eitaa logo
●○ مشتـاق ظھور ○●
596 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
61 فایل
. . ←مدیرڪانال ✯ @m_mataranloie ✯ادمین زیارت عاشورا ← @Alone01 ✯ادمین ختم صلوات ← @Derakhshan20
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق یعنی یک خمینی سادگی عشق یعنی با علی دلدادگی عشق یعنی لافتی الا علی عشق یعنی رهبرم سید علی @adventt l
@Ostad_Shojaeتنها نیستیم!.mp3
زمان: حجم: 4.95M
💌 🔥شیطان، کیــه؟ چیه؟ کجاست؟ و برای ما چه سودی داره اصلاً ؟ آخه این چه کاری بود خدا ... نمیشه خلقش نمی‌کردی؟ اَمانمون رو بریده ❗️ 🎤 ╭┅──────┅╮ 🌺 @adventt 🌺 ╰┅──────┅╯
🌷 💠 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله): «یا علی! ساعتی در خدمت بودن، بهتر از سال عبادت است.» "جامع الاخبار، ص102" ╭┅──────┅╮ 🌺 @adventt 🌺 ╰┅──────┅╯
5.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیبا که با شیوه ایی ساده ضرب المثل معروف : گر نگهدار من آن است که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد را به تصویر کشانده است. ╭┅──────┅╮ 🌺 @adventt 🌺 ╰┅──────┅╯
به نام آن که خلاق جهان است امید بی پناه وبی کسان است  به نام آن که یاد آوردن او   تسلی بخش قلب عاشقان است 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 سلام و دوشنبتون خوب و عالی 🌺 ╭┅──────┅╮ 🌺 @adventt 🌺 ╰┅──────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا حسن(ع) و یا حسین(ع) ... 💥قرار بود کہ تقدیر این چنین باشد حرم برای حسین و کرم براے حسن 💥دو آرزو بہ دل مـــادر جوانش ماند کفن برای حسین وحرم برای حسن دوشنبه های امام حسنی ╭┅──────┅╮ 🌺 @adventt 🌺 ╰┅──────┅╯
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺اسرائیل می‌خواست از طریق "جن" به سیستم اطلاعاتی ایران نفوذ کند که تاکنون موفق نشده است! 🔹صحبت‌های جالب کارشناس صداوسیما حجت السلام ولی الله نقی‌پورفر ╭┅──────┅╮ 🌺 @adventt 🌺 ╰┅──────┅╯
🔺 چند نتیجه گیری را که از بررسی مصرف اینترنت و میزان ترافیک شبکه به دست آمده، در توییترش منتشر کرده است. ⚠️حال به نظرتان دشمن که بستر اینترنت و را در اختیار دارد و بر روی داده های شبکه های اجتماعی نظارت دارد، چه اطلاعات و نتایجی را در اختیار دارد؟؟؟ ❓خوب است جناب وزیر در کنار فعالیت مستمرشان در ، به این سوالات پاسخ دهند که تاکنون برای راه اندازی ، کنار زدن سلطه دشمن بر فضای مجازی و حمایت از شبکه های اجتماعی چه اقداماتی انجام داده‌اند؟ @adventt l
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
●○ مشتـاق ظھور ○●
✅ ایام تبلیغ یک طلبه کاملا #کورونایی😂 #قسمت_دوم البته اینم بگم که قبلش کلی آموزش دادن و لباسامو ع
✅ ایام تبلیغ یک طلبه کاملا قسمت سوم اون ساعت کلی خندیدیم و حرف زدیم. مزاحم کار دکترا و پرستارا نبودم. اونا هر وقت میخواستن میومدن و به هر مریضی که نیاز بود سر میزدن و سرم وصل میکردن و داروها رو توزیع میکردن و این چیزا. اینم بگم که خنده زیاد باعث افزایش سرفه عده ای از کوروناییا شده بود. بهشون گفتم: مثل وقتی هست که یه بچه اومده وسط و داره خرابکاری میکنه و والیدنش همش سرفه میکنن و چشم و ابرو میان که مثلا بگن حواست جمع باشه و خرابکاری نکنا ، الان همون حس رو دارم. هم صدای سرفه ها زیاده و هم بعضیا موقع سرفه کردن، قیافشون خیلی عوض میشه و انگار دارن از ته دلشون یه چیزی بارمون میکنن با یه صلوات، ختم جلسه را اعلام کردیم. ته گلوم خشک شده بود. میخواستم آب بخورم اما مکافات داشتیم. نمیشد به راحتی بری سراغ آب سردکن و شیرو باز کنی و بریزی توی یه لیوان یه بار مصرف و ماسک و دم و دستگاهت برداری و قورت و قورت بدی بالا! به دردسرش نمی ارزید. منم که کلا اخلاق شیرازی بودنم وقتی گل میکنه، میشم مثل همون بنده خدایی که ازش آدرس پرسیدم. یه نگا به کاغذ کرد و یه نگا به منتهی الیه افق! بعدش چش و چالش کرد تو هم و گفت: «عامو خیلی دوره! نمیشه نری؟» خلاصه از قید آب زدم. رفتم ایستگاه پرستاری. دیدم یکی از پرستارا به خاطر اینکه از شب قبلش نخوابیده بود و خیلی بهش فشار اومده بود و ناهار و شام هم خیلی منظم تقسیم نکرده بودند، فشارش افتاده بود. خیلی دلم سوخت. با اون حجم زیاد کار و استرس و بعضی بیماران کم حوصله و ... نمیدونم چرا اما یهو از دهنم در رفت و گفتم: ببخشید کاری از دستم برمیاد؟ یکی از دوستاش که نشسته بود بالا سرش گفت: الان نه اما اگه تا نیم ساعت دیگه حالش خوب نشه، زحمت اشهدش باشماست! گفتم: حالا بالا سرش اینجوری نگین. بنده خدا هول میکنه. راستی شما واستون اضافه کار چقدر رد میکنن که حاضرین به این مرحله برسین که دوستتون رسیده؟ ابرو در هم کشید و مثل اینکه حرف خیلی زشتی شنیده باشه گفت: شما فکر کردین ما واسه پول اینجاییم؟ یه نگا دور و برم انداختم و مثلا خیلی سِرّی و سکرت پرسیدم: واسه پول نیست؟ با چشمای بِر و متعجب گفت: حاج آقا حالت خوبه؟ کدوم احمقی حاضر میشه برای پول بیاد توی این جهنم؟ گفتم: آهان ... گرفتم ... پس لابد مجبورتون کردن. آره؟ خدا بگم چیکارشون کنه! خیلی بی رحمن! از چشماش خشم میبارید! گفت: مجبور؟ شما اصلا خبر داری که هممون فرم رضایت نامه پر کردیم و حتی بعضیا خانوادشون هم پر کردن؟ مجبور کدومه؟ چرا همیشه باید زور بالا سرمون باشه که کار کنیم؟ با لحنی موذیانه گفتم: والا چه بگم! مردم میگن! پرستاره که واقعا داشت میسوخت از حرفام گفت: لابد میخوای بگی تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها! آره؟ بازم با لحن موذیانه تر فقط یه کلمه گفتم: حالا به هر حال! اگه بگم دوستش یه کم حالش سر جاش اومده بود و با اینکه رنگش مثل گچ سفید شده بود اما یه کم سرش چرخوند طرف من و با حالت ناجونی گفت: حاج آقا اگه خدایی نکرده خواهر و مادر خودتم توی این بخش مریض بودن و افتاده بودن روی تخت، بازم به ما میگفتی واسه پول اومدین و مجبورتون کردن که به این مریضا برسین؟ با شیطنت گفتم: اون موقع فرق میکرد! با هم گفتن: عجب حاج آقای چیزی هستی شما! آخه چه فرقی میکرد؟ خواهر مادر مردم هم خواهر مادر شمان! فرق میکنه؟ این چه حرفیه؟ گفتم: حالا ... من بلدم از مادر خواهرم مراقبت کنم. ادامه دارد...