eitaa logo
آقامحمودرضا
1.9هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
89 فایل
💠گرامیباد یاد ادمین کانال 🌷شهیدحاج مرتضی مسیب زاده ♻ ️تنها کانال رسمی منتسب به خانواده شهیدبیضائی ♻ دارای مجوز وکدشامد 1-1-3454-61-3-1 از وزارت ارشادوشورای عالی مجازی کشور ♻️ دارنده مقام نخست سومین جشنواره فضای مجازی کشور درسال۹۵
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت: آدم خاصی بود مرتضی، قیافش خیلی خشک بود ولی واقعیت چیز دیگه ایه. گفت: تن و بدن آماده ای داشت. فرز و چابک بود، لاغر بود ولی عضلانی. گفت: شاید یکی از جنبه های شخصیتیش جنبه ی ورزشکار بودنش بود. چیزی که من ازش تو ذهنم هست یکیش همین ورزشکار بودنشه. گفت: 🌷داشتم تو میدون موانع کار میکردم و ازین مانع به اون مانع می پریدم و جست میزدم و سینه خیز میرفتم و.... تا رسیدم به یکی از موانع که یه گودال بزرگ بود. گودالی به عمق دو، دونیم متر و دهنه ای 4،5 متری. از یک سرش باید میپریدم داخل گودال و از سر دیگه اش خودم رو میکشوندم بالا. تو مسیر حسابی خسته شده بودم. خودم رو انداختم تو گودال. خم شدم و دست گذاشتم رو زانوهام، چند تا نفس عمیق کشیدم تا نفسم تنظیم بشه. آخرین بازدم رو با فشار از دهنم خارج کردم و کمر راست کردم. عرق پیشونیم و با آستین پاک کردم و بسم اللهی گفتم و یاعلی دویدم سمت دیواره ی گودال تا خودم رو بکشم بالا. پریدم و دست انداختم لبه گودال تا خودم رو بکشم بالا. هر چی سعی کردم نتونستم خودم رو بکشم به طرف لبه گودال، هر چی پا زدم که بیام بالا نشد. دستم رو رها کردم و افتادم تو گودال. چند قدمی دور خیز کردم تا دوباره امتحانش کنم. چاره نبود، این مانع رو نمیشد پیچوند، بالاخره باید از توش در میومدم. یا علی گفتم دویدم سمت دیواره و دوباره شروع کردم به پا زدن. هر چی جون داشتم گذاشتم وسط تا خودم رو بکشم بالا و پام رو برسونم به لبه ی گودال تا کار این مانع رو هم یکسره کنم. گفت: مشغول زور زدن و بالا کشیدن خودم بودم که احساس کردم یه سایه از بالا سرم رد شد، یعنی در واقع از بالاسرم پرواز کرد، کانه عقابی که از رو سرم رد بشه. خودم رو به هر زوری بود کشیدم بالا و نگاه کردم ببیم چی بود اون سایه. سر که بلند کردم دیدم مرتضی است که داره میدوه و مانعها رو عین پله ی خونه شون دوتا یکی رد و میکنه و جست میزنه و میره. یه نگاه به دهنه گودال کردم، یه نگاه به مرتضی که داشت عین میگ میگ میدوید. فکم مثل کایوت، گرگ تو میگ میگ خورد زمین!!! یعنی چه جوری این دهانه رو پریده بود؟؟؟ یعنی چه جونی داشت مرتضی. با دیدن مرتضی که اونجور میدوید قدرت از زانوم گرفته شد و همونجا وا رفتم... . گفت: 🌷به شهر حمله شدیدی شده بود و ما رو تا وسط شهر عقب کشیده بودن. درگیری خیلی سنگین شده بود. اوضاع سختی بود. از بعد نماز صبح جنگ بی امون، امونمون رو بریده بود. تو پناه دیواری کنار خیابون نشته بودیم. زانوهام دیگه توان نداشت که... . مرتضی بود که با موتور اومد پیشمون... تعجب کردم وسط اون شلوغی مرتضی اونجا چی کار میکنه. آخه یگانشون جای دیگه مامور بود. از اوضاع شهر چند تا سوال کرد و رفت تا خودش از نزدیک ببینه. همینکه مرتضی اومد انگار زانوهام جون گرفت. دوباره پاشدیم و یاعلی گفتیم و شهر رو پس گرفتیم. گفت: مرتضی اصلا تو اون نبرد شرکت نکرد، ولی همون حضور و سرکشیش دلگرمی و قوت زانومون شد. . . . گفت: رفیق خوب قوت زانوی آدمه. . . . . گفت: مرتضی مثل عقاب بلند پرواز بود... همیشه تو اوج... . . ﻫﻤﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺭ ﮐﻪ ﺁﺳﯿﺐ ﮐﻢ ﺭﺳﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﻋﻘﺎﺏ ﺑﻮﺩ ﺁﺷﯿﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ @bi_to_be_sar_nemishavadd @farmandeh_hossein 🆔 @Agamahmoodreza
💠دکتر احمدرضا بیضائی : 🍃🌸بخند! جگر ما سوراخ، عيش شما كامل! قبول! فقط نگو جمعتان جمع بود #فرمانده تان كم بود. داغ همه تان را يكجا دوباره ديده ايم. نه فقط داغ شماها را، بگو داغ همه شهداى انقلاب و جنگ را. انگار دوباره چمران و قرنى و مدنى و بهشتى و رجايى و آيت و ديالمه از ميان امت رفته اند. انگار دوباره باكرى است كه شهيد شده و زين الدين و خرازى و همت اند كه با شهادتشان سينه ها را داغدار كرده اند و با غمشان، زانوها را سست. 🍃🌸ميدانم، حالا قهقهه مستانه تان با #شهيد_حاج_قاسم_سليمانى گوش بهشت را كر كرده. نوش جان بهشت اصلا! اما يك فكرى هم به حال ما بكنيد. يك نظرى هم اين طرف را ببينيد. اگر از حال ما مى پرسيد، عرض كنم كه سووووووووختيم. يك دستى روى اين دل صاب مرده ما بكشيد... 🆔 @Barayekosar 🆔 @Agamahmoodreza
آقامحمودرضا
💠حسین چند #ویژگی بارز داشت . اول از همه #اخلاق حسنه اش بود . همیشه آرامش داشت و لبخند از لبانش دور
🍃🌸 و مجری عملیات شکست بود. این عملیات را چنان دقیق و هوشمندانه طرح ریزی کرده بود که نتیجه هم داد و آنقدر حماسه و رشادت ازخود نشان داد که نیروهای عراقی به او لقب "اسدالسامرا" دادند . یعنی و به این نام معروف بود. 🍃🌸خودِمرتضی دراین باره می گوید : اگر یک ساعت دیرتررسیده بودیم حرم راباخاک یکسان می کردند . می گفت : تاوقتی حرم راباخمپاره می زنند سنگرم درحرم است . سنگرش همانجابود . همانجاچسبیده سرش را به ضریح می گذاشت و می خوابید . همانجازندگی می کرد می جنگید و همه کارش آنجابود . به حق باید او را از اصلی ترین عوامل عقب زدگی تکفیری ها ازاطراف حرم امامین عسگریین "ع" دانست . 🆔 @Agamahmmooreza