eitaa logo
| افـســران جنگـــ نـرمـ |
282 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
667 ویدیو
30 فایل
✾ ܝ̣ܝܝܝܩܢ ܙܠܠّܘ ܙܠܝ‌ܟܩܝܢ̇ ܙܠܝ‌ܟܝ̤ܩܢ ✾ ‌ 🗓تأسیس‌۲۳آذرماه۱۳‌۹۷ ‌ ⁦❇️⁩هرگونه استفاده ازمطالب که موجب نشرفرهنگ اسلامی میشود موجب خوشحالی ورضایت ماست.⁦❇️⁩ مبخوای توهم خادم بشی؟😊 حرفی،حدیثی،پندی،امری یا فرمایشی😉👇💚 👤 @fadaei_zeinaby2
مشاهده در ایتا
دانلود
(43246) ❣اے ڪاش پاے عَلَم مےبودم ★یا خودم مےبودمـ🌷 ❤ اےڪاش عشقـ❤️ ★ قسمت میڪرد💕💖 ❤یڪ لحظہ ★ مےبودم 🌙 * افسران جنگ نرم * کانال تلگرام ایتا و سروش : @afsaran_jangenaarm
(الهی) یاور مهدی: 🔴 سردار در پیام اینستاگرامی: مشتاقان به کمک سیل‌زدگان خوزستان بیایند . 🌸 افرادی که مدام برای به عنوان تلاش کردند و نشد الان وقتشه، بسم الله... * افسران جنگ نرم* کانال تلگرام ایتا و سروش : @afsaran_jangenaarm
الهی از خواب پرید کشور من اما معنای را فهمید 🌷یاد و خاطره شهدای حمله تروریستی ۱۷ خرداد عناصر داعش به مجلس شورای اسلامی و حرم مطهر امام خمینی(ره) گرامی‌باد 🌷 * افسران جنگ نرم * کانال تلگرام ایتا و سروش : @afsaran_jangenaarm
#گمنـ43246ـام 💠من یک روز شهید می‌شوم 🌷 #حسین_ولایتی_فر در شش تیرماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هشت سالگی عضو #جلسات_قرآن مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن #روحیات حسین گذاشت. 🌷در 20 سالگی جذب سپاه شد. دوره‌های #تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دوره‌های ابتدایی #اهواز بود. 🌷در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. همیشه می‌گفت: «من یک روز شهید می‌شوم.» 🌷هیچ‌وقت اهل ریا نبود، اما یکجا #ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من می‌دانم شهید می‌شوم.» همیشه می‌گفت: «من یک روز #شهید می‌شوم.» 🌷حتی یکبار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازیگوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم می‌گوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون می‌کنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید #شهید_آینده را از کلاس بیرون می‌کنید.» 🌷چند وقتی پیگیر اعزام به #سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند #مدافع_حرم شود. سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله تروریست‌ها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به #شهادت رسید. #شهید_حسین_ولایتی_فر🌷 شادی روحش #صلوات * افسران جنگ نرم * کانال تلگرام ایتا و سروش : @afsaran_jangenaarm
°•|🌿🌹 : ۱۳۶۰/۴/۹ : تهران : ۱۳۹۴/۹/۳۰ : سوریه 🔹🔷💠🔷🔹 💢 ◽️"سلام بابای خوبم. درست است دلم برات تنگ شده، درست است دوست دارم یکبار هم ببینمت همه اینها درست اما از یک چیز بسیار خوش حالم از اینکه به آرزویت رسیدی. شهادت مقام بالایی است که به آن دست یافتی. همان‌طور که گفتی سرم بالاست و حجابم حفظ میشود چون می‌دانم سرخی خونت را به سیاهی چادر من هدیه کردی. دوستت دارم. فاطمه" 🔻همرزمانش می‌گفتند شهید فرامرزی نامه‌ای که فاطمه برای پدرش نوشته بود را در حرم حضرت رقیه با صدای بلند می‌خواند و اشک می‌ریخت و می‌گفت به یاد آن لحظه‌ای که حضرت رقیه با سر مبارک پدر خود نجوا می‌کردند من هم این نامه را بلند خواندم و تقدیم حضرت رقیه کردم. 🌷کانال ما را در پیام رسان ایتا دنبال کنید :🌷 . ¨‘°ºO افسران جنگ نرم Oº°‘¨ @afsaran_jangenaarm
تهران که بود، با ماشین خیلی این طرف و آن طرف می‌رفت🚘 بقول همسرش:💕 بیشتر عمرش توی ماشینش گذشته بود!🚘 گاهی که با هم بودیم نگرانش می‌شدم!! دیده بودم که پشت فرمان، گوشیش چقدر زنگ می‌خورد؛ همه‌اش هم تماس‌های کاری.🤳🏽🤦‍♀ چند باری خیلی جدی به او گفتم پشت فرمان اینقدر با تلفن صحبت نکن؛ خطرناک است!😠❌ ولی بخاطر ضرورت‌های کاری انگار نمی‌شد🤷🏻‍♀ گاهی هم خیلی خسته و بی‌خواب بود🥱 اما ساعت‌های زیادی پشت فرمان می‌نشست😪 با این همه، دقت رانندگیش خیلی خوب بود، خیلی😍❤️ من هیچوقت توی ماشینش احساس خطر نکردم😌 همیشه کمربندش بسته بود! و با سرعت معقول می‌راند☺️ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود!😅 یکی از همرزمانش می‌گوید: «من بستن کمربند را از محمودرضا یاد گرفتم؛🤔 توی سوریه هم که رانندگی می‌کرد😔 تا می‌نشست کمربند را می‌بست؛ یکبار در سوریه به من گفت: محسن! می‌دانی چقدر مواظب بوده‌ام که با تصادف نمیرم؟!»🙌🏽💔😞 @afsaran_jangenaarm