زمان نادولت کثیف وخائین روحانی نمیدونم نویسنده اش کیه ولی وقتی بخونید انگار تو این روزها نوشته، حقیقت اینه بچه های انقلابی سالهاست دارند دردها رو میگن و فریاد می زنند، اما گوشی برای شنیدن نبوده تا چاره کنه، چون گوش نبود و عمل نبود به این نقطه ی امروز رسید... اما خوندن این متن قدیمی در این روزها خیلی حرف ها دارد💯
به نام ولایت،به چب 🤢نه راست😡
من یک ایرانی هستم و کشورم ایران است...
با قدمتی بس طولانی که ماد و پارس و هخامنشی و ساسانی و قاجاری و حکومت های بسیار دیگر را تجربه کرده است.
خان ها، شاه شدند و جاسوسان، رئیس و...
#کابوسها*وپابوسها....
روزی خاک دادند و روزی خاک گرفتند،
روزی خون دادند و روزی خون ریختند،
روزی جان دادند و روزی جان گرفتند،
روزی کشتار کردند، روزی کودتا کردند، روزی چادر کشیدند،
روزی به حوزه ها حمله کردند و روزی به سینما ها،
روزی مجلس را به توپ بستند و روزی مسجد را...
تاریخ است دیگر... تکلیفش با خودش معلوم نیست. هر صفحه اش به گونه ایست که نقض میکند اوراق دیگر را.
و روزی می رسد که این روز ها هم به تاریخ می پیوندد...
و می نویسند:
آن زمان ها دیگر بحث سر خاک نبود؛ چه بسا کشور های کوچکی که از کشور های بزرگترشان قوی تر بودند.
آن روز ها، قدرت کشور ها وابسته بود به دانش آن ها... هرکه علمش بیش، نفعش بیشتر.
هرکه از دانش هسته ای بهره مند بود، قدرت جهانی نیز در دست او بود. عده ای جنگ افزار هسته ای و بمب های اتمی نیز داشتند و خیال می کردند قدرت در دست آن هاست.
اما بیهوده می پنداشتند.. دست خدا با مملکتی اسلامی بود که اگر پروردگارش اراده میکرد، تمام دانش هسته ای دشمنانش را به باد میداد.
رهبرشان امام خامنه ای نیز فرمود:
قوی شدن ملت فقط به تسلیحات جنگی نیست.سه عنصر اقتصاد، فرهنگ و علم اگر در یک کشور باشند آن کشور قوی می شود .
اما عده ای کاری کردند که گویا نمی دانستند مملکتی که خدا را دارد، تحریم برایش مهم نیست.. محتاج بیگانه نخواهد شد.. دست به سوی کافر دراز نمی کند..
همان دانشی را که برایش خون داده بودند، دادند برای نان...
مدتی بعد، به مملکتی که ولی نعمتش حضرت رضا علیه السلام و واسطه ی فیضش حضرت بقیه الله ارواحنا فداه و روزی دهنده اش خدا بود، سبد کالا دادند و دهان های اجنبیان باز شد که این همان است که ما دادیم و ملت فقیر ایران را سیر کردیم...
بگذریم از سیاست آن دوره..
ترسم از این است که روزی در تاریخ این ها را هم بنویسند:
جوانی بود که برای دفاع از ناموس شیعه، جانش را بر کف دست گذاشت و اینگونه برای نایب امام زمانش نوشت:
اینجا بعضی ها می گویند کار بدی کرده ام. بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند می گفتند: به تو چه ربطی داشت؟!! مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!
ترسم از این است که روزی بنویسند:
چادر ها را می کشیدند، اما آن روز انگار دیگر غیرتی نبود... حیا نبود...
امر به معروف که میکردند، آن ها را مقصر می دانستند..انگار امر به معروف، منکر شده بود.
یا جملات دیگری که قلم من، تاب نوشتن آن ها را ندارد... اما شاید قلم تاریخ، بنویسد...
در همان ایام، زنان دولتمردان این سرزمین، شب میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها،دخت پیامبر، به بهانه ی جشنی برای حضرت به کاخ های زمان پهلوی رفتند و جشنی گرفتند که نه تنها در شان حضرت، بلکه در شان یک زن مسلمان هم نبود.
اینکه چه گذشت در آن ایام، هنوز هم از دید و درک عده ای پنهان است. اما ترس من از آن است که روزی بنویسند:
در آن ایام، دولتمردان بسیاری از موازین شرعی و قانونی را رعایت نمی کردند.هیچ ترویج ییبندوباری کردهاما ازمردم توقع هاداشتند.
مثلا مردم را سائل خطاب می کردند درحالیکه از حال آن ها بی خبر بودند.گویی می پنداشتند که همه همچون آنان هستند.
و جالب اینجاست که رهبر انقلاب، آن سال را به اقتصاد و فرهنگ مزین کرده بود.
اما آرزو میکنم که این از قلم نیفتدکه:
می گفتند: آزادی است و نقد آزاد... به خدا پناه می بردند از بستن دهان منتقدین.
اما اگر نقدی میشد،شروع میکردندبه برچسب افراطی زدن...ومنتقدانشان را کم سوادنامیدند.
و آن دوره، انگار تنها مردم نامحرم بودند..
و اگرکسی هم چیزی میدانست، با موضع گیری هایشان دهانش را می بستند..
که اگر چنین نبود،چه تاریخی میشد نوشت ازاین ایام.
و یک صندوق،کتاب نامه هم ضمیمه هاش میکردند:
حکایت غصه های دل آقای آقا سید علی آقا، که از همه ی این ها دردناک تر است.
و امید همه، به این مردی است که گوشش به دهان مولایمان مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد.
اما این جمله هرگز در تاریخ ایران نخواهد آمد که#جوانان ایرانی امامشان را تنها گذاشتند..
که ما هر چه داریم، از ولایت داریم.
#امام خامنه ای:
هم وطن#فرهنگ_از#اقتصادهم #مهمتر_است💯فرهنگ به معنای هوایی سالم پاک که تنفس میکنید.اگر این هوا تمیز باشدهزاران آثار،واگرکثیف باشد 💯هزاران ضرردیگری دارد....