🔸 #خـــاطــــره_جـهـادی 🔸
رفتہ بودم چارتایـے؛ روستای چارتایـــــے! جاییست در جنوب کرمان؛ شهرستان قلعہگنج.
یک چیزی سرم آمد کہ برای کسی مثل من کہ سالها هیئت رفتہام و روی برخـے چیزها خیلـے حساسم حسابـے #درد داشت.
دوربین دستم گرفتم و رفتم وسط مثلا کلاس مثلا مدرسہی روستا؛ (اگر بشود اسم یک #کپر بیست متری را گذاشت مدرسہ!)
گفتم یک تیر بزنم و چند نشان؛ هم تہ دل بچہها را بفهمم و هم مستند سازی کرده باشم؛ خیلـے صریح و پوست کنده رفتم سراغ اصل مطلب،
گفتم: بچہها شما چـے میخواید؟
جواب ندادند!
کودکانہتر گفتم: ببینید، الآن هر چـے بخواید من براتون درست میکنم! خب چـے میخواید؟؟
هر جور بود با خجالتشان کنار آمدند و گفتند: عمو ما #آب میخوایم... آب نداریم #عمو...
سرم داغ شده بود، فریاد میزدم، اشک میریختم... #وای_بر_من! چه کار مےکردم؟
وسط #بیابان برای خودم ذکر گرفتم: عمو… آب… عمو… آب…
خیلـے سخت بود و چند ماهـے طول کشید کہ پول کافـے را جور کردیم و دست بہ بیل و کلنگ شدیم و چاه آبـے حفر شد و لولہکشـے شد برای همہ خانہهای روستا.
#الحمداللہ🙏
#جهاد_ادامہ_دارد✌️
🌐گروه جهادی افسران ولایت استان بوشهر
🆔 @afsaranevelayat