ی ساعت قبل رو سر یک جنازه دیگه بودم... الانم فقط من میدونم و کنار خانوادش دارم به دروغ میگم حالش خوبه صبح بشه میریم بیمارستان... حالا من دارم تسکین میدم به اینا

ای صبح طلوع مکن

برادر مادربزرگم (مادری) تو سن 56 سالگی فوت کرد... شادی روحش الفاتحه

میگفت: از خدا بخواه هیچ بنده‌ای رو با دردِ تنهایی امتحان نکنه..!

باورم نیست پدر رفتی وخاموش شدی ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی

شعر روی سنگ مزار پدرم میخام بدم هک کن نظرتون؟

نیاز دارم یکی دستمو بگیره، بیوفته جلو و سر زندگی داد و بیداد کنه و بگه : بســـــه بابااااااااااا این بچه هلاک شد ... :)

سخت نگیر این دنیا رو، اومدیم که بریم :) پ. ن: روزی صد مرتبه تکرار میکنم.

بعد نمازای امروزتون کار مستحبی اینه بری تو مخاطبین از یک تا هر چندنفری که میتونی زنگ بزنی و به طرق مختلف دعوتش کنی به رای دادن...

مثلا: زنگ میزنی طرف بعد خوش و بش و حال واحوال شروع یک موضوع دیگه بعد اخرش میگی فردا حالا به کی رای بدیم تو کسی رو انتخاب کردی!؟! اونم میگه من رای نمیدم بعد توجیهش میکنی...

حالا اون یا میاد یا نمیاد نتیجه برات مهم نباشه مهم اینه به تکلیفمون عمل کرده باشیم

امشب خواهرم راهی راهیان نور دانشجویی شد... چه سخت... چه دردناکه... بدرقه بدون پدر و مادر...