سرودهای دخترانه وتناقض با الگوی هویت دخترانه
✍م.فاطمی
این روزها سرودهای بسیاری با طعم دخترانه و با کنش دخترانه سروده و خوانده می شود. که به مناسبت ولادت حضرت معصومه نشر انواع این سرودها به اوج رسید، در کنار همه ویژگی هایی که دارند، آسیب های مشترکی را دارا هستند. که گاهی به فرم وگاهی به محتوا بازمی گردند
آنچه می خواهم بگویم نتیجه بررسی ده ها سرودی است که دختران در آن نقش داشته اند و مورد تحلیل قرار گرفته اند.
با سرود سلامفرمانده سرود خوانی به اوج خودش رسید و کم کم مجموعه های فرهنگی دوباره به ارزش سرود پی بردند. گروه های سرود دخترانه نیز، بعد از اتفاقات اخیر افزایش یافتدر حالی که قبل از این اغلب پسرانه با مشترک بودند.
نقدهای بسیاری به این سرودها دیده می شود، مثل استفاده از ویژگی ها و طنازی های دخترانه، که سهوا یا برای جذب مخاطب، سرودسازان به آن علاقه دارند و اینسبکی از فرهنگ را خصوصا برای دخترانیکه مخاطب این سرودها و از خانواده مذهبی هستند رقم می زند
به طور مثال سرودی در حال ترویج حجاب است اما رفتارهای دختران متناسب عفاف و حجاب دخترانه نیست و گویی حجاب و عفاف از هم منفک هستند.
در کنار این ها، استفاده از دختران بدون حجاب، تضاد بین تصاویر و محتوای سرود، غلبه موسیقی برمضامین سرود و تک خوانی دختران در مرز تکلیف یا مکلف، ...می باشد. در همه این ها دختران ابزار جذابیت رسانه شدند نه اینکه ارزش آنها بازنمایی بشود. و برای نمایش هویت و بازنمایی درست دختران باید برنامه ریزان فرهنگی سرود دخترانه را با دقت بیشتری بسازند
شاید مسئولان فرهنگی لازم است برای جذب مخاطب از فرم های معمول جهانی به فرم های بومی و دینی روی بیاورند.
آسیب شناسی دیرهنگام این سرودها، و عدم دقت نهادهای فرهنگی، موجب رویه ای نادرست در سرودهای دخترانه می شود.
https://eitaa.com/dokhtarehavva
.
🤍میخواهند ناموس را بکشند!
✍زهرا نجاتی
اخرالزمان است و در میان هیاهوی دنیای رسانه، نام اشنایی به چشمم میخورد که سالها حسرت قلمش برقلبم چنگ میانداخت. اما حالا او و همان قلم، دارند رو به روی حزبالله، صفمیکشند!
آقایی که نام مستعارت را «حق» گذاشتهای و خدا را مذبوح نظام اسلامی، دانستهای، میفهمی یا نه که در مقابل این نظام عدهای ایستادهاند که ناموس رانمیخواهند و برسر اینکه ناموس کسی نباشند، روی همدیگر تفنگ میکشند!
جناب حق! کار، خیلی وقت است از امام و چادر و خون گذشته، کار به مو رسیده به ناموس.
شما بفرمایید اگر دریک کشوری، بین یک مردمی، مفهوم ناموس،به اسم هرچه که شما بگویید، ور بیفتد، چه چیز می ماند؟!!
بگذاربهتربگویم؛ چهچیز ارزش دارد که بماند؟
کاری به تو، ندارم که خوب دانستهام نه خودت را شناختهای، نه دین را، نه نظام را، نه نیکایی که برایش نامه نگاشتهای. تو همان خدایی را که مظلومش خوانده، ای، هم نشناختی!
اگرمیشناختی درجبههئ بیناموسها، قلم نمیزدی! چون میدانستی پیامبرفرمود:«خدا غیور است و غیرتمندان را دوست دارد»
و امیرالمومنین فرمود:«خدالعنت کند مرد مسلمانی که غیرت نمی ورزد را»
جناب! خدمتتان تبریک عرض میکنم که درجبههای قلم میزنید که سکه غیرت را به اسم تمدن و حق زن، به نام زن زدهاند، تا زن غیور باشد اما مرد بیغیرت. و خواسته اند تا زنان ما، حسادت را غیرت بخوانند اما مردان ما باهزار ادا و اصول، قید غیرت را بزنند و آن را یک فرض اجتماعی بدانند که لابد نظام ایجاد کرده!
بله اینها و ظاهرا شما عادت کردهاید دروغ را به جای حقیقت رنگ کنید و جار بزنید.
ولی واقعیت این است که تاریخ کشورمان و حتی تاریخ جهان، ثابت میکند که غیرت مرد برحریم زنش، بر حریم مادر و خواهرش، یک ودیعه الهی است. یک موهبت تکوینی است. درست مثل محاسن شما اقایان و لطافت مادرانه ما زنها.
غیرت برای مردها، به مثابهی بخشی از روحشان است هرچند ازشما که فرزند شهیدید توقع نمیرفت که چشم ببندید روی اعتقادات پدری که برای خاک و ناموس این وطن جان داده!
اگر قرارباشد نه فقط حجاب، بلکه ناموس، هم به هراسمی نابود و فراموش شود، چه چیز نه نظام را، که خاک ماراحفظ خواهد کرد؟ نکند اندلس اسلامی را هم، نه تاریخ که دروغ نظام میدانید!!!
اری! قراربود غیرت برای مردان باشد، اما سندش را به نام زنان زدند و با عنوان ازادی و حق زن و فمنیسم و روابط اجتماعی آزاد و هزار کوفت و زهرمار دیگر، حیا را از زن گرفتند و غیرت را از مرد. زنان را به ناحق غیور کردند و مردان را بیرگ و شماکه قراربود با قلمتان از آنچه ارزش است، دفاع کنید، در این نبرد، هم پای آنان، ایفای نقش کردید!
مردم! قرارمان این نبود که خط بکشیم روی هرچه خدا خلق کرده!
قرارمان این نبودکه آن قدر طبیعتهایمان را تغییر دهیم اول به اسم زیبایی و بعد هرچه تا حتی ویژگیهای ذاتی مثل غیرت برای مرد و حیا برای زن را واروونه کنیم و زشت جلوهدهیم!
مردم!
به تاریخ، به وطن، به دین، به هرجا نگاه کنید، همیشه زن از دامن مرد غیور به معراج بال گشوده و مرد از دامن زن عفیف و باحیا، آسمانی شده!
مردم!قرارمان این همه تغییر، این همه ناجوانمردی، این همه فراموشی، نبود!!!
مردم؛ ناموس، یک کلمه نیست، ناموس به معنی صاحب بودن نیست، غیرت داشتن به معنی تعصب بیمهابا نیست!
غیرت داشتن یعنی: هیچ کس حق ورود به حریم شخصیام را ندارد و این یک بازی سیاسی نیست، یک طبیعت است، درست مثل زنانگی ما و مردانگی مردانمان، اگربگذارند که چنین و پابرجا بماند!
همین.
#غیرت
#حجاب
#امنیت_اتفاقی_نیست
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«ما هم سایهترها»
✍طیبه فرید
خانهشان روبروی خانه ما بود. نه روبروی روبرو! دو تا خانه آن طرف تر از خانه ننه سیروس،همان پیرزنی که یک شانه می زد جلوی موهایش،خدا رحمتش کند،مُرده.خانشان توی آن کوچه کوتاه بن بست بود که سر شب بوی املت و آب پیازک خانه های نقلی اش آمار رسمی شام همسایه را به رهگذرها می داد،خانه در سفید یکی مانده به آخر.توی یک جای پرت شهر، یک جای بی نام و نشان.نه اینکه نام و نشان نداشته باشد،نه! مردم اسمش را گذاشته بودند چال توره ای. کسی زیاد آنجا را نمی شناخت،جز اهالی خانه ها و کوچه هایش وچند تا آدم مثل خودمان.
بین اهالی کوچه، ما با آن ها همسایه تر بودیم. خانواده کرمی بیشتر آبادانی بودند و کمی هم بروجردی. آن روزها دو تا دختر داشتند و یک پسر.افتخار خانم، زنِ بروجردیِ آقای کرمی، آرایشگر بود.آرایشگاهش چسبیده بود به خانه شان،یادش بخیر، عکس چند تا عروس که کار خودش بود را قاب گرفته بود و زده بود روبروی صندلی چرخان مشتری ها،از همه بیشتر عکس آن عروسی یادم مانده که قاب قرمز داشت و با چهارتا گیره خوشکل طلای روکار، شیشه اش روی زمینه چرم قرمز فیکس شده بودافتخار خانم عروس را درست می کرد و وقتی داماد می آمد قسمش می داد که عروس را نبرد توی عروسی مختلط که او یک وقت ناخواسته شریک گناهشان نشود. یادش بخیر آن روزها! چقدر نان حلال چیز مهمی بود.
من برای بازی با هاجر و فاطمه که همیشه آخرش دعوایمان می شد و دیدن عکس عروس ها با مامان میرفتم خانه افتخار خانم.نخ گره زده دور گردن افتخار ، بوی آرایشگاه، موهایی که روی سرامیک ها ریخته بود،بیگودی ها و اسپری قرمز آب و قیچی نوک باریکش،حتی آن گیره های مشکی داخل بیگودی ها را هنوز یادم هست.آن بو منحصر به آرایشگاه افتخار خانم بود.من یادم نیست توی هیچ آرایشگاهی آن بو را شنیده باشم.
وقتی بابا جبهه بود آقای کرمی و افتخار خانم خیلی هوای ما را داشتند.کرمی(افتخار خانم آقای کرمی را اینطوری صدا می کرد.) تا آن روز برای بچه ای مثل من که مردم شناسی ام منحصر به آدم های کوچه بود ذو ابعادترین مردی بود که دیده بودم، راننده مینی بوس فیات گلبهی که ما حس میکردیم مِلک اجدادیمان است.
آن روز عصر هیچوقت از ذهنم پاک نمی شود! بابا طبق معمول جبهه بود و مامان توی شهر غریب.
با بچه ها دنبال هم کرده بودیم، که در آهنی ورودی هال روی انگشتم بسته شد. دردش یادم نیست اما اینکه انگشتم به یک پوست آویزان بود را چرا. خواهرم رفته بود در خانه کرمی این ها وبه افتخار خانم گفته بود دست خواهرم....
و توی یک چشم بر هم زدن آقای کرمی از حمام بیرون زده بود و با هیکل شسته و نشسته،وآن موهای فرفری مشکی، زمان را خریده بود و بدون اینکه فرصت کند درست خودش را آب بکشد لباس هایش را با عجله فقط پوشیده بود و حتی دکمه هایش را نبسته بود و مرا انداخته بود روی دوشش که برساندم بیمارستان! صدای بوق ماشین ها وقتی روی دوشش بودم و داشت از خیابان با شتاب و بی توجه می گذشت یادم هست و تعجب دکترها از دیدن سر و وضع آقای کرمی.....
_آقا این چه سر و وضعیه!
_برادر دکمه های لباست!! زیپ...
تا دکترها انگشت مرا بچسبانند سرجایش آقای کرمی همانجا ایستاده بود و تکان نمی خورد.
آن قدر توی خاطرات آن کوچه حل شده بودیم که حتی مهاجرت از چال توره ای هم نتوانست آن علقه ها را پاک کند.
از حال هم باخبر بودیم، حتی تا همین دو هفته پیش که آقای کرمی سکته کرده بود و برده بودنش بیمارستان.
به فاطمه گفتم از بیمارستان که برگشت می آیم می بینمش!
اما یادم رفت زنگ بزنم....
تا اینکه امروز آقای کرمی رفت منزل نو!
توی ختمش چشم های خیس افتخار خانم را دیدم با فاطمه و هاجر ودختر آخریشان مژگان که بعد از داستان آن کوچه به دنیا آمده بود.
همه دارائی کرمی ها رفته بود و افتخار خانم و دخترهایش تنها مانده بودند. با ما که با آن ها همسایه تر بودیم...
یادش بخیر...
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«سازمان کنترل جمعیت ملل»
طیبه فرید
مسئله جمعیت وتاثیر آن بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ و اقتدارِ جوامع از گذشته محل بحث و گفت و گو بوده، از چهار هزار سال قبل در مصر باستان این نگرانی وجود داشت که کمی و یا زیادی جمعیت برای حکمرانان می تواند حاشیه ساز باشد. افلاطون در کتاب جمهور به این مسئله اشاره دارد ، وابن خلدون پیشکسوت جامعه شناسان مسلمان هم از قافله عقب نمانده ودرباره رابطه مثبت افزایش جمعیت و تولید بیشتر ثروت نظر داده است . اما چیزی که امروز در دنیا شاهد آن هستیم قرائت مالتوسی و بدبینانه افزایش جمعیت است. مالتوس کشیش اندیشمند و جمعیت شناس و اقتصاددان بد بین انگلیسی که در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده بود قائل بود که سرعت تولید نسل از سرعت تولید غلات کشاورزی بیشتر است فلذا ازدیاد نسل که بیشتر در میان فقرا اتفاق می افتد ظلم به طبقه اشراف است. او با لوایح دولت انگلستان مبنی بر حمایت های مالی از فقرا به شدت مخالف بود و حوادث طبیعی و طاعون و جنگ را وسیله خدا برای تادیب فقرا در باب ازدیاد نسل می دانست. او هرچند به دلیل اعتقادات دینی درباره کاهش جمعیت بلحاظ عملی دست به فعالیت بازدارنده ای نزد و آرا و نظریاتش در باب جمعیت را برای بار هفتم بازنویسی کرد و رو به تعدیل گذاشت اما شارحان و علاقه مندانش به مثابه کاسه های داغ تر از آش به آراء او دامن زدند و نظریه کاهش جمعیت را در دنیا تسری دادند. امروزه زیر بنای تفکر بدبینانه نسبت به افزایش جمعیت، مبتنی بر قرائت مالتوسی آن در قرن هیجدهم و بعد از انقلاب صنعتیست. اما نگاه اسلام درباب جمعیت رویکرد مثبت گرایانه است، از منظر آیات قرآن جنبنده ای در زمین نیست مگر اینکه روزی او از پیش مشخص شده، بنابرین توسعه جمعیت با توسعه ثروت همراه است. البته در میان اندیشمندان مسلمان برخی بر افزایش جمعیت و عدم کنترل جمعیت یک استثناء زده اند که در شرایط ویژه وبه شکل موقت می توان از افزایش جمعیت کنترل به عمل آورد.
با پایان جنگ جهانی اول فرانسه که متحمل تلفات بسیاری شده بود و با بحران جمعیت دست و پنجه نرم می کرد با ارائه تسهیلاتی خانواده های فرانسوی را به فرزند آوری تشویق کرد، بعد از فرانسه برخی دیگر از کشورهای اروپایی نیز دست به تصویب قوانین و پروتکل های دقیقی در راستای افزایش جمعیت زدند. این ها در حالی بود که مدیران صندوق جمعیت سازمان ملل در کشورهای به اصطلاح جهان سومی به تبلیغ کنترل جمعیت ادامه دادند و با تنظیم پروتکل های منظم و صرف هزینه های هنگفت، کشورهای آسیایی را در زمینه کاهش جمعیت تشویق کردند. امام خمینی پس از پیروزی انقلاب که هنوز به شکل جدی حرفی درباب کنترل جمعیت در ایران مطرح نشده بود بارها بر این مطلب تاکید داشت که ایران توانمندی دویست میلیونی شدن را دارد و حجم امکانات کشور، ظرفیت دویست میلیون نفر ایرانی را دارد، رهبر انقلاب نیز قائل به نظری مشابه نظر امام خمینی هستند و مسئله کنترل جمعیت را یک ماجرای توطئه آمیز می دانند و کاهش جمعیت را تهدیدی برای اقتدار کشور،چیزی که جمعیت شناسان برجسته نیز به آن اذعان دارند. آن چه بیشتر از همه به سیاسی بودن این داستان دامن می زند سکوت و عدم واکنش سازمان ملل در ماجرای بحران جمعیت ایران است. تشکیلاتی که برای کنترل جمعیت کشور در دهه شصت از هیچ تلاش و بذل و بخششی فروگذار نکرد امروز که ایران با مسئله بحران جمعیت مواجه است نه حرفی و نه پروتکلی و نه هزینه ای بابت این ماجرا صرف می کند. گویا فقط ازدیاد نسل مشکل صندوق جمعیت سازمان ملل است و سالخوردگی یک ملت از نظر ایشان مشکل محسوب نمی شود. پیری جمعیتی که می تواند اقتصاد و امنیت و تولید فناوری یک تمدن بزرگ را به قهقرا و انقراض بکشاند.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍️زهرا سعادت
تاریخ ایثار این سرزمین در تکرار است...
همه زمینهایی که قدمگاه عاشقان حضرت ارباب(ع) اند،کربلاست....
همه روزهایی که تا پای جان برای اعتلای اسلام،آرمانها و روح الله ها سینه سپر کرده و با خونشان درخت تنومند انقلاب را آبیاری میکنند،عاشوراست....
این روزها هم پشت خاکریزهای دفاع از حیای فاطمی ناموس این مرزو بوم،جهان آرا ها فریاد میزنند که مبادا ایمانتان سقوط کند!!
آری....
خواهرم برای تحقق شعار#زن_زندگی_آزادگی
خرمشهرها در پیش داریم!!
#حماسه_خرمشهر
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
💕بلوغ
✍زهرا نجاتی
تصویری که میبینید، متعلق است به یک عشق پخته. عشق بالغی که حاصل بلوغ یک رابطه است؛ بلوغ ازدواج.
بلوغ ازدواج که مانند خودانسانها، باید به سنی مثل پانزده سالگی برسد، تا کمی از آب وگل دربیاید، تا کمی راحتتر روی زمین پا بگیرد.
زمان لازم دارد تا بالغ شود تا بتواند در برابرطوفانهای ناملایم، تاب بیاورد!
ازدواج دقیقا مثل همان بچهی پرشور وشری است که زمان می برد تا بشناسیش!
زمان میبرد تا حساسیتهایش را، نقاط آسیپ پذیرش را، پاشنه آشیلش را بشناسی!
این همان عشق بالغی است که در دنیای ما عجیب گم شده و سرگردان است!
این همان عشقی است که حالا در ادبیات کوچه و بازار، به سخره گرفته شده!
همان عشقی است که جوانها در جستجویش، جوانی میکنند و عاشق میشوند اما چون پای آن، پایمردی ندارند، نه بالغ میشود نه شکل میگیرد، نه زیبا میشود!
فقط خواستم بگویم همانطور که تا از آب و گل درآمدن فرزند، صبربسیار بباید؛ برای بالغ شدن ازدواج و پاگرفتن نهال عشق، هم، صبر بسیار بباید.
همان صبری که به منزلهی سر ایمان است، همان صبری که اگر نباشد، ایمانی نیست، همان صبری که در آموزشش، به نسل آینده، یهذفرزندان ونوجوانهایمان، خیلی توفیق نداشتهایم!
#عشق
#سبک_زندگی
#امنیت_اتفاقی_نیست
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
"برای ایران خانم وپاره تنش"
✍هاجر کریمی
یادت هست داشتی زیر چنگ ودندان بعثی هاتکه وپاره میشدی باهزارمکافات کشیدیمت بیرون
داشتندمیبردندتورا...
ازهمان ابتدای جنگ عراقی هااسمت راگذاشتند "عبادان"وتوراتوی نقشه کشورشان اضافه کردند...
بیشرافت های بعثی...
به تو چشم داشتند...
تو گل بودی یکی از بهترین شهرهای ما..
مو های فرفریت پرازشهدخرماهای شیرین بود...
زیبابودی و چشمانت برق خاصی داشت.
خونگرم وطنازودلفریب...
تو ولی...
ناموس مابودی...
دختر زیبای ایران که مادرت نامت را ابادان گذاشته بود...
اندازه شادی ماوقتی توراپس گرفتیم قدرخشم وناراحتی همان روزی بودکه دست نامحرمان به گیسوی تورسید وانرا پریشان کرد...
تو را درهم شکست وپیر شدی...
بعد از همه این سالها هنوز کابوس جدا افتادنت به خواب مردان باغیرت خانه هجوم میکند...
هنوز درد این تعرض روح غیور برادرانت را آزار میدهد...
میدانم که این سالهازخمهای تنت کمی التیام نگرفت...
امامیدانی عزیزدلم...
ماخیلی خوشحالیم که توراداریم...
حتی اگرلازم باشدهمه جهان اراهایمان راخرج توکنیم,هیهات که بگذاریم از اغوش مادر جدا بیفتی...
ایران خانم به تو عشق میورزد...
به تووهمه فرزندان دیگرش...
#خرمشهر
#آن_سال_خرداد
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
خرمشهرها در پیش است
✍فاطمه میری
سوم خرداد میشود و این جمله را پرتکرار میشنویم که جهانآرا در گرماگرم کارزار جنگ به دوستان هم رزمش گفته بود:
"بچه ها اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح می کنیم؛ مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند."
شهر دوباره فتح شد، بدون حضور محمد و دیگر رفقایش.
انگار خدا خواسته بود عیار بچههای خرمشهر را بسنجد، عیار فرماندهآنان را محک بزند که چقدر دلش در گرو معبود است؟ اصلا فتح خرمشهر به چه قیمتی میارزد؟
بچهها مواظب ایمانشان بودند تا سقوط نکند و خدا بهترین جبران کننده است و برایشان به بهترین وجه جبران کرد که گوشهای از آن جبران، فتح خرمشهر بود.
برای لحظه لحظه این عنایت خداوند شاکریم.
اما پیر مرادمان گفت: خرمشهرها در پیش است.
خدایا کمک کن تا ما هم چونان محمد جهانآرا و یارانش از سد نفس خود بگذریم وکمک کن که خرمشهرهایمان را برای ظهور مهدی فاطمه سلام الله علیها آماده کنیم.
انشاء الله
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
#خرمشهر را فتح کردیم اما
✍فاطمه شکیب رخ
ما #خرمشهر را فتح کردیم چرا که رنگ لباس دشمن مشخص بود! محل سقوط خمپاره پیدا بود! نیت خصمانهاش هویدا بود!
حال که دشمن در لباس شهوت ظهور کرده و مسیر و نیتش در لباس تزویر پنهان است، برخی گیج میشوند، برخی خطا میزنند و عده ای او را اصلا نمیبینند و یا نمیشناسند!
قصه را به عقب برگردانیم، در جنگ صفین قرآنها که بر نیزه رفت، عده ای امام زمان شان را ترک کردند، دیگرانی او را متهم کردند! نتیجه چه شد؟!
جنگ حق و باطلی دیگر، دوباره واجب شد! جنگ نهروان را میگویم! جنگ با خارج شدگان از دایرهی دین را میگویم! نهروان رویارویی لاجرمی بود که راه پسی نداشت ولی کینههای ناکثان را بیشتر کرد، آیا علی (ع) آن واجب را بخاطر نتیجه ناخوشایند ترک نمود؟!
چه کسی به ما حق داده وقتی عدهای علم مخالفت با شعائر دین را بلند کرده اند، ما کوتاه بیاییم؟ و در مواجهه با آنان نرمی پیشه کنیم؟
#لایحه_حجاب و عفاف را خواندید؟
مضمون احترام برای کسانی که آداب شرع را به سخره میگیرند، بر اساس کدام مستند قرآنی تصور شده است؟ «یکی به نعل میزنند و یکی به میخ»، بیایید با یکدیگر صادق باشیم اگر دلیل و انگیزهای برای فتح خرمشهرها ندارید، لااقل لایحهای هم صدور نفرمایید!
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
لایحهی عفاف و حجاب در میانهی بیتصوری از مفهوم دولت
✍ دکترمریم منصوری
در بحبوبهی درخواست قشری از بدنهی مردمی دغدغهمند دربارهی مقولهی حجاب، صدای لایحهای در این باره بلند شد که محتوای آن، حاکی از جریمههای نقدی پلکانی برای خاطیان مقولهی عفاف و حجاب است. آنچه بیش از هر چیز دیگری از این لایحه به ذهن متبادر میشود، عدم وجود هیچ نوع الگوی حاکمیتی، هیچ نوع عاملیت فرهنگی و هیچ گونه تصوری از مردم است که این همه «هیچ» در یکجا، فریاد «من نمیتوانم» را از متن و پیشنهاددهندگان این لایحه به ذهن مخاطب متبادر میسازد.
متن، بیش از آنچه کلمات نوشته شدهاش، یک سری اصول و معناها را به ذهن القا کنند، نانوشته هایی دارد که به نظر می رسد آن نانوشتهها، برای مخاطب، "نوعی از گفتمان" را ایجاد مینماید که اثرات آن سالهای سال قطعا در اخلاق جامعه و رفتار سیاستی حاکمان پیامد خواهد داشت.
اگرچه بنا ندارم که بر مبنای متن منتشر شده که احتمالا پیشنویس است، قضاوت کنم، اما ذکر چند نکته خطاب به نویسندگان این متن که نوع نگاهشان از «هیچهای مذکور» حکایت می کند، نکاتی را عرض میکنم:
مراقبت از نقش و جایگاه مردم در فرهنگ جامعه، مسالهای اساسی و بنیادین است و نهادهای سیاستی و قانونگذار باید به فهمی از فرهنگ در این زمینه ملزم بمانند که «مردم» را در خردترین و کلانترین لایههای عاملیت در نظر بگیرد. تسهیلگری در این زمینه، مهمتر از عاملیت مستقیم حاکمیت است، ولو بخشی از اقشار دغدغهمند جامعه را رنجور نماید. لذا اگر بناست که مسیری پلکانی در نظر گرفته شود، قبل از پلکانهای جزایی، باید مصونیتهای مردمی و تسهیلگری مردم و نهادهای میانجی در این زمینه را بسط دهد.
پدیدهی کشف حجاب، پدیدهای منتشر و بسیار پراکنده در جامعه است. فهم درست این پراکندگی و حتی «همهجایی آن» دو راه را پیش روی سیاستگذار می نهد: یا با هزاران چشم خود(دوربینها) شروع به کنترلگری نماید و حجم عظیمی از انرژی و مخارج و وقت نهادهای اجرایی و قضایی را به این موضوع اختصاص دهد و یا بر چشمهای مردم، به عنوان صاحبان اصلی این آب و خاک و با توضیحی از خود به عنوان "حاکمیتی برآمده از آنان" و "اذعان به ناتوانی خود"، حساب باز کند. مورد اول، رویکردی است که توسط دولتهای خودکامه پیگیر میشود و منجر به این می شود که حاکمیت برای برائت از خودکامگی، روز به روز از سیاستهای خود عقبنشینی کند، حال این که گزینه دوم، روز به روز بر قدرت حاکمیت، به عنوان روح برآمده از یک بدنهی مردمی خواهد افزود.
البته تبیینهای نظری و گفتمانهای پشتیبان نیز نقش موثری در این زمینه دارند. یعنی حاکمیت در این کنش، بایسته است با تمرکز بر "مردم"، این مساله را بیش از آن که سیاسی جلوه دهد، به لایههای اخلاقی آن نزدیک سازد و به مردم گوشزد نماید، همچون امنیت، این مساله، مقولهای است که نه تنها آحاد جامعه_فارغ از دعواهای سیاسی_ با آن درگیر هستند و مساله، بهره برداری سیاسی نیست، بلکه خود مردم، مقوم اخلاق جامعه هستند و از قضا، حاکمیت، تنها در نقش پشتیبان و تسهیلگر به این عرصه ورود مینماید.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔖 موجشکنانِ تمدنساز
✍ نساء خلیلی
دریا سازندۀ سرنوشت ملتها است. بله همین دریا، با تمام زیباییاش، آوای دلنشین موجهایش، کف الودگی ساحلش، قدرتی عظیم دارد که میتواند سرنوشت ملتها را بسازد یا نابود کند. این آبی بیکران از یک سو مظهر اقتدار پرودگار است و رب العالمین به آن قسم خورده است (طور، آیه۶). از سوی دیگر، استیصال آدمی در برابر خشم دریا به قدری است که انسان را با دعای پنهانی به دامن خدا میاندازد و پروردگار از این استغاثه بنی بشر اینگونه یاد میکند که «قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرين؛ بگو: «چه كسى شما را از تاريكيهاى صحرا و دريا رهايى مىبخشد؟! درحالىكه او را با حالت تضرّع [و آشكارا] و در پنهانى مىخوانيد؛ [و مىگوييد]: اگر از اين [خطرات و تاريكىها] ما را رهايى بخشد، از شكرگزاران خواهيم بود.»(انعام، آیه ۶۳) و کمتر کسی میتواند بر دریا غلبه کند.
حال اگر کسانی بتوانند بر تلاطمهای این زلال بیکران، غلبه کنند؛ حقیقتا پرچمدار پیشرفت سرزمین و طلیعهدار گسترش تمدن خود هستند. البته در طول تاریخ، تمدنی که بر مبنای خودمحورپنداری و سرمایهپرستی بنا شده باشد؛ این طلیعهداری او، جز به جهانخواری و بیچارگی ملتهای ضعیفتر نمیانجامد. تاریخ نمونههای پُر آوازهی زیادی را به خاطر دارد؛ مانند قدرتِ نیروی دریایی انگلیس که به گسترش مایملک او در زمین منجر شد. این کشور با تکیه بر آن نیرو، یکه تاز اروپا گشت و خود را بریتانیای کبیر نامید و مفتخر بود که خورشید در مستعمرات او غروب نمیکند. یا آمریکای دهۀ هفتاد و هشتاد میلادی را میتوان مصداق این جهانخواری دانست که با مانورهای جنگ ستارگان و مانور دریایی FleetEX 83-1 جهان تک قطبی را اعلام کرد و خود را کدخدای عالم نامید. تنها کافی بود که خبرِ آمدنِ ناو آمریکایی به منطقهای منتشر شود تا دولتی پرچم سفید خود را بلند کند و تسلیم بیچون و چرای او شود.
خوشبختانه، جمهوری اسلامی نیز به قدرت تمدنی دریا آگاه است و در این راه با جانفشانیهای غیورمردانی دارای عزمِ آهنین و با شتاب، گامهای خود را به سمتِ ماموریت تمدنی خود برمیدارد. گرچه در ابتدا «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل» مینمود اما با «استقامت» و تکیه بر «توان داخلی» و اعتماد به «سنت الهی»، قدم به قدم، رد پای جهانخوران از مرزهای آبی ایران پاک شد. اولین صیدِ «مروارید»ِ دریادلان ایرانی تنها ۴۰ روز بعد تجاوز عراق به خاک ایران رقم خورد. ادامهٔ این راه با مردانی حماسهساز مانند شهید نادر مهدوی بود که در ۲ مردادماه ۱۳۶۶، بزرگترین عملیات اسکورت بعد از جنگ جهانی دوم را ناکام گذاشتند و با رشادت او و همرزمانش «ارادۀ جدی» آمریکا در خلیج فارس خرد شد. این بغض خفَتآور، برای آمریکاییها چنان گران تمام شد که در به در، دنبال این سرو قامت ایرانی گشتند. البته، راه نادرها با شهادتشان به پایان نرسید بلکه از خون این لالههای سرخ، ملت ما بیدارتر، پویاتر شدند.
قهرمانانِ امیدآفرین در گذر ۴۴سال از عمر درخت انقلاب، با شناسایی نقاط ضعف و قوت، بهرهگیری از تکنیکهای جنگِ نامتقارن و ساخت اژدرهای پیشرفته، مسیر تاریخ را به گونهای جلو بردند که ناوهای مظهرِ اقتدارِ آمریکا، به چشم اسفندیار نیروی دریایی این کشور مبدل شدند. در این رابطه، نشنال اینترست در هشداری نوشته بود: «ناوهای آمریکایی دیگر مقرون به صرفه نیستند و به آمریکا در جنگهای احتمالی نه تنها کمکی نمیکنند بلکه خود به هدفهای آسیب پذیر نیز تبدیل میشوند.» و اینگونه بود که به آرامی، ناوهای غولپیکر آمریکایی از مرز آبی ایران فاصله معناداری گرفتند. این عقبنشینیِ «چپاولگر بینالمللی»، ظهور قدرتی نوین را در موازنههای دریایی بشارت میداد. امّا، این نیز پایان راه نبود.
نیروهای متخصص ایرانی با عزمی انقلابی و «مجاهدت خاموش» خود بر مرکب «ساخت ایران» نشستند و راه را به سمت اقیانوسها هموار کردند. نیروی دریایی «راهبردی»، در اولین تجربه سفر خود به دور دنیا خوش درخشید. با تحمل سه طوفان در اقیانوس آرام، ۸ شبانه روز تلاطم، تحمل ۴۸ درجه انحراف، پیشبینی آیندۀ وضعیت آبوهوای اقیانوسی، توان مهندسان و تجربه کارکنان ایرانی را به رخ جهانیان کشید. این ارمغان اندکی نیست و نویدبخش حال و آینده امیدبخش برای ایران و اسلام است که دریاسالار «نیکولای یومنوف» فرمانده نیروی دریایی روسیه را اینگونه به تحسین واداشت؛ «قطعاً ناوگروه یک کشور ابرقدرت میتواند دور کره زمین را طی کند... انجام موفقیتآمیز مأموریت ناوگروه ۸۶ به دور کره زمین نشان از آمادگیهای فنی، تجهیزات، آموزش و تجربه بالای کارکنان آن دارد.». این نیز تمام ماجرا نیست.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
جنت آباد
✍نرگس سلیمانی
از ترس فریاد میزنی اطرافیانت شروع به مسخره کردنت میکنند و حرفها چون سیل کوچکی به سمتت سرازیر میشود که توبااین همه ادعای جهادی بودنت ازسوسک میترسی ،ازپریدن از ارتفاع درجواب همه شان دردل میگویی مگرسیده زهراحسینی نمی ترسید؟! سیده زهراحسینی که وقتی دست زخمی برادرش سیدعلی راپانسمان می کرددل ضعفه میگرفت ولی روزی رسید که همان دخترنازک نارنجی قصه مان خود عزیزدلش، برادر و پدرش را برای همیشه به جنت آباد سپرد.
زمانه قابلیت عجیبی برای ساختن افراد دارد ازسیده زهراحسینی قهرمان میسازد از مریم کاظمی خبرنگارجنگی، از استاد فیزیک یک چریک خمینی
تنهابه امیدتغییرات زمانه دل نبستهایم اما دل خوشیم که زمانه ما رانیز بسازد
#خرمشهر
#کتاب_دا
#سیده_زهرا_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI