♦️خرابه شام
یزید اهل بیت را در خرابه بدون سقفى منزل داد که از سرما و گرما آنان را حفظ نمى کرد، آنقدر بر آنان سخت گذشت که صورتشان پوست انداخت و مجروح گردید
از کامل بهائى نقل شده که دخترکى سه یا چهار ساله از حسین شبى از خواب بیدار شد و بهانه پدر گرفت و گفت: بابایم حسین الان در کنارم بود و مرا در آغوش خود گرفته بود به کجا رفت؟ اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شدند یکباره صداى ضجه و ناله شان بلند شد، صداى شیون به خانه یزید رسید. از خواب بیدار شد، پرسید چه خبر است؟ گفتند: طفلى از حسین پدر را خواب دیده و بهانه می گیرد. گفت: سر را برایش ببرید
رقیه خاتون به تصور این که طعام است صدا زد: عمه جان! از شما طعام نخواستم، من بابایم را مى خواهم،دختر ابى عبدالله با دست هاى کوچکش روپوش را برداشت چشمش بر سر بریده پدر افتاد، سر را در آغوش گرفت و اهل بیت دیدند که سر به یک طرف و رقیه بطرفى بر زمین افتاد او را حرکت دادند دیدند جان به جان آفرین تسلیم کرده است.
📚منبع
کامل بهائى به نقل نفس المهموم
#روز_بیست_و_چهارم
#الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
@aeenejan
eitaa.com/aeenejan