفته بودی که اینقدر ازت تعریف می کرد؟ ... آدمی که خودشم نمی دونه پدرش کیه ... حرفش رو خورد ... رنگ صورتش قرمز شده بود ... پاشو از خونه من گمشو بیرون ... . پ.ن: خواهشا قضاوت نکنید،شاید ماهم بودیم از این بدتر رفتار می کردیم
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #فرار_از_جهنم 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #پنجاه_و
📚 💌 📝 📅 قسمت : دروغ بود تا مسجد پیاده اومدم ... پام سمت خونه نمی رفت ... بغض بدجور راه گلوم رو سد کرده بود ... درون سینه ام آتش روشن کرده بودن ... توی راه چشمم به حاجی افتاد ... اول با خوشحالی اومد سمتم ... اما وقتی حال و روزم رو دید؛ خنده اش خشک شد... تا گفت استنلی ... خودم رو پرت کردم توی بغلش ... - بهم گفتی ملاک خدا تقواست ... گفتی همه با هم برابرن... گفتی دستم توی دست خداست ... گفتی تنها فرقم با بقیه فقط اینه که کسی نمی تونه پشت سرم نماز بخونه... گفتم اشکال نداره ... خدا قبولم کنه هیچی مهم نیست ... گفتی همه چیز اختیاره ... انتخابه ... منم مردونه سر حرف و راه موندم ... . از بغلش اومدم بیرون ... یه قدم رفتم عقب ... اما دروغ بود حاجی ... بهم گفت حرومزاده ای ... تمام حرف هاش درست بود ... شاید حقم بود به خاطر گناه هایی که کردم مجازات بشم ... اما این حقم نبود ... من مادرم رو انتخاب نکرده بودم ... این انتخاب خدا بود ... خدا، مادرم رو انتخاب کرد ... من، خدا رو ... حاجی صورتش سرخ شده بود ... از شدت خشم، شریان پیشونیش بیرون زده بود ... اومد چیزی بگه اما حالم خراب بود ... به بدترین شکل ممکن ... تمام ایمان یک ساله ام به چالش کشیده بود ... قبل از اینکه دهن باز کنه رفتم ... چند بار صدام کرد و دنبالم اومد ... اما نایستادم ... فقط می دویدم ... . با ما همراه باشید
!و تو چه میدانی چیست جمعی از لشکر به سوی ها حمله ور شدند ، در آن حال که توان ایستادن بر روی پاها را نداشتم ، فریاد برآوردم : وای بر شما و پیروان آل ابوسفیان! اگر ندارید و اگر از معاد و روز قیامت نمی‌ترسید لااقل در دنیای خود باشید... به حسب و نسب خود بازگردید . گفت: چه می گویی فرزند ؟ پاسخ دادم : می‌گویم من با شما می جنگم و شما هم با من گناه و تقصیری ندارند . این متجاوزان و نادانان و خود را از رفتن به سوی ها منع کنید و تا من زنده‌ام از به حرم من باز دارید. شمر در پاسخ گفت : پسر فاطمه پیشنهادت را می‌پذیریم و این حق را به تو می دهیم آنگاه به سربازانش دستور داد: از تعرض به خیمه ها خودداری کنید . به سراغ خود وی بروید و کار او را تمام کنید . خواهرم از کنار خیمه ها شاهد حوادث بود و می دید که ضربات شمشیر و نیزه بر پیکر من فرود می‌آید . با صدای بلند را مخاطب خویش قرار داد و گفت : عمر ! وای برتو ! اباعبدالله را می‌کشند تو تماشا می کنی ؟ ابن سعد پاسخی به فریاد زینب نداد. خواهرم لشکریان کوفه را مورد خطاب قرار داد و گفت : وای بر شما ! یک میان شما مردم نیست ؟ کسی پاسخ نداد. اینجا بود که ناله جانسوز او بلند شد : وای برادرم! وای آقایم! وای اهل بیتم! کاش آسمان بر زمین فرو می‌ریخت . کاش کوه ها در بستر هامون فرو می پاشید . 📗حسین از زبان حسین زندگی و زمانه امام حسین علیه السلام از زبان ایشان ✍محمد محمدیان
✍ نطفه‌ی آوارگی امروز بشر، از لحظه‌ی آوارگی تو بسته شد؛ دخترک... 🌪و قرن‌هاست که دنیا ، پایِ لحظه‌ی جان دادن تو، در چنگال کابوس "نیزه و سَــر"، دارد جان می‌دهد... راستی رقیه جان؛ تو نمی‌دانی؟ تا پایان قصه‌ی خرابه‌های دنیا، چند شب دیگر باید بخوابیم و بیدار شویم ؟
▪️چه روضه‌ی بلندی شده ؛ روضه‌ی اَت؛ زینب "س" ... قرن‌هاست که، آشوبِ شبهایِ خرابه در رگهای زمین، ادامه دارد ..... به گمانم این روضه‌ی طولانی "تاریخ" ، به انتهایش نزدیک می‌شود! آی مدافعان زینب "س"؛ برای آخرین نبرد، آماده‌اید 🏳 ؟