#عقیق_شعر
تو را همراه خود آوردهاند از شرق بارانها
تو را ای زادهٔ شرقیترین خورشید دورانها
چه بذر برکتی آوردهای از آسمان با خود
چه خیری از زمینِ خود درو کردند دهقانها
چه لحنی و چه حرفی در بیان و بر زبانت بود
که تسبیح سخن افتاد از دست سخنرانها
به رویت چشم میبستند ای خورشیدِ دانایی
بزرگی تو کوچک دیده شد در چشم نادانها
سؤالی را که میپرسند محکوم جواب توست
چه پاسخها گرفت از باب علمت، جهل انسانها
مگر از چشمهٔ نامت نمیجوشد خیال شعر
چرا اینقدر کم جاری شدی از چشم دیوانها..
نبر بخشندگی را با خودت از سفرهٔ دنیا
نرو! در حسرت جود تو میمانند مهمانها
سفارش کن مرا هم نزد بابای رئوف خود
اگر یادی کند فرزند، میبخشند سلطانها
#امام_جواد_علیه_السلام
#مدح_ولادت
#جعفر_عباسی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
به رغم خواهش ننگین دشمن دوستت دارم
در این شبهای دشمنشاد، میهن! دوستت دارم
تو را بیقید میخواهم ولی با قید میگویم
شوم گر قطعه قطعه باز قطعاً دوستت دارم
به سمتت تیر تهمت میزنند از دور و از نزدیک
اگرچه خستۀ زخمم ولیکن دوستت دارم
به آغوشت گرفتم بین شبهای شک و شبهه
دلت روشن که همچون روز روشن دوستت دارم
هلا ای دشنۀ دشنام، بیشک دشمنت هستم
الا جمهوری اسلامیِ من، دوستت دارم
#انقلاب_اسلامی
#بیست_و_دوّم_بهمن
#جعفر_عباسی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem