💠 #مهندس شهید مهدی باکری فرمانده دلیر لشگر ۳۱عاشورا، بر اثر اصابت تیر، از ناحیه کتف مجروح شده بود.
یک روز تصمیم گرفت برای سرکشی و کسب اطلاع از انبارهای لشکر بازدید کند. مسئول انبار، پیرمردی بود به نام حاج امر الله
با محاسنی سفید که با هشت جوان بسیجی در حال خالی کردن کامیون مهمات بود.
🌷او که آقا مهدی را نمی شناخت تا دید ایشان در کناری ایستاده و آنها را تماشا می کند فریاد زد جوان چرا همین طور ایستادی و ما را نگاه می کنی بیا کمک کن بارها را خالی کنیم. یادت باشد آمده ای جبهه که کار کنی.
شهید باکری با معصومیتی صمیمی پاسخ داد:
« بله چشم» و با آن کتف مجروح به حمل بار سنگین پرداخت. نزدیکی های ظهر بود که حاج امرالله متوجه شد که او آقا مهدی فرمانده لشگر است. بغض آلود برای معذرت خواهی جلو آمد، که آقا مهدی گفت: «حاج امر الله من یک بسیجی ام.»
🆔 @Agamahmoodreza