eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
114 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
6.6هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ 💚قال امام السجاد علیه السلام: 🍃ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فيهِ مِنَ الْمُؤمِنينَ كانَ في كَنَفِ اللّهِ، وَأظَلَّهُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ في ظِلِّ عَرْشِهِ، وَآمَنَهُ مِنْ فَزَعِ الْيَوْمِ الاْكْبَرِ: مَنْ أَعْطي النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ سائِلهُم لِنَفْسِهِ، ورَجُلٌ لَمْ يَقْدِمْ يَداً وَرِجْلاً حَتّي يَعْلَمَ أَنَّهُ في طاعَةِ اللّهِ قَدِمَها أَوْ في مَعْصِيَتِهِ، وَرَجُلٌ لَمْ يَعِبْ أخاهُ بِعَيْب حَتّي يَتْرُكَ ذلكَ الْعِيْبَ مِنْ نَفْسِهِ🍃 💚امام سجاد عليه السلام می فرمایند : 🍃سه حالت و خصلت در هر يك از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهي مي باشد و از سختي ها و شدايد صحراي محشر در امان است: اوّل آن كه در كارگشائي و كمك به نيازمندان و درخواست كنندگان دريغ ننمايد. دوّم آن كه قبل از هر نوع حركتي بينديشد كه كاري را كه مي خواهد انجام دهد يا هر سخني را كه مي خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودي خداوند در آن است يا مورد غضب و سخط او مي باشد. سوّم قبل از عيب جوئي و بازگوئي عيب ديگران، سعي كند عيب هاي خود را برطرف نمايد.🍃 📚بحارالأنوار، جلد 75، صفحه 141، حدیث 3 عاشقان اهل بیت علیه السلام
عصر۱۰۳.pdf
84.7K
👆👆👆 📚 موضوع: تأويلات سوره عصر 📖 تعداد صفحات :2⃣
سلام امام زمانم✋🌸 صدا ڪردنت سخت نیست من سختش ڪردہ‌ام با زبانے ڪہ گناہ آن را لال ڪردہ اَدعوكَ يا سيدی بِلِسان قَدْ اَخْرَسَه ذَنْبُه مےخوانمت اے آقاے من بہ زبانے كہ گناہ لالش كرد
خدای خوبم امروز دلم میخواهد برای همه بنده هایت دعا کنم . دعایی از اعماق وجودم ... خدایا ! شاد کن دلی را که گرفته و دلتنگه ،،، بی نیاز کن کسی را که بدرگاهت نیازمنده ،،، امیدوار کن کسی را که به آستانت ناامید است ،،، بگیر دستانی که اکنون بسوی تو بلند است ... مستجاب کن امروز دعای کسی که با اشکهایش تو را صدا میزند ... حامی اون دلی باش که تنهاشده ... دستگیر دستی باش که درماندست و رو به آسمونت درازه ... و در آخر بیامرز تمام عزیزانی که در دل خاک آرمیده اند و ما دلتنگشان هستیم ... پروردگارا ! امروز و همیشه سلامتی و شادی را مهمان دائمی دلهای عزیزان و دوستانم گردان ... 🌺آمین یا رب العالمین🌺 🌹🍃🌹🍃🌸🍃🌹🍃🌹
خوشا آن روز بر صحنش بشینیم ضریح و گنبد زردش ببینیم خوشا آن روز با یک یا حسین‌جان میان کربلا آرام بمیریم اَلسَّلامُ عَلَیک يا اَباعَبْدِالله✋🌸
اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ⛔️ مؤمن حقیقی کیست؟ «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَّنَصَرُوا أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ» (انفال/۷۴) ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺟﻬﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻳﺎﺭﻯ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺣﻘﻴﻘﻰ ﻓﻘﻂ ﺁﻧﺎﻧﻨﺪ، ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﺭﺯﻕ ﻧﻴﻜﻮ ﻭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻰ ﺍﺳﺖ مؤمن حقیقی چه کسی است؟ «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا» هجرت بکند «وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» جهاد بکند «وَ الَّذِينَ آوَوْا» به بی خانمان ها پناه بدهد «وَ نَصَرُوا» کمک کند... اگر این کارها را کردی «أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» مؤمن حقیقی هستی، البته حدیث داریم ایمان ده درجه است، بعضی یک درجه ایمان دارند، در حدی که فقط روز عاشورا پیراهن سیاه می‌پوشد، نه نمازی، نه خمسی، نه زکاتی، نه روزه‌ای، فقط سینه می‌زند، بعضی یک درجه ایمان دارند، بعضی نه، دو درجه ایمان دارند. بعضی سه درجه تا بعضی ده درجه، «آمَنُوا» اگر کسی ایمان داشته باشد، «وَ هاجَرُوا» بعضی ایمان دارند هجرت نمی‌کنند... بعضی از این روحانی‌های محترم تا آخر عمرشان در قم و تهران هستند، در شهرهای بزرگ هستند، در صورتیکه روستاهای دور افتاده نیاز شدید به مبلغ دینی دارند، اکثر پزشکان همه عمرشان در شهرهای بزرگ هستند، روستائیان محروم احتیاج مبرم به خدمات پزشکی دارند، اما محروم از پزشک هستند... بعضی‌ها ایمان دارند ولی برای رضای خدا هجرت نمی‌کنند... انسان برای تمام گناهانش باید بعد از مرگ و روز قیامت پاسخگو باشد، اما گناه هجرت نکردن موقع مرگ یقه آدم را می‌گیرد، کسانی که هجرت نمی‌کنند باید لحظه مرگ پاسخگو باشند، «فِيمَ‏ كُنْتُمْ» لحظه مرگ عزرائیل می‌گوید تو روی زمین چه کاره بودی؟‏ «قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ» (نساء/۹۷) ما طبقه محروم و مستضعف بودیم، فرشته مرگ می‌فرماید «أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً» آیا زمین خدا وسیع نبود؟ باید می‌رفتی، باید هجرت می‌کردی... البته این برای کسانی هست که توانائی هجرت دارند ولی نمی‌روند، کسانی که دلیل و توانائی هجرت ندارند، معذورند... وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ⛔️ کافر واقعی کیست؟ ❌ خداوند در سوره نساء آیه ۱۵۰ می فرماید «إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ‏ بِاللَّهِ» بعضی‌ها خدا را قبول ندارند «وَ رُسُلِهِ» رسول خدا را قبول ندارند «وَ يُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ» می‌خواهند تفرقه بیاندازند بین خدا و رسولش، «وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ» می‌گویند این را قبول داریم و آن را قبول نداریم، ما راه خودمان را می‌رویم «وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا» بعضی از احکام خداوند را قبول دارند و بعضی احکام را قبول ندارند، هر چه به نفعشان باشد قبول دارند، هر چه به ضررشان باشد قبول ندارند، قرآن می‌فرماید اگر کسی گفت بخشی از دین را قبول دارم، بخشی از دین را قبول ندارم «أُولئِكَ‏ هُمُ‏ الْكافِرُونَ‏ حَقًّا» این حقیقتاً کافر است... ❌ عده‌ای می‌گویند ما نماز نمی‌خوانیم و روزه نمی‌گیریم، اما دهه محرم عزاداری می‌کنیم و سینه می‌زنیم، چون دهه محرم عزاداری می‌کنیم خدا هم ما را می‌بخشد... در پاسخ این افراد باید گفت بنی اسرائیل هم از این حرفها می‌زدند، بنی اسرائیل هم خیالبافی می‌کردند وَقَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ» (بقره/۸۰) ﻭ (ﻳﻬﻮﺩ) ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺟﺰ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﺤﺪﻭﺩ، ﻫﺮﮔﺰ ﺁﺗﺶ ﺩﻭﺯﺥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﻴﺪ. ﺑﮕﻮ: «ﺁﻳﺎ ﭘﻴﻤﺎنی ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻳﺪ؟ ﻛﻪ ﺍﻟﺒﺘّﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﭘﻴﻤﺎﻧﺶ ﺗﺨﻠّﻒ نمیﻭﺭﺯﺩ، ﻳﺎ ﭼﻴﺰی ﺭﺍ ﻛﻪ نمیﺩﺍﻧﻴﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺴﺒﺖ میﺩﻫﻴﺪ؟! وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
✅بی اهمیت بودن قضاوت دیگران ✍امام محمد باقر علیه السلام: اگر به تو ستم کردند، تو ستم مکن، اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت مکن، اگر تو را تکذیب کردند، عصبانی نشو، اگر ستایشت کردند شاد مشو، و اگر نکوهشت کردند دلگیر مشو. اگر نکوهشت کردند، به جای دلگیر شدن؛ تفکر کن!اگر دیدی آنچه درباره تو گفته شده در تو هست، بدان که افتادن تو از چشم خداوند، از مصیبت افتادن از چشم مردم بزرگتر است. اما اگر آنچه که درباره‌ات گفته‌اند واقعیت نداشته باشد، این خود ثوابی است که بدون زحمت به دست آورده‌ای. اگر همه همشهریانت بر ضدّ تو همصدا شوند و بگویند: «تو مرد بدی هستی» نباید اندوهگین شوی. و اگر همه بگویند: «تو مرد خوبی هستی» این سخن تو را شاد نسازد. بلکه خودت را با قرآن بسنج. اگر دیدی پوینده راه قرآن هستی و به آن "عمل" می‌کنی؛ پس استوار و شاد باش؛ زیرا آنچه درباره تو گفته شده است، به تو زیانی نمی‌رساند. اما اگر دیدی از قرآن جدا افتاده‌ای، دیگر چرا باید خودت را فریب دهی؟! 📚تحف العقول ، صفحه 284 💕💕🖤💕💕
🌹راه کاروان عشق ازمیان تاریخ می گذرد و هر کس در هر زمره که میخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند اگر چه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد
کتاب صوتی " حماسه حسینی " اثر استاد مرتضی مطهری بصورت با صدای تولید رادیو سراسری
صحبتهای استاد فاتح درمورد محرم 👆👆👆
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #فرار_از_جهنم 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #پنجاه_و
📚 💌 📝 📅 قسمت : سرطان سریع از مسجد اومدم بیرون ... چه خوب، چه بد ... اصلا دلم نمی خواست حتی بفهمم چی پشت سرم گفته میشه ... رفتم و تا خوب شدن حاجی برنگشتم ... . وقتی برگشتم، بی اختیار چشمم توی صورت هاشون می چرخید ... مدام دلم می خواست بفهمم در موردم چی فکر می کنن ... با ترس و دلهره با همه برخورد می کردم ... تا یکی صدام می کرد، ضربان قلبم روی توی دهنم حس می کردم ... توی این حال و هوا، مثل یه سنگر به حاجی چسبیده بودم ... جرات فاصله گرفتن ازش رو نداشتم ... یهو یکی از بچه ها دوید سمتم و گفت: کجایی استنلی؟ خیلی منتظرت بودم ... آب دهنم رو به سختی قورت دادم و گفتم: چیزی شده؟ ... باورم نمی شد ... چیزی رو که می شنیدم باورش برام سخت بود ... بعد از نماز از مسجد زدم بیرون ... یه راست رفتم بیمارستان... حقیقت داشت ... حسنا سرطان مغز استخوان گرفته بود... خیلی پیشرفت کرده بود ... چطور چنین چیزی امکان داشت؟ اینقدر سریع؟ ... باور نمی کردم کمتر از یک ماه زنده می موند ... توی تاریکی شب، قدم می زدم ... هنوز باورش برام سخت بود ... توی این چند روز، کلی از موهای پدرش سفید شده بود ... جلو نرفتم اما غم و درد، توی چهره اش موج می زد ... داشتم به درد و غم اونها فکر می کردم که یهو یاد حرف اون روز حاجی افتادم ... من برای تو نگرانم ... دل بنده صالح خدا رو بدجور سوزوندی ... از انتقام خدا و تاوانش می ترسم که بدجور بسوزی ... خدا از حق خودش می گذره، از اشک بنده اش، نه ... پاهام دیگه حرکت نمی کرد ... تکیه دادم به دیوار ... خدایا! اگر به خاطر منه؛ من اونو بخشیدم ... نمی خوام دیگه به خاطر من، کسی زجر بکشه ... اون دختر گناهی نداره ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #فرار_از_جهنم 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #پنجاه_و
📚 💌 📝 📅 قسمت : حرمت مومن چند وقتی ازشون خبری نبود ... تا اینکه یکی از بچه ها که خواهرش با حسنا دوست بود بهم گفت از بیمارستان مرخص شده ... دکترها فکر می کردن توی جواب آزمایش اشتباه شده بوده ... و هنوز جوابی برای بروز علت و دیدن شدن اون علائم پیدا نکرده بودن ... ایستادم به نماز و دو رکعت نماز شکر خوندم... توی امریکا، جمعه ها روز تعطیل نیست ... هر چند، ظهرها زمان کار بود اما سعی می کردم هر طور شده خودم رو به نماز جمعه برسونم ... زیاد نبودیم ... توی صف نماز نشسته بودیم و منتظر شروع حرف های حاجی ... که یهو پدر حسنا وارد شد ... خیلی وقت بود نمی اومد ... . اومد توی صف نشست ... خیلی پریشان و آشفته بود ... چند لحظه مکث کرد و بلند گفت: حاج آقا می تونم قبل خطبه شما چیزی بگم؟ ... از جا بلند شد ... اومد جلوی جمع ایستاد ... . بسم الله الرحمن الرحیم ... صداش بریده بریده بود ... - امروز اینجا ایستادم ... می خواستم بگم که ... حرمت مومن... از حرمت کعبه بالاتره ... هرگز به هیچ مومنی تعرض و اهانت نکنید ... دستمالی رو که دور گردنش بسته بود باز کرد ... هرگز دل هیچ مومنی رو نشکنید ... جمع با دیدن این صحنه بهم ریخت ... همهمه مسجد رو پر کرد ... . - و الا عاقبت تون، عاقبت منه ... گریه اش گرفت ... چند لحظه فقط گریه کرد ... . - من، این کار رو کردم ... دل یه مومن رو شکستم ... موافقت یا مخالفت با خواستگاریش یه حرف بود؛ شکستن دلش و خورد کردنش؛ یه بحث دیگه ... ولی من اونو شکستم ... اینم تاوانش بود ... شبی که دخترم مرخص شد خیلی خوشحال بودم ... با خودم می گفتم؛ اونها چطور تونستن با یه تشخیص غلط و این همه آزمایش، باعث آزار خاتواده ام بشن و ... . همون شب توی خواب دیدم وسط تاریکی گیر کردم ... از بین ظلمت، شخصی که تمام وجودش آتش بود به من نزدیک می شد ... قدش بلند بود و شعله های آتش در درونش به هم می پیچید و زبانه می کشید ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #فرار_از_جهنم 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #پنجاه_و
📚 💌 📝 📅 قسمت : من عمل توئم از بین ظلمت، شخصی که تمام وجودش آتش بود به من نزدیک می شد ... قدش بلند بود و شعله های آتش در درونش به هم می پیچید و زبانه می کشید ... نفسش پر از صدا و تنوره های آتش بود ... از صدای نفس کشیدنش تمام وجودم به لرزه افتاد ... توی چشم هام زل زد ... به خدا وحشتی وجودم رو پر کرد که هرگز تجربه نکرده بودم ... با خشم توی چشم هام زل زد و با صدای وحشتناکی گفت: از بیماری دخترت عبرت نگرفتی؟ ... هنوز نفهمیدی که چه گناهی مرتکب شدی؟ ... ما به تو فرصت دادیم. بیماری دخترت نشانه بود ... ما به تو فرصت دادیم تا طلب بخشش کنی اما سرکشی کردی ... ما به تو فرصت دادیم اما تو به کسی تعدی کردی که خدا هرگز تو رو نخواهد بخشید ... از شدت ترس زبانم کار نمی کرد ... نفسم بند اومده بود ... این شخص کیه که اینطور غرق در آتشه ... هنوز از ذهنم عبور نکرده بود که دوباره با خشم توی چشم هام نگاه کرد... من عمل توئم ... من مرگ توئم ... و دستش رو دور گلوم حلقه کرد ... حس می کردم آهن مذاب به پوستم چسبیده ... توی چشم هام نگاه می کرد و با حالت عجیبی گلوم رو فشار می داد ... ذره ذره فشار دستش رو بیشتر می کرد ... می خواستم التماس کنم و اسم خدا رو ببرم ولی زبانم تکان نمی خورد ... . با حالت خاصی گفت: دهان نجست نمی تونه اسم پاک خدا رو به زبون بیاره ... . زبانم حرکت نمی کرد ... نفسم داشت بند میومد ... دیگه نمی تونستم نفس بکشم ... چشم هام سیاه شده بود ... که ناگهان از بین قلبم برای یک لحظه تونستم خدا رو صدا بزنم ... خدا رو به حرمت اهل بیت پیامبر قسم دادم که یه فرصت دوباره بهم بده تا جبران کنم ... گلوم رو ول کرد ... گفت: لایق این فرصت نبودی. خدا به حرمت نام فاطمه زهرا این فرصت رو بهت داد ... . . از خواب پریدم ... گلوم به شدت می سوخت و درد می کرد ... رفتم به صورتم آب بزنم که اینو دیدم ... . گریه اش شدت گرفت ... رد دستش دور گلوم سوخته بود ... مثل پوستی که آهن گداخته بهش چسبونده باشن ... جای انگشت ها و کف دست کشیده ای، روی پوستش سوخته بود ... . جلوی همه خودش رو پرت کرد روی دست و پای من ... قسم می داد ببخشمش ... . حاج آقا بلند شد خطبه نماز جمعه رو بخونه ... بسم الله الرحمن الرحیم ... ان اکرمکم عندالله اتقکم ... به راستی که عزیزترین شما در نزد خدا، باتقواترین شماست ... و صدای گریه جمع بلند شد ... با ما همراه باشید
4_5823448742493160255.mp3
1.32M
محزون ترين و دلنشين ترين صوت اذان😭 به ياد اذان شلمچه و طلائيه...💔😭😭 عاشقان اهل بیت علیه السلام
📌تاریخ مشروطه(دغدغه مهم رهبری) 😇به زبان ساده+تحلیل درست و قوی💪 🔴قسمت چهل و چهارم4⃣4⃣ 😱 در قضیه ی تحصن در سفارت انگلستان سوالی⁉️ وجود دارد. اینکه مگر چند سال قبل قضیه تنباکو را انگلستان برای ما پیش نیاورد؟ یا اینکه هشت سال قبل انگلیس قرارداد روئیتر را نسبت؟ و یا قراردادهای ترکمنچای و گلستان را به ما تحمیل نکرد؟این قراردادها را با شوروی بستیم اما آتش بیار معرکه انگلستان بود🤯 پس با وجود اینهمه خباثت که بر مردم ثابت شده بود،چطور مردم دوباره به انگلستان اعتماد کردند😔علت این بود که حافظه ی تاریخی آنها از بین رفته بود و عماری هم نبود که برایشان یادآوری کند.شیخ فضل الله بود اما یک نفر صدایش به آنها نمی رسید🙁
🔻 خاطره ای از برخورد ابراهیم هادی با یک معلول 🔅بخوانید: 🍂حوالی میدان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. یکباره ابراهیم را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی⁉️ ☘همینطور که آرام می کرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: یه خورده یواش تر بریم تا از این آقا جلو نزنیم.! من به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی می کشید و آرام را میرفت. 🍃ابراهیم گفت: اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش می سوزد که نمی تواند مثل ما راه برود. کمی برویم تا او ناراحت نشود. 🍁گفتم: ابرام جون، ما کار داریم، این حرفا چیه؟ بیا سریع بریم. اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلوی این رد نشیم. 🌱آنچنان قلب و مهربانی💗 داشت که به ریزترین مسائل توجه می کرد. او در حالی که عجله داشت، اما راضی نشد حتی دل یک معلول را برنجاند! 📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۳۱ 🌷
🍃🌸 بے پلاڪ افتاده امّا دستچین فاطمـہ ست ... آن شهیـدی ڪہ بہ سر، سربنـد " یازهرا " زده . ‌. ‌.
🍃✨ گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟» قدری فکر کرد و گفت:« » گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمی‌خواد یک کاره‌ای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه» گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و از این بیشتر نشده، شهید بشم.» ...
🍃🌹 _______________________________ : مادر شهید عزیزی می‌گوید: زمانی که را گرفت به سربازی رفت و بعد از دو ماه در دانشگاه امام حسین(ع) قبول شد. بعد مشوق برادرش شد و او نیز به ارتش رفت تا اینکه موقعیت بسیار خوب و از نظر امکاناتی کاملا بدون مشکل بود اما کارها و رفتارش طوری بود که هیچ چیزی را برای خودش نمی‌خواست به او می‌گفتم مادر عید شده برای خودت لباس نو بخر اما مهدی می‌گفت مادر عید روزی است که نه آنکه لباس نو بپوشی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا