eitaa logo
منتظران ظهور اقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
2.3هزار دنبال‌کننده
66هزار عکس
15.6هزار ویدیو
53 فایل
هر گونه کپی وبرداشت بهر صورت با ذکر صلوات برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان حلال میباشد و معرفی ما صدقه جاریه
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بسم رب الشهدا و صدیقین 👈 در کربلا، همه چیز 👈 روی حساب است! 👇 امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. 👈 شب عاشورا، سخن از "نمی‌خواهم؛ احتیاج ندارم؛ بروید؛ بیعتم را برداشتم» بود. 👈 روز عاشورا می‌گوید: «بیائید به من کمک کنید؛ آیا یاور و مددکاری هست؟ هَل مِن ناصِرٍ یَنْصُرُني؟» 👈 شب، صحبت می‌کند تا مبادا خبیثی در بین پاک‌ها باشد. 👈 روز، سخن می‌گوید تا مبادا پاکی در بین خبیث‌ها مانده باشد. 👈 شب، غربال می‌کند تا فقط صالحان بمانند... 👈 روز غربال می‌کند تا فقط اشقیاء در مقابل او ایستاده باشند!!
🌱🦋🌱 🦋🌱 🌱 💫 ✍️امام باقر (ع)در روایتى می‏فرمایند: قائم آل (ص)مردم را به سوى کتاب خدا، سنّت پیامبر (ص) و ولایت على بن ابى طالب( ع) و بیزارى از دشمنان آنان دعوت خواهد کرد. 📘(الزام‏الناصب، ص177.) ✍️امام صادق (ع) می‏فرمایند: حضرت ( ع) تمام بدعتهاى ایجاد شده در دین را در سرتاسر جهان از بین خواهد برد و در مقابل، تک‏تک سنتهاى نبوى را به اجرا در خواهد آورد 📘(ینابیع‏الموّدة، ج3، ص62) 🌹مهدى (ع) منتقم خون امام حسین (ع) یکى از القاب حضرت مهدى (ع) منتقم است. در توضیح علّت برگزیده شدن این لقب بر آن حضرت مطالب زیادى در سخنان اهل بیت (ع)وارد شده است. از جمله در روایتى که از امام محمّدباقر علیه السلام نقل شده، وقتى از آن حضرت سۆال می‏کنند که چرا فقط به آخرین حجّت الهى قائم گفته می‏شود؟ آن حضرت در پاسخ می ‏فرمایند: ..... 📕نشریه : موعود نامه،انتشارات مشهور، ص 478 📗مقاله : یزدی حائری، شیخ علی، الزام الناصب، ج2، ص282 📒مقاله : تونه ای، مجتبی، موعود نامه،انتشارات مشهور، ص 478/ پور سعید آقایی، عاشورا و انتظار، ص42 📘کتاب بحار الانوار ،علامه مجلسی ،مجلدات 1،45،51 🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴
°•🌱 بِنَفْسي أنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضاهی ای نعمت‌ خاصّ خدا سلام ؛ به قَلبَت سلام ؛ به چَشمَت سلام ؛ به رنج و به بغض و به صبرت سلام صبحت بخیر آقا🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「♥️🌿」 🕊 ⃟¦🖇➺•• شهادت‌نام‌گرفت؛ وقتی‌خدا‌او،ر‌اکشت‌ از‌شدٺ‌عشق....💔 -پیشنہاد‌دانلود👌🏻 ³صلواٺ‌شادی‌ارواح‌مطہر‌شهدا🌻 📕🥀❤️😍❤️🌹📕 ✨❤️🥀❤️📕 🌸꙱❥ ♥️⃟🖇📕❤️🥀
•°🌱 ❤️✋ پس از ذڪر خداونـد تعالے ز هر ذڪرے مقدّم یاحسین اسٺ اگر بر مرده جان بخشد عجب نیسٺ دم عیسے بن مریم یاحسین اسٺ 🌷
♥️ فردا نجاٺ شیعہ فقط دسٺ فاطمہ سٺ انگار از شفاعٺ ما حرف مےزنند چادر بہ سر میآیے و محشر بپا ڪنے وقتے ڪه ازعذاب گدا، حرف مےزنند ❣️ 🌷 💚
*این داستان واقعی بسیار زیبا و منقلب کننده است حتماً بخوانید و اگه هوای امام حسین رو کردید، التماس دعا* 💖💖💖💖 یکی از افرادی که کارش مدیریت کاروان های اعزامی از مشهد به کربلا بودو300 مرتبه به کربلا مشرف شده بود ، تعریف می‌کرد: سال1396 شمسی در فرودگاه مشهد، در حال سر و سامان دادن به زائرین بودم، در همان اثـنا پروازهای دبی و ترکیه درحال مسافرگیری بودند. تعدادی از زائران به من گفتند: تفـاوت پـروازها را با هم ببینـیـد، آنها با چه ظاهر و سر و وضعی هستند، گویی بعضی ها هیچ اعتقادی به اسلام و مسلمانی ندارند، حتی در آرایش کردن گوی سبقت را از غربی‌ها.. ربوده اند... همینطور که درحال گفتگو بودیم، آقا و خانومی به همراه دختر جوانی به سمت ما آمدند. وضع ظاهرشان به همان پروازهای دبی و ترکیه می‌خورد. وقتی به ما رسیدند گفتند: کاروان اعزام به کربلا همینجاست؟ من که توقع این سوال را نداشتم گفتم: بله، چطور مگه؟ آنها با خوشحالی گفتند: اگر خدا قبول کند ما هم زائر کربلا هستیم. من که بعد از حدود 300بار مدیر کاروان عتبات عالیات بودن، تا به حال اینگونه زائر نداشتم، کمی جا خوردم، ولی بعلت اینکه زائر حضرت بودند، به آنها خوش آمد گفتم. بالأخره همه زائرین سوار هواپیما شدند من هم براساس وظیفه دینی و حتی شغلی قبل از پرواز شروع کردم اصطلاحا به امر به معروف و نهی از منکر، (یعنی به درب می‌گفتم که دیوار بشنود) می‌گفتم این مکان‌های مقدسی که خداوند به ما توفیق زیارتشان را داده حُرمت بالایی دارند و زائرین باید حرمت این اماکن را نگه دارند، اما دختر این خانواده که گویا منظور اصلی من او بود با حالت ناراحتی و بی‌اعتنایی به من فهماند که اهمیتی برای حرف های من قائل نیست. به نجف اشرف رسیدیم من هم در زمان‌های گوناگون می‌گفتم که این مکان ها مقدس است و هر فرد حداقل باید ظاهرش را حفظ کند و آن دختر هم، بی اعتنایی می‌کرد. تـااینکه روز آخر که در نجف اشرف بودیم و فردا قرار بود عازم کربلاء معلی شویم؛ پدر آن دختر پیش من آمد و گفت: حاصل زندگی من و همسرم همین یک دختر است که پزشک اطفال است،شاید بخاطر عدم توجه ما، او فقط در درس و شغلش موفق شده و از اعتقادات دینی و اخروی تقریباً چیزی نمی‌داند! ما تصمیم گرفتیم او را به کربلا نزد سیدالشهدا علیه السلام بیاوریم بلکه حضرت جبران کاستی ها و کمبودهایی که ما طی این سالیان از نظر اعتقادی و دینی برای فرزند دلبندمان گذاشتیم را بنمایند، چون آرزوی هر پدر و مادری عاقبت بخیری فرزندش می‌باشد. دختر ما بخاطر نوع دوستان و جَـوی که بزرگ شده تقریبا هیچ چیزی از مبانی دینی و اعتقادات نمی‌داند و وقتی شما از لزوم رعایت حجاب صحبت می‌کنید، او به اتاق می آید دائم می‌گوید: منظور حاج آقا فقط من هستم! چون فقط در این کاروان منم که سر و وضعم اینگونه است. ما از شما می‌خواهیم که رعایت حال ما و دخترمان را بفرمائید و دیگر چیزی نگوئید. گفتم: این وظیفه من است که این مسائل را برای زائرین گوشزد کنم تا حریم اهل بیت علیهم السلام شکسته نشـود. گفتگوی ما تمام شد، و ما روز بعد عازم کربلاء شدیم. صبح روز اول که در کربلا بودیم به لابی هتل آمده و دیدم خانمی با مقنعه بلند و چادر و حجابی کامل منتظر من نشسته است و تا من را دید سلام کرد. وقتی دید من با تعجب او را نگاه می‌کنم گفت: ظاهراً من را نشناختید؛ من همان دختر بی‌حجاب چند روز پیش هستم. از شما تقاضا دارم اجازه دهید عبایتان را بشویم. من که شوکه شده بودم گفتم: اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت امروزتان را نمیفهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید هم پزشک؛ در شأن شما نیست که عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم. درحالیکه گریه می‌کرد از من خواهش کرد که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود. به او گفتم تا نگویی چه شده من نمی‌گذارم.. باحال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند: دخترم ؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمی‌تواند به این مکان بیاید. حرف‌هایی که مدیر کاروان می‌زد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری می‌شد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی. و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی، طفل مریضی دارم می‌خواهم درمانش کنی. او در حالیکه گریه می‌کرد می گفت: حضرت طبیب همه عالم هستند... ولی به من فرمودند دنبال من بیا... بـه همراه حضرت از دو اتاق رد شدیم و وارد اتاق دیگری شدیم، روی سکویی طفلی شـش ماهه دیدم که مثل قرص ماه می‌درخشید و تیری سه شعبه به گلویش اصابت کرده بود. حضرت فرمودند: پسرم را درمان کن. (خا نم دکتر در حالیکه بشدت گریه می‌کرد، سؤ
ال کرد: حاج آقا مگر امام حسین علیه السلام فرزند ۶ماهه داشتند؟ چرا تیر ۳شعبه به گلویش زده بودند؟) من که بغض گلویم را گرفته بود گفتم: بله، ولی این سؤال‌ها را نپرس... ایـن‌ها روضه‌های سوزناکی است که جگر انسان را کباب می‌کند. اما او که تازه وقایع کربلا را شنیده بود دوباره پرسید: چرا تیر 3شعبه به گلوی این طفل زدند؟😭 گفتم:چون امام حسین علیه السلام طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته بودند و به دشمنان منافق و کافر فرمودند: حالا که به زعم خودتان با من دشمن هستید و می جنگید خودتان این بچه را بگیرید و سیراب کنید. خانم دکتر در حالیکه بسیار منقلب شده بود و هق هق گریه می‌کرد گفت: آخر کجای عالم در جواب درخواست آب دادن به طفل 6ماهه، آن هم فرزند پیامبرشان، با تیر سه شعبه به گلوی آن بچه پاسخ می‌دهند؟! حاج آقا من در عالم رؤیا دیدم که حتی آن تیر سمی و زهر آلود نیز بود!!! و بلند بلند گریه می کرد... به برکت سید الشهدا علیه السلام آن خانم دکتر جوان چنان متحول شده بود که موقع بازگشت کاروان به ایران می‌گفت: من با شما نمی آیم و می خواهم اینجا باشم... من قلبم و روحم در کربلاست... بالأخره با اصرار فراوان و قول به اینکه دوباره برای پابوس و عرض ارادت به کربلا می آید حاضر شد برگردد. بعد از چند هفته که به مشهد مقدس مراجعت کردیم، روزی وارد مطبش شدم، دیدم که عکس‌ها و نوشته‌هایی بر روی دیوار از امام حسین علیه السلام زده شده بود. آنجا دیگر دکتری مؤمنه و صالحه و دلباخته سید الشهداء علیه السلام بود، دکتری که حالا بسیار باوقار و امام حسینی شده بود و حتی مریض ها هم در مطبش صف کشیده بودند. با خوش‌رویی ار من پذیرایی کرد و گفت: باور نمی‌کنید از زمانی که از کربلا به مشهد آمدم، امام حسین علیه السلام به نگاهم و قلمـم اثری عجیب داده اند چرا که من با همان نگاه اول درد و مرض اطفال را تشخیص می‌دهم و حتی آنها را برای آندوسکوپی هم نمی‌فرستم و با اولین نسخه مریض‌ها خوب می‌شوند، فقط به برکت آقای مظلوم و کریم مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام 📕کتاب خروش خدا صفحه 83📕 علیرضا ثبتی گجوان 💟خدایا به خون گلوی حضرت علی اصغر علیه السلام، خون آن مظلومی که به فرموده امام صادق علیه السلام "اگر یک قطره از آن بر روی زمین ریخته می شد، خداوند قهار بساط زمین و آسمان را جمع می کرد" قَسَمت می‌دهیم آخرین خلیفه و جانشینت را بدون وقوع علائم حتمی در عالم، ظاهر بفرما آمین یا رب العالمین... 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
تو را به اضطرار زینب_5789532309174617633.mp3
4.58M
-تورو به اضطرار زینب بیا آقا بیا آقا -به قلب بی قرار زینب بیا آقا بیا آقا -تو رو به غربت رقیه بیا آقا بیا آقا -به زخم صورت رقیه بیا آقا بیا آقا 🤲🏻 @montzeran
🌸بنام خدا |📲 هرکاری‌میتونی‌بکن‌ کہ‌گناه‌نکنی🌱 وقتایی‌کہ‌موقعیتِ‌ گناه‌پیش‌میاد دقیقا‌قافلہ‌ڪربلاۍ حُسین‌زمان روبروتو‌ یہ‌دره‌عمیق‌خطرناڪ پشتِ‌سرت ! اگہ‌بہ‌گناه‌بلہ‌بگی❝ 💝بہ‌هَل‌مَن‌معین‌ِ 💝مهدۍفاطمہ‌‌ 💝نہ‌گفتی !💔 🌸من‌سرم‌گرمِ‌گناه‌است‌ 🌺سرم‌داد‌‌بزن 🌸سینہ‌ات‌سخت‌تنگ‌است‌ 🌺فریاد‌بزن 🍀🍀🍀اللهم عجل لولیک الفرج 🍀
جانم فدای مهدی: 💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب ☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺 🔴 عبادت یاران امام حسین و یاران امام مهدی علیهما السلام 🔹اوج کمال انسان، در بندگی و خاکساری به پیشگاه خداوند است. 🔸پیامبران و امامان که برترین انسان‌ها بودند، بیش از دیگران اهل نیایش و شب‌زنده‌داری و نماز و عبادت بودند و یاران آن بزرگواران نیز به ایشان اقتدا می‌کردند. 🔹یاران امام حسین (ع) در شب عاشورا مثل مولای غریب خود به عبادت و راز و نیاز و عشق‌بازی با معبود مشغول بودند. 🔸و نیز منتظران واقعی حضرت مهدی(ع) هم باید از این روحیه برخوردار باشند تا محبوب خدا، رسول خدا و امام عصر قرار گیرند، چرا که مولایشان هم این‌گونه است. 🔺 در اوصاف یاران حضرت مهدی(ع)، امام صادق(ع) می‌فرماید: «آنان شب زنده دارند، در نمازشان زمزمه‌ای دارند همچون صدای زنبوران در کندوها، شب‌ها به عبادت می‌ایستند و روزها سوار بر اسب‌ها (دنبال جهاد و تلاش)اند، زاهدان شب‌اند و شیران روز.» 📚 بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۰۸
💠جناب ملا على همدانى رفت مشهد خدمت آقاى نخودکى ، و به ايشان گفت: مرا موعظه کن!!! ايشان گفت: 🌺🌺🌺مرنج و 🌺🌺🌺مرنجـان گفت‌: خب مرنجانش راحت است کسى را نمی‌رنجانم اما مرنج را چه کنم!؟؟ ایشان جواب داد : خودت را کسى ندان ، عيب کار ما اين است که ، ما خودمان را کسى می‌دانیم❗️ تا کسى به ما می‌گويد : بالاى چشمت ابروست ، عصبانى می‌شویم. حالا کسى اعصابش ناراحت است و تند صحبت کرده ، نبايد شما ناراحت شوى. وقتى خودمان را کسى بدانيم ، از همه می‌رنجيم.