eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
115 دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
6.6هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #تمام_زندگی_من 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #سی_و_سو
📚 💌 📝 📅 قسمت : با هر بسم الله پدرم به سختی حرکت می کرد ... روزی که داشتم خونه رو ترک می کردم ... روی مبل، کنار شومینه نشسته بود ... اولین بار بود که اشک رو توی چشم هاش می دیدم ... - آنیتا ... چند روز قبل از اینکه برگردی خونه ... اون روزها که هنوز تهران شلوغ بود ... خواب دیدم موجودات سیاهی ... جلوی کلیسای بزرگ شهر ... تو رو به صلیب کشیدن ... به زحمت، بغضش رو کنترل کرد ... - مراقب خودت باش دخترم ... خودم رو پرت کردم توی بغلش ... - مطمئن باش پدر ... اگر روزی چنین اتفاقی بیوفته ... من، اون روز جانم رو با خدا معامله کردم ... و شک نکن پیش حضرت مریم، در بهشت خواهم بود ... خواب پدرم برای من مفهوم داشت ... روزی که اون مرد گفت... روی استقامت من شرط می بنده ... اینکه تا کی دوام میارم ... آرتا رو برداشتم و به آپارتمان کوچک اجاره ایم رفتم ... توی کشوری که به خاطر کمبود نیروی تحصیل کرده و نیروی کار ... جوان تحصیل کرده وارد می کنه ... من بعد از مدت ها دنبال کار گشتن ... با مدرک دانشگاهی ... توی یه شهر صنعتی ... برای گذران زندگی ... داشتم ... زمین، پنجره و توالت های یه شرکت دولتی رو می شستم ... با هر بسم الله، وارد شرکت می شدم ... و با هر الحمدلله از شرکت بیرون می اومدم ... اما تمام اون یک سال و نیم ... لحظه ای از انتخابم پشیمون نشدم ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #تمام_زندگی_من 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #سی_و_چه
📚 💌 📝 📅 قسمت : جاسوس ایران کم کم ارتقا گرفتم ... دیگه یه نیروی خدماتی ساده نبودم ... جا به جا کردن و تحویل پرونده ها و نامه هم توی لیست کارهای من قرار گرفته بود ... اون روز که برای تحویل رفته بودم ... متوجه خطای محاسباتی کوچکی توی داده ها شدم ... بدجور ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود ... گاهی انجام یه اشتباه کوچیک هم در مقیاس بزرگ، سبب خطاهای زیاد میشه ... از طرفی به عنوان یه نیروی خدماتی چی می تونستم بگم ... تمام روز ذهنم درگیر بود ... وقتی ساعت کاری تموم شد و نیروهای کشیک شب توی اتاق نبودن ... رفتم اونجا ... کارت خدماتی من به بیشتر درها می خورد ... نشستم پشت سیستم و داده ها و محاسبات رو درست کردم ... فردا صبح، جو طور دیگه ای بود ... کسی که محاسبات رو انجام داده بود توی چک نهایی، متوجه تغییر اونها شده بود ... اما نفهمیده بود محاسبات صحیحه ... یه ساعت نگذشته بود که از حفاظت اومدن سراغم ... به جرم اختلال و نفوذ در سیستم های دولتی دستگیر شدم ... ترس عمیقی وجودم رو پر کرده بود ... من مسلمان بودم ... اگر کاری که کردم بعنوان یه عمل تروریستی حساب بشه چی؟ ... بعد از چند ساعت توی بازداشت بودن ... بالاخره رئیس حفاظت اومد ... نشست جلوی من ... - خانم کوتزینگه ... شما با توجه به تحصیلات تون چرا توی بخش خدمات مشغول به کار شدید؟ ... هدف تون از این کار چی بود؟ ... خیلی ترسیده بودم ... - چون جای دیگه ای بهم کار نمی دادن ... - شما حدود سه سال و نیم در ایران زندگی کردید ... و بعد تحت عنوان فرار از ایران به اینجا برگشتید ... یعنی می خواید بگید بدون هیچ هدفی به اینجا اومدید؟ ... نفسم بند اومده بود ... فکر می کرد من جاسوس یا نیروی نفوذی ایرانم ... یهو داد زد ... - شما پای اون سیستم ها چه کار می کردید خانم کوتزینگه؟ ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : کمکم کن چند لحظه طول کشید تا به خودم اومدم ... - من هیچ کار اشتباهی نکردم ... فقط محاسبات غلط رو درست کردم ... - اگر هدف تون، تصحیح اشتباه بود می تونستید به مسئول مربوطه یا سرپرست تیم بگید ... خودم رو کنترل کردم و خیلی محکم گفتم ... - اگر یه نیروی خدماتی به شما بگه داده های دستگاه ها رو غلط محاسبه کردید ... چه واکنشی نشون می دید؟ ... می خندید، مسخره اش می کنید یا باورش می کنید؟ ... چند لحظه مکث کردم ... - می تونید کل سیستم و اون داده ها رو بررسی کنید ... - قطعا همین کار رو می کنیم ... و اگر سر سوزنی اخلال یا مشکل پیش اومده باشه ... تمام عواقبش متوجه شماست... و شک نکنید جرم شما جاسوسی و خیانت به کشور محسوب میشه ... که مطمئنم از عواقبش مطلع هستید ... توی چشمم زل زد و تک تک این جملات رو گفت ... اونقدر محکم و سرد که حس کردم تمام وجودم یخ زده بود ... از اتاق رفت بیرون ... منم بی حس و حال، سرم رو روی میز گذاشتم... - خدایا! من چه کار کردم؟ ... به من بگو که اشتباه نکردم ... کمکم کن ... خدایا! کمکم کن ... نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... توی یه اتاق زندانی شده بودم که پنجره ای به بیرون نداشت ... ساعتی به دیوار نبود ... ثانیه ها به اندازه یک عمر می گذشت ... و اصلا نمی دونستم چقدر گذشته ... به زحمت، زمان تقریبی نماز رو حدس زدم ... و ایستادم به نماز ... اللهم فک کل اسیر ... با ما همراه باشید
مهارتهای کلامی_13.mp3
12.55M
۱۳ ♨️ اگر چشم دلمان باز بود و زشتیِ باطنی را می‌دیدیم؛ آنوقت شرم‌مان می‌آمد از این گناه، که هفتادبار کثیف‌تر از ارتباط بدنی نامشروع است! 🔺 اگر گناهان و اشتباهات دیگران را دیدی، و از آن زشت تر، به زبان آوردی؛ بدان اوضاع تو، هزاران بار خراب تر از اوضاع کسی است که دهانت را به ا‌َش آلودی ...
مهارتهای کلامی_14.mp3
13.88M
۱۴ ▪️به کودکان دقت کنید، برای جلب توجه، سعی میکنند در جمع، زیاد حرف بزنند. اگر این رفتار از یک انسان بالغ صادر شود؛ این ، نشانه‌ی اوست! ✓ آنان که روحِ وزین و گرانبهایی دارند؛ نیاز به توجه دیگران نداشته، و عموماً جز گزیده‌گویی از آنان، تراوش نمی‌کند.
📚 🖊 🖨 322 صفحه| 40.000 تومان | با 35000 📚معرفی کتاب: کتاب «یادت باشد» روایتی است عاشقانه از زندگی یک شهید مدافع حرم که پاییز سال ۸۹ به کربلا رفت، پاییز سال ۹۱ عقد کرد، پاییز سال ۹۲ ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال ۹۴ در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) به شهادت رسید! شهید حمید سیاهکالی. 👌«یادت باشد» کتابی است که می‌شود ساعت‌ها با آن خندید و روزها با آن اشک ریخت. کتاب را که ورق می‌زنی انگار برایت همه شهدا تصویر می‌ شوند و تازه می‌فهمی آنهایی که فدایی زینب شدند، چقدر شبیه هم هستند. فرقی نمی‌کند اسمشان چه باشد! محمد بلباسی، محسن حججی، مصطفی صدرزاده، مهدی نوروزی یا حمید سیاهکالی و... اینها همگی «یادشان بود» تا ما «یادمان باشد» راه، از آسمان می‌گذرد!
24.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با جانبازی که ۳۵ سال نخوابیده است! ▪️این جانباز ٣۵ساله یک دقیقه هم نخوابیده. ازش پرسید تهدید بشیم بازم میری جنگ؟ فورا لباس رزم رو از کمد درآورد گفت تا زنده ام رزمنده ام. ما برای ایران از چی میگذریم؟!
بلد۹۰.pdf
85.7K
👆👆👆 📚 موضوع: تأويلات سوره بلد 📖 تعداد صفحات :3⃣
🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 خودنمايى🕺به منظور به انداختن ديگرى ⛔️ است. مثلاً خانمى 👩‍⚖ به گونه ‏اى خودنمايى كند كه نگاه مرد 👨‍⚖ نامحرم به او جلب شود. 🚶‍♀به گونه‏ اى خاص، 💁‍♀ انجام حركات خاص 👯‍♂ زدن 😊 به نامحرم يا كردن 🤪 يا نگاه كردن به قصد خودنمايى نمونه‏ هايى از خودنمايى ‏هاى حرام هستند. 🕺نيز براى به حرام انداختن نامحرم، ⛔️ است. مواردى مثل 👕 خاص و يا بازو و سينه به منظور جلب نظر نامحرم 🧕 انداختن گردن بند 🎖حرف زدن 🗣 نگاه كردن و راه رفتن و انجام رفتارهاى شهوانى🕺 به منظور 🧕 و ... از اين قبيل خودنمايى‏ ها هستند. 📗 : ۱. احکام روابط زن ومرد ص 180
صبحگاهان ڪه خیالٺ بہ سرم مے‌آید دســت بر سیـنہ دلـم سمٺ حــرم مے‌آیـد... بعد هر ذڪرسلامے ڪه بہ تو مےگویم عطرسیــب اسٺ ڪه از دور وبرم مے‌آید... ❣سلام ارباب خوبم❣
❣ 🌹 صبحتون بخیر آقا جان 🌹 مانده ام از قاعده ے عشق...💞 ما یار ندیده تب معشوق ڪشیدیم!!!💞 💐الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💐 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌴امیرالمومنین امام علي عليه السّلام: 🌻توصيه مي کنم شما را به قرآن، نبايد در عمل به قرآن ديگران بر شما پيشي گيرند. 📚«نهج البلاغه، نامه 47»
🔴امام على(ع)فرمودند: ♦️إِنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أَبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللّه‏ُ لِخاصَّةِ أَوليائِهِ وَهُوَ لِباسُ التَّقوى وَدِرعُ اللّه‏ِ الحَصينَةِ وَجُنَّتُهُ الوَثيقَةُ؛ ♦️براستى كه جهاد يكى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را براى اولياى خاص خود گشوده است. جهاد جامه تقوا و زره استوار خداوند و سپر محكم اوست. 📚نهج‏ البلاغه، خطبه‏۲۷
🔴 این اشکالی است که این آقایان باید به خود پیغمبر بکنند ♦️امام خمینی (ره):اگر آقایان می گویند که چرا شما با آمریکا در افتادید که این جنگ واقع شود،که ما هم از اول می دانستیم که در افتادن با آمریکا و همه قدرت این توابع را دارد،ولی این اشکالی است که این آقایان باید به خود پیغمبر بکنند که چرا با ابوسفیانها در افتادید تا عمویت و افراد بزرگی از اسلام کشته شوند و می بایست تسلیم می شدی و در گوشه خانه ات می نشستی و در این صورت به امیرالمؤمنین هم این اشکال وارد است که همه گفتند بگذار معاویه و اشعث در حکومت شام باقی باشد و همین مطلب اسباب این شد که اشخاصی مثل عمار و چندین هزار جمعیت کشته شوند. و با این تفکر، اشکال به حضرت سیدالشهدا هم وارد است 📚صحیفه نور،جلد 17،صفحه 122_121
🔴امام خامنه ای ♦️در جنگ تحمیلے ملت بزرگ ما با ایستادگے و مقاومت خود در راه خدا،این توطئہ را بہ وسیلہ و نردبانے بہ سمت قلہ‌ی آرزوها و ارزشهای اسلامے و وسیلہ‌یـے برای پیشرفت تبدیل کرد.
❤️تصويری از رهبر معظم انقلاب در دوران دفاع مقدس
🌹١۵ دقیقه ملاقات با آقا سید روح‌الله کافی بود تا جلال بار دنیا و آخرت خود را ببندد. ♦️کتاب "غربزدگی" اش را که روی میز ایشان دید، به شوخی گفت: "شما هم از این خزعبلات می‌خوانید؟! امام بانگاهی به او پرسیدند: شما آقای آل احمد هستید؟ گفت: بله گفتند: آنچه ما باید بگوییم شما گفته‌اید... ❤️نَفَس ولی خدا، دامن جلال را گرفت و او را که تا مرز پوچی و بی‌خدایی رفته بود، چون خسی به میقاتِ بیت‌الله برد و خار چشم غربزدگان کرد! 📌نیم قرنِ پیش بود که کتاب زندگی اش بسته شد اما امروز برایش پرونده باز می‌کنند. او با ساواک چه صنمی داشت که تیتر گل‌درشت را چنان در چشم مخاطب می‌کنند تا جای و عوض شود؟! مگر چه داغی بر پیشانی جریان روشنفکری گذاشت که با زادمرگش هرساله داغ غربگرایان تازه می‌شود؟! ♦️یاد آن روزی افتادم که امام خامنه ای فرمودند: جلال ال احمد کسی بود که جریان روشن فکری اصیل و مردمی را از غربت درآورد. من بهترین سال های جوانی ام با محبت و ارادت به آن «جلال آل قلم» گذشته است
فارس/ فرمانده کل سپاه در واکنش به گزافه گویی های اخیر رییس جمهور آمریکا، خطاب به وی گفت: آقای ترامپ انتقام ما از شهادت سردار بزرگ‌مان قطعی ،جدی  و واقعی است، ما کسانی را می زنیم که در شهادت این مرد بزرگ مستقیم و غیر مستقیم نقش داشتند و شما بدانید هر که در این ماجرا نقش داشته است زده خواهد شد و این پیام جدی است. سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم صبحگاه فرماندهان ، مسئولین و کارکنان ستاد فرماندهی کل و حوزه مرکزی سپاه که در آستانه فرارسیدن هفته دفاع مقدس برگزار شد؛ با تاکید بر اینکه اگر انقلاب اسلامی ایران نبود، امریکا دنیا را می‌بلعید؛ گفت:  انقلاب ما بود که امریکا را فرسوده کرد؛ امریکای امروز فاقد نشاط سیاسی و بی رمق و ناتوان در تحول و شکست خورده در میدان است و تمام مفاهیمی که امریکا با آن با دنیا سخن میگفت شکسته اند. وی با بیان اینکه انقلاب اسلامی، امریکا را از پناهگاه های راهبردی خود خارج  و وارد میدان عمل کرد، گفت: امروز توان نظامی امریکا نیز کهنه و قدرت پیروزی را از دست داده است؛  بعد از جنگ جهانی دوم امریکا در هیچ جنگی پیروز نشد مگر در ائتلاف، که آن را هم نتوانست به منفعت تبدیل کند. فرمانده کل سپاه با تاکید بر اینکه شکستن چهره امریکا بازگشت ناپذیر است، گفت: امروز سهم امریکا از جهان در حال کوچک شدن است ، به دلیل آنکه قدرت های جدیدی در حال ظهورند و اسلام با ایفای نقش تمدنی در قامت یک قدرت ظاهر شده است. وی افزود: قرن امریکا با پایان قرن بیستم به پایان رسید و به دلیل مقاومت انقلاب اسلامی در مقابل ستمگری آنان،امروز در جای جای عالم آزادی خواهان و مسلمانان با الگوپذیری از انقلاب، برابر امریکا صف کشیده اند و قدرت ساخته اند. سرلشکر سلامی با اشاره به وضعیت مناسبات سیاسی امریکا اظهار کرد: از نظر سیاسی امریکا امروز منزوی شده است ؛ در موضوع تحریم تسلیحاتی حتی متحدان سنتی خود را نیز به همراه نداشت و تنها به دومینیکن متکی بود. سردار سلامی با بیان اینکه پایان امریکا  واقعیتی انکارناپذیر است، گفت : در موضوع مکانیسم ماشه نیز ماشه ای است که حتی اگر چکیده شود، گلوله‌ای از آن خارج نخواهد شد. وی  در ادامه خاطرنشان کرد: امروز شعارهای انقلاب اسلامی تا قلب امریکا پیش رفته و از امریکا چیزی جز دود، آتش و شکستن حرمت انسان ها در خیابان ها و ناتوانی در مدیریت بیماری و فروپاشی نظام سلامت چیزی باقی نمانده است؛ انحطاط اخلاقی تمام زندگی رهبر امریکا را فرا گرفته وامریکایی که برای نشان دادن قدرت طناب مجازی بر گردن برخی حکام خودفروخته می‌اندازد تا مانور قدرت دهد، ما را تهدید می کند. فرمانده کل سپاه در واکنش به گزافه گویی های اخیر رییس جمهور امریکا ،خطاب به وی گفت: آقای ترامپ انتقام ما از شهادت سردار بزرگ مان قطعی ،جدی  و واقعی است ، اما ما  اهل شرف و شرافت هستیم و جوانمردانه و عادلانه انتقام میگیریم؛  شما فکر می‌کنید ما در برابر خون برادر شهیدمان یک سفیر زن در افریقای جنوبی را می زنیم؛ ما کسانی را می زنیم که در شهادت این مرد بزرگ مستقیم و غیر مستقیم نقش داشتند و شما بدانید هر که در این ماجرا نقش داشته است زده خواهد شد و این پیام جدی است. وی افزود: شما ما را به حمله هزار برابری تهدید می کنید؛ ما شما را می شناسیم ؛آن وقت که عین الاسد را زدیم فرض داشتیم که شما پاسخ می دهید و صد ها موشک آماده کردیم که اگر زدید داشته هایتان را ویران کنیم. فرمانده کل سپاه در پایان  با بیان اینکه دشمن همه جا زیر دید ما است و اگر لازم باشد زیر تیر ما نیز قرار خواهد گرفت، تاکید کرد: آقای ترامپ اگر تار مویی از سر یک ایرانی کم شود؛ تمام کرک های شما را به باد می دهیم؛ این تهدید جدی است و ما همه چیز را در عمل ثابت می کنیم.
🌪🔥 تنها راه جهنمی شدن 🔥🌪 💢 برای رفتن به بهشت راه های متعددی هست و اقدامات متنوعی می شود انجام داد. 🔰 ولی برای رفتن به دوزخ یک راه بیشتر نیست ⚠️👈 و آن اینکه خلاف عقل رفتار کنی! 🌴 علیرضا پناهیان 🌴 🌴💎🌹💎🌴
مهارتهای کلامی_15.mp3
12.7M
۱۵ ▫️کنترل محتوای کلام، نیاز به مهارت آموزی دارد ... اینگونه نیست که؛ همیشه باید حقیقت را گفت، تا زبان پاک بماند ! - گاهی فقط باید عین حقیقت را گفت! - گاهی باید فقط سکوت کرد! - گاهی هم واجب است که برای جلوگیری از یک فتنه، حقیقت را کتمان کرد! •| میزان عقلانیت هر انسان است، که قدرت تشخیص این موقعیت‌ها را، برایش آسان میکند.|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #تمام_زندگی_من 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #سی_و_شش
📚 💌 📝 📅 قسمت : نور خورشید سه روز توی بازداشت بودم ... بدون اینکه اجازه تماس با بیرون یا حرف زدن با کسی رو داشته باشم ... مرتب افرادی برای بازجویی سراغ من می اومدن ... واقعا لحظات سختی بود ... روز چهارم دوباره رئیس حفاظت شرکت برگشت ... وسایلم رو توی یه پاکت بهم تحویل داد ... - شما آزادید خانم کوتزینگه ... ولی واقعا شانس آوردید ... حتی هر اختلال قبلی ای می تونست به پای شما حساب بشه ... - و اگر اون محاسبات و برنامه ها وارد سیستم می شد ممکن بود عواقب جبران ناپذیری داشته باشه ... وسایلم رو برداشتم و اومدم بیرون ... زیاد دور نشده بودم که حس کردم پاهام دیگه حرکت نمی کنه ... باورم نمی شد دوباره داشتم نور خورشید رو می دیدم ... این سه روز به اندازه سه قرن، وحشت و ترس رو تحمل کرده بودم ... تازه می فهمیدم وقتی می گفتن ... در جهنم هر ثانیه اش به اندازه یه قرن عذاب آوره ... همون جا کنار خیابون نشستم ... پاهام حرکت نمی کرد ... نمی دونم چه مدت گذشت ... هنوز تمام بدنم می لرزید ... برگشتم خونه ... مادرم تا در رو باز کرد خودم رو پرت کردم توی بغلش ... اشک امانم نمی داد ... اون هم من رو بغل کرده بود و دلداری می داد ... شب نشده بود که دوباره سر و کله همون مرد پیدا شد ... اومد داخل و روی مبل نشست ... پدرم با عصبانیت بهش نگاه می کرد ... - این بار دیگه از جون دخترم چی می خواید؟ ... هنوز نمی تونست درست بایسته ... حتی به کمک عصا پاهاش می لرزید ... همون طور که ایستاده بود و سعی داشت محکم جلوه کنه، بلند گفت ... - از خونه من برید بیرون آقا ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : پیشنهاد مادرم با ترس داشت به این صحنه نگاه می کرد ... - آقای کوتزینگه ... چیزی نیست که شما به خاطرش نگران باشید ... بهتره برید و ما رو تنها بگذارید ... - تا شما اینجا هستید چطور می تونم آروم باشم؟ ... دختر من از آب پاک تر و زلال تره ... هر حرفی دارید جلوی من بزنید... خنده اش گرفت ... - شما پدر فوق العاده ای دارید خانم کوتزینگه ... و به مبل تکیه داد ... - من پرونده شما رو کامل بررسی کردم ... از نظر من، گذشته و اینکه چرا به شما اجازه کار داده نمی شد مال گذشته است ... شما انسان درستی هستید ... و یک نابغه اید ... محاسباتی رو که شما توی چند ساعت تصحیح کردید... بررسیش برای اون گروه، سه روز طول کشید ... کمی خودش رو جلو کشید ... این چیزی بود که من به مافوق هام گفتم ... - ارزش شما خیلی بیشتر از اینه که به خاطر اون مسائل ... کشور از وجود شخصی مثل شما محروم بشه ... خنده ام گرفت ... - یه پیشنهاد دو طرفه است؟ ... یا باید باشم یا کلا ...؟ ... دارید چنین حرفی رو به من می زنید؟ ... - شما حقیقتا زیرک هستید ... از این زندگی خسته نشدید؟... - اگر منظورتون شستن توالت هاست ... نه ... من کشورم و مردمش رو دوست دارم ... اما پیش از اون که یه لهستانی باشم یه مسلمانم ... و توی قلبم گفتم ... " قبل از اینکه رئیس جمهور لهستان، رهبر من باشه ... رهبر من جای دیگه است ... " در اون لحظات ... تازه علت ترس اون مردها رو از دژهای اسلام و ایران درک می کردم ... یک لهستانی در سرزمین خودش ... اما تبدیل به مرز و دیوارهای اون دژ شده بود ....