🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃
هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇
#سنان_ابن_انس_نخعی لعنت الله علیه
سِنان بن اَنس بن عمر و بن حیّ بن حارث بن غالب بن مالكک بن وَهبيل سنان، یکی از خبیث ترین و پست ترین چهره های حادثه کربلا است. وی در قساوت قلب، حتی از شمر و عمر سعد نیز پست تر بود.
جنایاتش:
اول:
در روز عاشورا، پس از آن که امام حسین علیه السلام تنها شد و رو در رو با سپاهیان کفر مبارزه کرد ضربات زیادی از نیزه و شمشیر بر بدن مقدس حضرت وارد شد. شمر و سنان بن انس با ده نفر از نیروهای پیاده دشمن به سوی خیمه امام حسین علیه السلام هجوم بردند که امام علیه السلام با دست خود به آن ها اشاره کرد و آن جمله معروف را فرمود که:
اگر دین ندارید و از روز معاد نمی هراسید لااقل آزادمرد باشید، به زن و بچه من چه کار دارید؟ و عمر سعد دستور داد تا متعرض خانواده حضرت نشوند.
دوم:
زمانی که کوفیان (لشگر عمر سعد) به حسین علیه السلام حمله کردند و هر کسی از یک سو آن حضرت را آماج تیر و نیزه قرار داد تمام مقاتل اتفاق نظر دارند بر این که: سنان بن انس در آخرین لحظه، نیزه ای بر پشت آن حضرت زد و آن حضرت از اسب بر زمین افتاد و نیزه از سینه اش بیرون زد، آن ملعون سپس در گلوی امام علیه السلام، تیری فرو کرد.
سوم:
بیشتر مورخین گویند که سنان بن انس، در آخرین لحظات عمر امام حسین علیه السلام، بالای سرش ایستاد در حالی که ریش امام را در دست گرفته و با شمشیر به گلوی حضرتش می زد می گفت:
من سر تو را جدا می کنم و می دانم که تو زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مادر و پدرت از همه بهترند.
چهارم:
سنان به خولی گفت: زود باش سر او را از بدنش جدا کن! خولی جلو رفت ولی رعب و هیبت امام بر او مستولی شد و بدنش به لرزه افتاد و نتوانست نزدیک شود. سنان با عصبانیت فریاد زد: خدا دهان و بازویت را بشکند! چرا می ترسی؟ و خود آن ملعون از اسبش پیاده شد و سر مقدس امام علیه السلام را از پیکر چاک چاکش جدا کرد و آن را به خولی سپرد!
ملاحظات:
سنان پس از کشتن امام حسین علیه السلام بر در خیمه عمر سعد آمد و با صدای بلند این اشعار را سرود:
أوفر رکابی فضّة و ذهبا
إنی قتلتُ السید المحجّبا قتلت خیر الناس اُمّا و أباو خیرهم إذ یُنسبون نَسبا
یعنی:
رکابم را از طلا و نقره سنگین کن
که من شاه پرده دار را کشته ام
کسی را کشته ام که پدر و مادرش از همه بهتر بودند
چون همه مردمان نسب خویش را بگویند
نسب وی از همه والاتر و برتر است
سرنوشت او:
1- مختار ثقفی، سال 66 هـ.ق، که به خونخواهی حسین بن علی علیه السلام و یارانش، قیام کرد، و بعضی از قتله کربلا را گرفت و به مجازات رساند، مأمورانش سنان را در شهر بصره، دستگیر کرده خانه اش را ویران نمودند و بند بند انگشتانش را از هم جدا کرد، سپس دست و پایش را بریده و در دیگی از روغن زیتون جوشان انداخت و او دست و پا می زد تا مرد.
2- زمانی که مختار ثقفی قیام کرد، به دنبال سنان بن انس فرستاد که می گفت من حسین علیه السلام را کشته ام. ولی او به بصره فرار کرده بود، لذا مأموران مختار نتوانستند بر او دست پیدا کنند و فقط خانه اش را ویران کردند.
3- وی بعد از واقعه کربلا، در زمان قیام مختار و خون خواهی او در نبرد با سپاه ابن زیاد، به رهبری ابراهیم اشتر، اسیر شد. ابراهیم وقتی جنایات سنان بن انس را از زبان خودش شنید او را با اعمال شاقه مجازات کرد، همین که سنا در آستانه مرگ قرار گرفت سرش را بریدند و بدنش را سوزاندند.
بر #مالک_بن_یسر تا قیامت لعنت
بر #حصین_بن_تمیم تا قیامت لعن
بر #ابحر_ابن_کعب تا قیامت لعنت
بر #سنان_بن_انس_نخعی تا قیامت لعنت
📚نفسالمهموم
📚ترجمه کامل ابن اثیر
📚تاریخ طبری
📚منتهیالامال
📚ابصار العین
📚موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری، نفس المهموم، کامل بهائی، لهوف، ارشاد و بسیاری منابع دیگر
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃
هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇
#حکیم_بن_طفیل_طایی_سنبسی لعنت الله علیه
او از قبیله طی و از همین جهت طائی می گفتند. سنبسی را نیز با اعراب مختلف، سنبسی و ... خوانند.
او از سران و اشراف کوفه و منافقان و حامیان سرسخت حکومت یزید بود و در کربلا در قتل و غارت و جنایات دیگر دست داشت.
جنایاتش:
روز عاشورا، آن زمان که عباس بن علی علیه السلام، به سمت رود فرات رفت تا برای خیمه های امام حسین علیه السلام آب بیاورد، حکیم همراه زید بن ورقاء در یکی از نخلستان های اطراف کمین کرد و بطور ناگهانی به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام حمله برد و دستان حضرتش را قطع کردند.
به نقل برخی مورخین، حکیم بن طفیل در آخرین لحظه، عمودی از آهن به فرق مبارکش زد و آن حضرت نقش بر زمین شد. عده ای نام آن خبیث را، نوفل ازرق گفته اند.
بعد از شهادت حضرت عباس علیه السلام حکیم جامه و سلاح او را به سرقت برداشت. تمام مقاتل، او را از قاتلین حضرت ابالفضل العباس علیه السلام می دانند.
بعد از شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام در روز عاشورا، به دستور عمر بن سعد همراه با 10 نفر دیگر بر بدن آن حضرت اسب تاختند و استخوان های سینه و پشت و پهلوی حضرتش را در هم شکستند (لعنت خداوند بر آنها)
سرنوشت او:
عبيد الله بن كامل از فرماندهان سپاه مختار او را دستگير كرده او را برهنه كردند و دست بسته در كنار ديوار نگاه داشتند و آن قدر تير بر او زدند تا مرد سپس سر او را به نزد مختار بردند.
بر #مالک_بن_یسر تا قیامت لعنت
بر #حصین_بن_تمیم تا قیامت لعنت
بر #ابحر_ابن_کعب تا قیامت لعنت
بر #سنان_بن_انس_نخعی تا قیامت لعنت
بر #اسحاق_بن_حوبه_حضری تا قیامت لعنت
بر #حکیم_بن_طفیل_طایی_سنبسی تا قیامت لعنت
📚نفسالمهموم
📚ترجمه کامل ابن اثیر
📚تاریخ طبری
📚منتهیالامال
📚ابصار العین
📚موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری، نفس المهموم، کامل بهائی، لهوف، ارشاد و بسیاری منابع دیگر
✨یا علی✨
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃
هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇
#عمر_ابن_سعد_وقاص لعنت الله علیه
پدرش:
سعد بن ابی وقاص از طایفه بنی زهره و قریش بود و با مادر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خویشاوندی قبیلهای داشت. مدت سه سال حاکم کوفه شد و از اعضای شورای شش نفرهای بود که برای تعیین خلیفه از جانب عمر انتخاب شده بودند.
مورخان سال تولد عمر بن سعد را سال مرگ عمر بن خطاب و یا در دوران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دانستهاند. عمر بن سعد بعد از کشته شدن عثمان، پدرش را تشویق کرد تا ادعای خلافت کند، اما پدرش این پیشنهاد را رد کرد. او از جمله اشراف کوفه بود که علیه حجر بن عدی گواهی داد و این گواهی زمینهساز شهادت حجر به دست معاویه شد.
جنایاتش:
عمر بن سعد از طرف ابن زیاد مأموریت یافت که حسین پسر علی علیه السلام و همراهانش را به قتل برساند. عمر پسر سعد، کاروان حسین را از آب رودخانه محروم کرد. مذاکرات عمر پسر سعد با امام حسین علیه السلام به نتیجه نرسید و وی حاضر به بیعت با یزید نشد. لشکر عمر سعد در ۱۰ محرم ۶۱ هجری به حسین و خانوادهاش حمله کرد و بیش از هفتاد تن از یارانش را کشت صبح عاشورا بعد از آن كه وساطتها، درخواستها و مواعظ، سودى نبخشید و وقوع جنگ حتمى شد عمر سعد جلو آمد و اولین تیر را به سوى لشكر حسینى پرتاب كرد و گفت:
نزد عبیداللّه گواهى دهید مـن اول كسى بودم كه تیر را پرتاب كردم. آنگاه، باران تیرها به طرف سپاه حسینى سرازیر شد.
در آخرین لحظات پایانى حادثه كربلا كه سیدالشهدا علیه السلام در گودال قتلگاه افتاده بود، هر كس با هر وسیلهاى كه در اختیار داشت به امام حسین علیه السلام حمله مىكرد تا آن كه سنان تیرى را به طرف حضرت پرتاب كرد. تیر به گلوى حضرت قرار گرفت و از اسب بر زمین افتاد. عمر سعد به شخصى كه در سمت راستش ایستاده بود گفت از اسب پیاده شو و حسین را راحت كن. خولى جلو آمد ولى وحشت او را گرفت و برگشت تا این كه سنان بن انس نخعى سر مبارک حضرت را از تن جدا كرد. این جا خبر غیبی امیرالمؤمنین علیه السلام محقق شد كه: ای انس فرزندت قاتل فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.
ملاحظات:
بعد از پیشنهاد فرماندهى لشگر از طرف ابن زیاد به عمر بن سعد، وى در قبول این منصب با افرادى مشورت كرد از جمله با یكى از دوستان قدیمى پدرش به نام كامل.
كامل در پاسخ عمر بن سعد گفت: واى بر تو! مىخواهى حسین علیه السلام را بكشى؟ اگر تمام دنیا را به من بدهند كه یكى از امت پیامبر را بكشم، چنین نخواهم كرد، چه برسد به كشتن فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله.
عمر سعد گفت: اگر حسین را بكشم بر هفتاد هزار سرباز سواره، امیر خواهم بود. كامل وقتى دید كه به قتل امام حسین علیه السلام مصمم است از گذشته خبرى را به این صورت براى او نقل كرد: با پدرت سعد به سوى شام مسافرت مىرفتیم كه من به خاطر كند روى از آنان عقب افتادم و تشنه شدم. به دیر راهبى رسیدم و از اسب پیاده شدم و تقاضاى آب نمودم. راهب پرسید: آیا تو از این امتى هستى كه بعضى، بعض دیگر را مىكشند؟ گفتم: من از امت مرحومه هستم. راهب گفت: واى بر شما در روز قیامت از این كه فرزند پیامبرتان را بكشید و زنها و بچههایش را اسیر كنید. گفتم: آیا ما مرتكب این عمل مىشویم؟گفت: آرى، و در آن وقت، زمین و آسمان ضجه مىكند و قاتلش چندان در دنیا نمىماند تا شخصى خروج مىكند و انتقام او را مىگیرد. آنگاه راهب گفت: تو را با قاتل او آشنا مىبینم. گفتم: پناه بر خدا! كه من قاتل او باشم. گفت: اگر تو هم نباشى یكى از نزدیكان تو خواهد بود. عذاب قاتل حسین علیه السلام از فرعون و هامان بیشتر است، آن گاه در را بست.
كامل مىگوید سوار بر اسب شدم و به رفقا ملحق گردیدم، وقتى جریان را براى پدرت نقل كردم، گفت: راهب راست مىگوید. آنگاه پدرت گفت: او هم قبلا راهب را دیده و جریان را از او شنیده كه پسرش قاتل فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
سرنوشت او:
ابوعمره، فرمانده سپاه مختار به دستور مختار وارد خانه عمرسعد شد و او را میان رختخواب یافت عمرسعد چون قیافه خشمگین فرمانده سپاه مختار را دید به قصد او پی برد خواست از جایش بگریزد که لحاف به پایش پیچید و روی رختخواب افتاد. فرمانده به او مجالی نداد و سر از تنش جدا کرد و سر بریده را نزد مختار برد. جسد عمرسعد بعد از قتل، به زودی دچار کرم و تعفن گردید و مردم می آمدند و او می دیدند.
بر #مالک_بن_یسر تا قیامت لعنت
بر #حصین_بن_تمیم تا قیامت لعنت
بر #ابحر_ابن_کعب تا قیامت لعنت
بر #سنان_بن_انس_نخعی تا قیامت لعنت
بر #اسحاق_بن_حوبه_حضری تا قیامت لعنت
بر #حکیم_بن_طفیل_طایی_سنبسی تا قیامت لعنت
بر #عبیدالله_بن_زیاد ملعونِ ملعون تا قیامت لعنت