eitaa logo
🍓🍃آدرِنالـیــ ـــ ـــن🍃🍓
591 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
10.1هزار ویدیو
57 فایل
جاذبہ ے سیب ، آدم را بہ زمین زد و جاذبہ ے زمین ، سیب را ! فرقے نمیڪند ؛ “سقوط” سرنوشت ِ دل دادن بہ هر جاذبہ اے غیر از خداست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه ی باران نرسیده است؟ و هرکس که دراین خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است؟ بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد ، زمین مرد ،خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی... عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شودحس، تو کجایی گل نرگس؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است ز جنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم، مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر، دم به دم از عمق نگاهت نکند باز شده ماه محرم که چنین میزند آتش به دل فاطمه آهت، به فدای نخ آن شال سیاهت ،به فدای رخت ای ماه! بیا، صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و  این بزم توئی، آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در چاه ، دلم سوخته از آه نفس های غریبت، دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری، روی پر فُطرس معراج، نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان  صحن و سرایی که شما زائر آنی، و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت  ببری تا بشوم کرب و بلایی. به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگراین عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد... تو کجایی؟ تو کجایی؟ شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی... گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را ، و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم ، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضه ی مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است، ولی حیف که ارباب "قتبل العبرات" است، ولی حیف که ارباب "اسیر الکربات" است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنه ی یار است و ز نی محو تماشاست ز بالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که "الشّمرُ ..." خدایا چه بگویم که شکستند سبو را و بریدند ... دلت تاب ندارد به خدا با خبرم میگذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت میدهم آقا به همین روضه، که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... تو کجایی؟؟؟ 💠 🌙 🍓🍃| @adrenaline110