•ا﴿﷽﴾ا•
#یکروزازخواببیدارشدم✨
#قسمتبیستوپنجم
+ جانم داداش؟
اومد جلوتر دستاشو گذاشت رو دوتا شونه هام و ادامه داد : «داداش نمیدونم چرا و چطوری!؟ ✋🏻
اما،خوشحالم که از خواب بیدار شدی!!
بسم الله داداش🌼🌾
…
لبخند زدم...🙃
همراه خانواده اومده بودم جمکران🌿:)
بماند که وقتی مامان و بابا همراه حسین دیدنم چقدر تعجب کردن... عجیب نبود! خودمم هنوز تو شُک بودم...تو شک گذشتم، حالم و حتی آیندم...ولی همراه تموم اینا یه امیدی تو دلم جوونه زده بود🌱 جوونه ای که با جون و دلم ازش محافظت میکنم...✨
دوباره به چهره پدر و مادر عزیزم نگاهی انداختم...دوست داشتم ساعت ها بشینم و چهرشون رو هزاران بار ببینم.. 💛
با تمام تعجبی که تو چشماشون نمایان بود، اما من دقیقا همون شوقی که تو چشمای حسین بود رو چندین برابر تو چشماشون میدیدم... 🌸
میدونستن الان به یه تنهایی با خالقم و امام زمانم احتیاج دارم که رفته بودن داخل...واقعا باید شاکر خدای مهربونم میبودم برای چنین نعمتهایی..شکرت خداجان...🌼
یجایی تو حیاط پیدا کردم و نشستم...
اینبار اشک شوق و لبخندم باهم ترکیب شده بودن... حس قشنگی بود😇🌱
لبریز بودم از حس خوب...حس شیرین و قشنگ دوست داشتن...دوست داشتنی پاک🍃
چرا ما بنده های خدا گاهی اونقدر سرگرم دنیا میشیم که نه تنها خدا، بلکه خودمون رو هم فراموش میکنیم!؟ 🚶🏻♂
اونقدر که یادمون میره کی هستیم و از کجا اومدیم... اونقدر که یادمون میره هممون باید برگردیم...ولی زیباست برگشتن به آغوش خدا🍁
#داستانادامهدارد...
@adrakny_313|🌱اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج