eitaa logo
●○ مشتـاق ظھور ○●
616 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
61 فایل
. . ←مدیرڪانال ✯ @m_mataranloie ✯ادمین زیارت عاشورا ← @Alone01 ✯ادمین ختم صلوات ← @Derakhshan20
مشاهده در ایتا
دانلود
●○ مشتـاق ظھور ○●
محل دفن: زنجان گلزار پايين بخشي از خاطرات🍄 به نقل از دوستان:  يكي از كارهاي مورد علاقه شهيد يوسف قرباني نقاشي كردن و نوشتن بود. به هر چادري كه قدم مي گذاشت بر روي ديوارهاي آن اشكال گوناگون را رسم مي كرد. اين كارش بچه ها را واقعا ذلّه كرده بود. مدام مي گفتند: يوسف! بابا اين چه كاريه كه مي كني؟ چادرها 🎪را خراب نكن. ولي او گوشش به اين حرفها بدهكار نبود و كار خودش را مي كرد. يادم هست يك روز به چادر يعقوبعلي محمدي رفته بود كه ذوق هنري اش گل مي كند و شكل همه افراد چادر را به گونه اي روي ديوارهاي چادر نقاشي مي كند به نحوي كه همه جاي چادر پر از نقش و نگار مي شود اصلا او از كار نوشتن و كار رسم خوشش مي آمد و اين كارش هم گاهي برايش درد سرآفرين هم مي شد. به عنوان مثال يك روز كه در مقر آموزش لشگر عاشورا بوده است، كچ را برداشته و آيه زير را بر روي تخته سياه مي نوسيد: " فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما"⚡️ با توجه به اين که آيه به اصطلاح در آرم سازمان (مجاهدين خلق) وجود دارد حساسيت حفاظت اطاعات لشگر را برانگيخته بود و لذا مي آيند و مي پرسند كه چه كسي اين آيه را بر روي تخته سياه نوشته است؟ و شهيد يوسف قرباني مي گويد من نوشته ام.🎗 حفاظت اطلاعات به او مظنون شده و به گمان اينكه او يك منافق نفوذي است او را بازداشت مي كنند. از طرف ديگر براي اينكه بتوانند به طور غير مستقيم از زير زبان او حرف بكشند، يكي از بچه هاي گردان خودشان را همراه او مي كنند تا پيش او از امام و انقلاب بدگويي و انتقاد كند از عملكرد امام كه: بله! امام در مورد جنگ تحليل درستي ندارد و دارد اشتباه مي كند. اصلا ما جنگ مي كنيم كه چه؟ و... شهيد قرباني با شنيدن اين حرفها😡 حسابي از كوره در رفته و با او گلاويز مي شود. آن بنده خدا بعد از خوردن يك كتك مفصل داد و قال راه مي اندازد كه: اي بابا به دادم برسيد اين مرا كشت. بالاخره چند نفري مي آيند و او را از دست شهيد قرباني مي گيرند هنگامي كه از يوسف مي پرسند: تو كه طرفدار امام و انقلاب هستي پس چرا اين آيه را روي تخته سياه نوشتي؟🔳 او مي گويد: مگه كار بدي كردم؟ اين يك آيه  قرآنه! مگه نوشتن  قرآن هم گناهه؟ حالا اگه ديگران از آن سوء استفاده مي كنند و به بيراهه مي روند گناه من چيه؟! پيش از عمليات كربلاي 5 بود. ما در موقعيت شهيد اوجاقلو ـ در كنار رود كارون ـ دوره آموزش غواصي🏊‍♂ را مي گذرانديم. يكي از روزها به دليلي از من خواسته شد تا به گروهان ديگري منتقل شوم، ولي من نپذيرفتم، كلي هم ناراحت و عصباني شدم. هرگز فراموش نمي كنم كه او پيش من آمد و بعد از سلام و احوالپرسي گفت: ـ چته پسر؟ اين همه اخم و تخم مي كني كه چي؟ آسمان كه به زمين نيومده! اصلا بگو ببينم تو برا چي به جبهه اومدي؟ ها؟🤔 برا تفريح؟ يا برا مهموني؟ آدم كه نبومده با اين حرفا دلخور بشه؟ من نمي دونم اگه تو به جاي من بودي چكار مي كردي؟ فكر نمي كنم در اين دنياي بي در و پيكر به اندازه من رنج و تنهايي كشيده باشي؟ از اول زندگيم همزاد غم و غصه بودم و همراه درد و رنج بزرگ شدم. در آسمان بلند زندگي ام يك ستاره آشنا هم برايم سوسو نمي زند! او راست مي گفت. در دنياي به اين بزرگي، هيچ كس و كاري نداشت. وقتي كه به مرخصي مي آمد، اكثرا در پايگاه بسيج⛳️ بود. گاهي هم بچه ها او را به خانه خود دعوت مي كردند. اما هرگز از خود ضعف و ناتواني نشان نمي داد و جزع و فزع نمي كرد. هميشه سرزنده و شاداب بود.😇 وقتي كه عمليات كربلاي 5 آغاز شد. با هم در يك گروهان بوديم. شب اول عمليات بود. ما مسافت زيادي از درياچه مصنوعي ـ موسوم به آبگرفتگي ـ در دشت شلمچه را با لباسهاي غواصي طي كرده بوديم. دوشكا و تيربارهاي دشمن شديدا كار مي كرد. سطح آب💧 را آتش پر حجمي پوشانده بود. پيشروي در آب با آن همه مواضع مثل سيم هاي خاردار و موانع خورشيدي واقعا دشوار بود. بچه ها يكي پس از ديگري، مظلومانه در داخل آب شهيد❣ مي شدند. تقريبا به نزديكي هاي دشمن رسيده بوديم. او داشت با فاصله كمي از من حركت مي كرد. ناگهان از ناحيه سر مورد اصابت قرار گرفت. گلوله🏹 از سمت راست اصابت كرد و از سمت چپ خارج شد. نزديك بود در آب بيفتد كه من گرفتمش. خون از دهان و گوشهايش فوران مي كرد و او سرش را آرام به چپ و راست مي چرخاند. صدايش كردم: يوسف! يوسف! يوسف! او آرام آرام زار مي زد. نمي توانست چشمانش را باز كند. ديدگانش پر از خون بود. قطرات اشك😭 امانم را بريد. خدايا! بچه ها چقدر غريبانه و دلگير پرپر مي شوند! لحظاتي بعد به آرامي نسيم سحري سر بر بالين شهادت گذاشت و به آرامشي به رنگ سبز و جاودانه فرو رفت. پيشانيش را بوسيدم و وداعش گفتم.🕊 روحش شاد و یادش گرامی و پر رهرو باد💙 🦋💜 💚 @adventt
لیست اسامی بزرگوارانی که در شرکت کرده اند؛ ⚜ نفر اول ؛ 1 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفر دوم ؛ 2 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفرسوم ؛ 3 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفرچهارم ؛ 4 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفر پنجم ؛ 5 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفرششم ؛ 6 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفر هفتم ؛ 7 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفر هشتم ؛ 8 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر نهم ؛ 9 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر دهم ؛ 10 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر یازدهم ؛ 11 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر دوازدهم ؛ 12 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر سیزدهم ؛ 13 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر چهاردهم ؛ 14 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر پانزدهم ؛ 15 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر شانزدهم ؛ 16 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر هفدهم ؛ 17 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر هجدهم ؛ 18 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر نوزدهم ؛ 19 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر بیستم ؛ 20 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر بیست و یکم ؛ 21 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر بیست و دوم ؛ 22 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر بیست و سوم ؛ 23 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر بیست و چهارم ؛ 24 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر بیست و پنجم ؛ 25 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر بیست و ششم ؛ 26 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر بیست و هفتم ؛ 27 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر بیست و هشتم ؛ 28 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر بیست و نهم ؛ 29 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰〰 ⚜ نفر سی ام ؛ 30 محرم 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفر سی و یکم ؛ 1 صفر 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜ نفر سی و دوم ؛ 2 صفر 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 نفر سی و سوم ؛ 3 صفر ⚜ 〰〰〰◼️〰◼️〰〰 ⚜نفر سی و چهارم ; 4 صفر 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفر سی و پنجم : 5 صفر 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفر سی و ششم : 6 صفر 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفر سی و هفتم ؛ 7 صفر 〰〰◼️〰〰◼️〰〰 ⚜نفر سی و هشتم ؛ 8 صفر 〰〰◼️〰〰◼️〰〰〰 ⚜نفر سی و نهم ؛ 9 صفر 〰◼️〰〰〰◼️〰 ⚜نفر چهلم ؛ 10 صفر 〰〰◼️〰〰◼️〰〰〰
🍃🌷 🌷🍃 🔶 🔸 19 مرداد 🔸 ✨شادے ارواح طیبہ شهدا صـلوات✨ ╭┅─────────┅╮ ⚫️ @adventt ⚫️ ╰┅─────────┅╯