چشم هایم را میبندم..
صداهایی ب گوش میرسد ..شاید همین چند قدمی..
🔔🔔🔔
صدای زنگ کاروان عجیب نزدیک است
..
درحال تدارکند برای میزبانی ، کوفیان میهمان نواز...
فرش قرمزی گستردند در صحرای کربلا از خون..
بوی دود اسپندهایشان به دود خیمه های سوخته میماند..😢
صدای کل و شادی و هلهله شان به صدای جیغ کودکان و شیون زنان شبیه است چرا؟؟😥
آب را چرا بسته اند؟؟ فرات کو؟؟😰
این گونه است رسم میهمان نوازی؟؟
این چنین به پیشوازش میروند دردانه زهرا را؟؟؟
بیرق و پرچم و چلچراغ و عَلَم ها را بیاورید ...🏴🏴🏴🏴
وقتش رسیده شیعه⚫ سیاه پوش⚫ کند در و دیوار کوچه و خانه و هیئت را...😔
.
.
.
ارباب دارد میرسد از راه...
#دلنوشته
_______
مجموعه تربیتی آیینه:
⚫@rahtoosheh313
با آوایـے شبیه فرشته ها
صدایم کرد:
°°زائــــره°°
نشستم؛
برایم آب آورد
وقتی فهمید هنوز تشنه ام انگار دنیا را به دستانش داده ای که در لیوانی بریزدش
و لحظاتی آن همه بازی گوشی اش را کنار بگذارد و احترام را در دستانش نشان دهد
.
.
دستانش؛
ساقے؛
شوق آن کودک که شرمنده ام نشد
😔😔😔
و من سیراب از موڪب بیرون رفتم...
اما سوز دلم آرام نگرفت،،،
انقدر سوختم که فراموشم شد؛ اسمش عباس بود؟!!
#دلنوشته
#درمسیــر
.🌱°° @aeineh_tarbiat