دلا زین تنگ زندانها رهی داری به میدانها
مگر خفتهست پای تو تو پنداری نداری پا
چه روزیهاست پنهانی جز این روزی که میجویی
چه نانها پختهاند ای جان برون از صنعت نانبا
تو دو دیده فروبندی و گویی روز روشن کو
زند خورشید بر چشمت که اینک من تو در بگشا
#حضرت_عشق
#مولانا
#شعر