eitaa logo
منتظران ظهور اقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
2.3هزار دنبال‌کننده
75.8هزار عکس
18.3هزار ویدیو
70 فایل
هر گونه کپی وبرداشت بهر صورت با ذکر صلوات برای سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان حلال میباشد و معرفی ما صدقه جاریه
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 💎 ماجرای مسابقۀ تیراندازی امام باقر صلوات‌الله‌علیه در مجلس هشام‌بن‌عبدالملک در یکی از سال‌ها که برای انجام مراسم حج به مکه آمده بود، صلوات‌الله‌علیه نیز در مکه حضور داشت. در آن سفر امام علیه السلام برای مردم سخنرانی کرد و از جملۀ سخنان آن حضرت چنین بود: «سپاس مخصوص خداوندی است که محمّد را به پیامبری مبعوث کرد و ما خاندانِ نبوّت را به وسیلۀ او کرامت بخشید. ما خدا بر خلق اوییم و خلفای الهی... پس آن کس که از ما پیروی کند، سعادتمند است و کسی که ما را دشمن بدارد و با ما مخالفت کند، شقی و نگون‌بخت خواهد بود...» این سخنان به هشام گزارش شد و زمینۀ خشم شدید او را فراهم آورد، اما در چنان شرایطی نتوانست متعرّض امام باقر صلوات‌الله‌علیه شود. زمانی که به دمشق بازگشت، حاکم مدینه دستور داد امام باقر و فرزندش جعفر بن محمد صلوات‌الله‌علیهما را روانۀ کند. امام ناگزیر همراه فرزند ارجمند خود مدینه را ترک گفته وارد شد. هشام براى این‌که عظمت واهیِ خود را به رخ امام بکشد، و ضمناً به خیال خود از مقام آن حضرت بکاهد، سه روز اجازۀ ملاقات نداد! و در این سه روز در این فکر بود که چگونه با امام علیه‌السلام روبرو شود و چه طرحى بریزد که از موقعیت و مقام ایشان در انظار مردم کاسته شود؟! نهایتاً تصمیم گرفت یک ترتیب دهد و امام علیه‌السلام را در آن مسابقه شرکت بدهد تا بلکه به واسطۀ شکست در مسابقه، امام در نظر مردم کوچک جلوه کند! به همین جهت پیش از ورود امام علیه‌السلام به قصر خلافت، عده‌اى از درباریان را واداشت نشانه‌اى نصب کرده مشغول تیراندازى گردند. امام باقر علیه‌السلام وارد مجلس شد و اندکى نشست. ناگهان هشام رو به امام کرد و چنین گفت: آیا مایلید در مسابقۀ تیراندازى شرکت نمایید؟ حضرت فرمود: من دیگر پیر شده‌ام و وقت تیراندازیَم گذشته است، مرا معذور دار. هشام که خیال مى‌کرد فرصت خوبى به دست آورده و امام باقر صلوات‌الله‌علیه را در دو قدمى شکست قرار داده است، و پافشارى کرد که خود را به آن حضرت بدهد. امام علیه‌السلام دست برد و کمان را گرفت و تیرى در چلّۀ کمان نهاد و نشانه‌گیرى کرد و تیر را دُرست به قلب زد! آن‌گاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد و این بار تیر در چوبۀ تیر قبلى نشست و آن را شکافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب تیر پرتاب نمود که هر کدام به چوبه تیر قبلى خورد! این عمل شگفت انگیز، حاضران را بشدّت تحت تأثیر قرار داده و اعجاب و تحسین همه را برانگیخت. هشام که حساب‌هایش غلط از آب در آمده و حیله‌اش نقش بر آب شده بود، بى اختیار گفت: بر تو اى اباجعفر! تو سرآمد تیراندازان عرب و عجم هستى، چگونه مى‌گفتى پیر شده‌ام؟! آن‌گاه سر به زیر افکند و لحظه‌اى به فکر فرو رفت. سپس امام باقر صلوات‌الله‌علیه و فرزند عالی‌قدرش را در جایگاه مخصوص کنار خود جاى داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام کرده گفت: قریش از پرتو وجود تو شایسته سرورى بر عرب و عجم است، این تیراندازى را چه کسى به تو یاد داده است؟... آیا فرزندت جعفر نیز مانند تو در تیراندازى مهارت دارد؟ امام علیه‌السلام فرمود: ما این «کامل بودن و تمام بودن» را از یکدیگر ارث مى‌بریم و هرگز زمین از چنین حجت‌هایی خالى نمى‌ماند: همان اکمال و اتمامی که خداوند در آیۀ «الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَ‌ضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلَامَ دِینًا»[1] بر پیامبرش نازل فرمود.[2] 📖ــــــــــــــــــــــــ [1] سورۀ مبارکۀ مائده، 3. [2] دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، ص: 233. @
🩸 🩸 🥀 نقل است که سوی روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشته‌ای بر دیوار دیر بدیدند: 🥀 اترجوا امة البیت... 🥀 راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود. 🥀 سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت: 🥀 شما کیستید؟ 🥀 گفتند: اصحاب ابن زیاد. 🥀 پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا... 🥀 پرسید: پیغمبر خودتان؟! 🥀 گفتند: آری... 🥀 گفت: چه بد مردمی هستید، اگر را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم... 🥀 آنگاه گفت: شما می‌توانید کاری کنید؟! 🥀 گفتند: چه کار؟ 🥀 گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید... 🥀 پذیرفتند، را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید. 🥀 گفت: ای سر من غیر خویشتن چیزی ندارم و شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که جد تو پیغمبر او بود و شهادت می دهم که من خود بنده توأم، آن گاه از بیرون آمد و اهل بیت را خدمت می کرد. 🥀 ابن هشام در سیره گفت: را برداشتند و روانه شدند چون نزدیک رسیدند با یکدیگر گفتند: آن مال را زودتر میان خویش قسمت کنیم مبادا یزید بر آن واقف شود و از ما بستاند، پس کیسه ها را آوردند و گشودند و آن زرها سفال شده بود و بر یک سوی آن نگاشته: ( و لا تحسبن الله غافلا عما یفعل الظالمون ) و بر روی دیگر ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) پس آن ها را در بردی ریختند. 🥀 شیخ راوندی در خرائج این خبر را به تفصیل آورده است و در آن کتاب گوید: 🥀 چون سر شریف را به آن ها بازگردانید، از دیر فرود آمد و در کوهی تنها به عبادت پروردگار پرداخت و هم در آن کتاب گوید: که رئیس آن جماعت عمر سعد بود و او آن مال را از راهب بگرفت و چون دید سفال شده است غلامان خود را فرمود در نهر ریختند. 📕 دمع‌السجوم، فصل یازده 📕 نفس‌المهموم 🏷 #
‍ پانزدهم رجب شهادت حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) پانزدهم رجب سال ۶۲ هجری قمری حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) عوامل یزید شدند و به رسیدند، عبیدلی نسابه نوه ششم امام سجاد (علیه‌السلام) در کتاب اخبار زینبیات حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) را در روز یکشنبه ۱۵ رجب نقل کرده‌اند، بزرگوارشان امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) بزرگوارشان حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) است، هنگام حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بسیار ، (سلام‌الله‌علیها) علت را پرسیدند؟ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند: ای (سلام‌الله‌علیها) بعد از من و تو اين دچار و می‌شود، یا بضعتی و قرة عینی، إن من بکى علیها، و على مصائبها یکون ثوابه کثواب من بکى على أخویها، ثم سماها زینب، اى پاره تن من و روشنى چشمانم، (سلام‌الله‌علیها)، هر کسى که بر (سلام‌الله‌علیها) و مصایب او ثواب کسى را به او می‌دهند که بر دو برادر او (علیه‌السلام) و (علیه‌السلام) کند، و سپس نام را برایش برگزید، بعد از جریان و پس از تحمل رنج و مراجعت اسراء به ، از گریه مخدرات تمام شهر و نالان بودند، به یزید ملعون دادند که این در مدینه به تو خواهد بود و باید تدبیری کنیم، یزید ملعون نیز داد که (سلام‌الله‌علیها) و همه مخدرات و امام سجاد (علیه‌السلام) را از تبعید کنند و به بفرستند، حاکم مدینه نیز به این دستور عمل کرد و امام سجاد (علیه‌السلام) و همه مخدرات کربلا را با به طرف فرستاد، (سلام‌الله‌علیها) از امام سجاد (علیه‌السلام) خواستند که کنند از دیدار یزید از بروند، از طرفی در شام عوامل یزید (سلام‌الله‌علیها) را شدند و در ۱۵‌ رجب (سلام‌الله‌علیها) در مکانی که سکونت داشتند به هسمرش حضرت عبدالله بن جعفر (علیه‌السلام) فرمودند بستر مرا زیر آفتاب بیانداز می‌خواهم برادرم زیر جان بدم، (سلام‌الله‌علیها) در زیر گریه می‌فرمود و بودند اما لب به نزدند، (سلام‌الله‌علیها) بعد از گذشت یکسال و نیم از عاشورا بر اثر اسارت و بنی امیه به رسیدند و مطهرشان در دفن شدند یعنی در فعلی سوریه گردیدند. منابع: اخبار الزینبیات ص ۱۱۵ ، رياحين الشريعة ج ۳ ص ۳۸ ، خصائص زینبیه ص ۳۲ و ص ۵۳ ، انوار الشهادة، کثنوی، ناسخ التواریخ، المجلد الخاص بحیاة السیدة زینب (سلام‌الله‌علیها) الطراز المذهب فی أحوال سیدتنا زینب (سلام‌الله‌علیها) ، بحارالانوار ج ۴۵ و ص ۲۸ و ص ۴۲ و ص ۴۴ ، منتخب التواریخ ص ۶۷ جهت تسلیت به حضرت ولی عصر علیه السلام صلوات