هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
🌸 قرار روزانه
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🌴کانال 👈 عاشقان اهل بیت ع
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
4_265388460171329759.mp3
1.95M
زیارت عاشورا
🌴کانال 👈 عاشقان اهل بیت ع
شمس۹۱.pdf
84.6K
👆👆👆
📚 موضوع: تأويلات سوره شمس
📖 تعداد صفحات :2⃣
🍃🌺🍂
🍂🍃
🌸
#تصرفات_حلال
در چند مورد #تصرف در مال💰ديگران نياز به كسب اجازه ✍ و رضايت مالك 🧔ندارد:
1⃣👈 كسى كه در حال #هلاكت 🤯 است و نجات او بستگى به #تصرف در ملك ديگران دارد.
به طور مثال شخصى در حال غرق شدن🏊♂ است، براى غريق نجات لازم نيست از #صاحب_ملك و استخر اجازه بگيرد.
2⃣👈 اگر #ظالمى شخصى را مجبور به #تصرف مال مردم كند به نحوى كه براى آن شخص #خطر وجود داشته باشد.
3⃣👈 شخصى كه #بدهكار است و بدهى اش را نمى دهد #حاكم_شرع (مجتهد جامع الشرايط) #بدهكار را مجبور مى كند كه ملكش🏫 را
(غير از ملك خانه مسكونى كه مديون در آن مى نشيند) بفروشد و طلب طلبكاران را بدهد.
4⃣👈 شخصى كه #احتكار كرده #حاكم_شرع او را #مجبور مى كند اجناسش را به قيمت عادلانه بفروشد گر چه فروشنده #ناراضى باشد.
📗 #منابع:
۱. مهذب الاحکام سیدعلی سبزواری ج ۲۱ ص ۳۶۶
۲. المبسوط فی فقه الامامیه ج ۲ ص ۱۹۵
۳. احکام دو دقیقه ای محمود اکبری ج ۲
🔴امام جعفرصادق (عليهالسلام) فرمودند:اُغزوا تُوَرِّثوا ابناءَكُم مَجداً.
♦️در جبهههاي نبرد با دشمن همواره آماده و در راه خدا جهاد نمائيد كه شرف و افتخار را بعد از خود براي فرزندانتان به يادگار خواهيد گذاشت.
📚 وسائل، ج ۱۱، ص ۹
🔴برای یک لحظه هم پشیمان نیستم
♦️امام خمینی (ره):چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خود گذشتگی و صلابت بی فایده است!در حالی که صدای اسلام خواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست ،علاقه به اسلام شناسی مردم درآمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست.
♦️من در این جا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل های غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است.
📚صحیفه نور جلد 21 صفحه 94
🔴امام خامنه ای:
♦️هفته دفاع مقدس ، يادآور حادثه ای عظيم و به بارنشستن نتايجى عظيم تر درسير انقلاب ماست وهيچگاه از ذهن ملت محونخواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نماهنگ | پیام رادیویی حضرت آقا به ملت ایران در پی تجاوز رژیم بعث عراق
🌹 لوح | دفاع مقدس، طرحی از عاشورا
🔺️ رهبرمعظم انقلاب: حادثهی عاشورا، در انقلاب و جنگ به صورت درخشان و نمایان اثربخش بوده. اگر هشت سال جنگ مان را با آن هشت،نه ساعت عاشورای امام حسین مقایسه کنیم، طرحی از آن یا نمی از آن یم است. ۱۳۷۰/۰۴/۲۵
🖨 چاپ👇
http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=43539
✍بعضے لباس دامادے هم
گرفتہ بودند...
ولے لباس غواصے
پوشیدندوبہ معشوق رسیدند..
#مادر_شهید:
ازجوونے ڪہ گناه ڪنہ
راضے نیستم
شهدا ما شرپنده ایم
#هفته_دفاع_مقدس
مهارتهای کلامی_16.mp3
12.64M
#مهارتهای_کلامی ۱۶
🔥سخن چینی ؛
نجاستی است که جز فرد حقیر، به آن تن نمیدهد! چرا که سه نفر را درگیرِ این نجاست میکند؛ گوینده، شنونده، و کسی که مورد بدگویی قرار میگیرد!
سخن چینی ؛
ـ اگر راست باشد؛ غیبت است ...
ـ اگر دروغ باشد ؛ تهمت است ...
مراقب این خنجر زهرآلود شیطان باشیم.
Part01_ذوالفقار.mp3
8.44M
📗کتاب صوتی #ذوالفقار✨✨✨
"برش هایی از خاطرات شفاهی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی"
قسمت 1⃣
#اَللّهُمَ_عَجّل_لِولیّک_الفَرَج✅
#اَللهُم_الرزَقنا_شَهادت🌹✨
عاشقان اهل بیت علیه السلام
Part03_ذوالفقار.mp3
9.55M
📗کتاب صوتی #ذوالفقار✨✨✨
"برش هایی از خاطرات شفاهی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی"
قسمت 3⃣
#الّلهُمَ_عَجّل_لِولیّکَ_الفرَج
عاشقان اهل بیت علیه السلام
Part02_ذوالفقار.mp3
8.39M
📗کتاب صوتی #ذوالفقار✨✨✨
"برش هایی از خاطرات شفاهی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی"
قسمت 2⃣
#الّلهُمَ_عَجّل_لِولیّکَ_الفرَج
عاشقان اهل بیت علیه السلام
🔰 خطر تحریف دفاع مقدس جدی است
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس: ما کِی میتوانیم اهمیت و عظمت رزمندگان را درست تشخیص بدهیم؟ آن وقتی عظمت کار معلوم میشود که عظمت عرصه و میدان را بتوانیم تشخیص بدهیم؛ عظمت میدان یعنی تعریف دفاع مقدس. من در چند جمله کوتاه چرایی و چگونگی دفاع مقدس را امروز شرح میدهم. البته اینها مطالبی است که بارها گفتیم و گفتند لکن باید تکرار کنیم. باید آنچه را که حقیقت است گفت؛ تحریف امر جدی و خطر بزرگی است و دست تحریف وجود دارد. ۹۹/۶/۳۱
#بسته_خبری
#یادآوری
🍃💖 ساعت رسمی کشور، دیشب ساعت 24 یک ساعت به عقب کشیده شد.
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #تمام_زندگی_من 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #سی_و_نه
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #تمام_زندگی_من
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
قسمت #چهلم من واقعا پشیمانم
یا تلاش و سخت کوشی کارم رو شروع کردم ... مورد توجه و احترام همه قرار گرفته بودم ... با تمام وجود زحمت می کشیدم ...
حال پدرم هم بهتر می شد ... دیگه بدون عصا و کمک حرکت می کرد و راه می رفت ...
همه چیز خوب بود تا اینکه از طریق سفارت اعلام کردن ... متین می خواد آرتا رو ازم بگیره ... دوباره ازدواج کرده بود ... تمام این مدت از ترس اینکه روی بچه دست بزاره هیچی نگفته بودم ...
تازه داشت زندگیم سر و سامان می گرفت ... اما حالا ... اشک چشمم بند نمی اومد ...
هر شب، تا صبح بالای سرش می نشستم و بهش نگاه می کردم ... صبح ها با چشم پف کرده و سرخ می رفتم سر کار...
سرپرست تیم، چند مرتبه اومد سراغم ... تعجب کرده بود چرا اون آدم پرانرژی اینقدر گرفته و افسرده شده ...
اون روز حالم خیلی خراب بود ... رفتم مرخصی بگیرم ... علت درخواستم رو پرسید ...
منم خلاصه ای از دردی رو که تحمل می کردم براش گفتم... نمی دونم، شاید منتظر بودم با کسی حرف بزنم ...
ازم پرسید پشیمون نیستی؟ ...
عمیق، توی فکر فرو رفتم ... تمام زندگی، از مقابل چشمم عبور کرد ... اسلام آوردنم ... ازدواجم ... فرارم ... وعده های رنگارنگ اون غریبه ها ... کارگری کردنم و ... نمی دونم چقدر طول کشید تا جوابش رو دادم ...
- چرا پشیمونم ... اما نه به خاطر اسلام ... نه به خاطر رد کردن تمام چیزها و وعده هایی که بهم داده شد ... من انتخاب اشتباه و عجولانه ای کردم ... فراموش کردم انسان ها می تونن خوب یا بد باشن ... من اشتباه کردم و انسان بی هویتی رو انتخاب کردم که مسلمان نبود ... انسان ضعیف، بی ارزش و بی هویتی که برای کسب عزت و افتخار اینجا اومده بود ... اونقدر مظاهر و جلوه دنیا چشمش رو پر کرده بود که ارزش های زندگیش رو نمی دید ... کسی که حتی به مردم خودش با دید تحقیر نگاه می کرد ... به اون که فکر می کنم از انتخابم پشیمون میشم ... به پسرم که فکر می کنم شاکر خدا هستم ...
#قسمت چهل و یکم داستان دنباله دار تمام زندگی من: درخواست عجیب
جرات نمی کردم برگردم ایران ... من بدون اجازه و خلاف قانون، آرتا رو از کشور خارج کرده بودم ... رفتم سفارت و موضوع رو در میان گذاشتم ... خیلی ناراحت شدن و به نیابت من، وکیل گرفتن ...
چند جلسه دادگاه برگزار شد ... نمی دونم چطور راضیش کردن اما زودتر از چیزی که فکر می کردم حکم طلاق صادر شد ... به خصوص که پدرش توی دادگاه به نفع من شهادت داده بود ...
وقتی نماینده سفارت بهم خبر داد از خوشحالی گریه ام گرفت ... اصلا توی خواب هم نمی دیدم همه چیز این طوری پیش بره ...
به شکرانه این اتفاق، سه روز روزه گرفتم ...
چند روز بعد، با انرژی برگشتم سر کار ... مسئول گروه تا چشمش بهم افتاد، اومد طرفم ...
- به نظر حالتون خیلی خوب میاد خانم کوتیزنگه ... همه چیز موفقیت آمیز بود؟ ...
منم با خوشحالی گفتم ...
- بله، خدا رو شکر ... قانونا آرتا به من تعلق داره ...
و لبخند عمیقی صورتم رو پر کرد ...
- خوشحالم که اینقدر شما رو پرانرژی و راضی می بینم ...
از زمانی که باهاش صحبت کرده بودم ... هر روز رفتارش عجیب تر می شد ... مدام برای سرکشی به قسمت ما می اومد ... یا به هر بهانه ای سعی می کرد با من صحبت کنه ... تا اینکه اون روز، به بهانه ای دوباره من رو صدا کرد ... حرف هاش که تموم شد، بلند شدم برم که ...
- خانم کوتزینگه ... شاید درخواست عجیبی باشه ... اما ... خیلی دلم می خواد پسرتون رو ببینم ... به نظرتون ممکنه؟
#قسمت چهل و دوم داستان دنباله دار تمام زندگی من: مهمانی شام
حسابی تعجب کردم ...
- پسر من رو؟ ...
- بله. البته اگر عجیب نباشه ...
- چرا؟ ...
چند لحظه مکث کرد ...
- هر چند، جای چندان رومانتیکی نیست ... اما من به شما علاقه مند شدم ...
بدجور شوکه شدم ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم ... همون طور توی در خشکم زده بود ...
یه دستی به سرش کشید و بلند شد ...
- از اون روز که باهاتون صحبت کردم و اون حرف ها رو شنیدم... واقعا شما در نظرم آدم خیلی خاصی شدید ... و از اون روز تمام توجهم به شما جلب شد ...
- آقای هیتروش ... علی رغم احترامی که برای شما قائلم اما نمی تونم هیچ جوابی بهتون بدم ... بهتره بگم در حال حاضر اصلا نمی تونم به ازدواج کردن فکر کنم ... زندگی من تازه داره روال عادی خودش رو پیدا می کنه ... و گذشته از همه این مسائل، من مسلمان و شما مسیحی هستید ... ما نمی تونیم با هم ازدواج کنیم ...
این رو گفتم و از دفترش خارج شدم ... چند ماه گذشت اما اون اصلا مایوس نشد ... انگار نه انگار که جواب منفی شنیده بود ... به خصوص روز تولدم ... وقتی اومدم سر کار، دیدم روی میزم یه دسته گل با یه جعبه کادویی بود ... و یه برگه ...
- اگر اجازه بدید، می خواستم امشب، شما و خانواده تون رو به صرف شام دعوت کنم ...
با عصبانیت رفتم توی اتاقش
در نزده درو باز کردم و رفتم تو ...
صحنه ای رو دیدم که باورش برام سخت بود...
داشت نماز میخوند..
باما همراه باشید
#خواندنی 🌱
قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز میرفت لب رودخونه برای درست کردن کفش، چرم میشست؛
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره!
با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره...
زندگیم همینه، تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید👌
⚡️شهیدان از می توحید مستند
شهیدان سرخوش از جام الستند
⚡️نمردند و نمی میرند هرگز
شهیدان زنده ی جاوید هستند
✨هفته #دفاع_مقدس گرامی باد✨
#امام_حسین
#ما_ملت_امام_حسینیم
#هفته_دفاع_مقدس