#خلاصه_نویسی_هایم
شمار نامه ها تا آنجا افزایش یافت که امام از پاسخ ناگزیر شد. امام حسین بر همان پیمانی عمل کرد که خداوند از انبیا و اوصیای ایشان و علما در امر به معروف و نهی از منکر ستانده است. آری، حضور یاران حق حجت را تمام می کند... اما آیا امام مردم کوفه را نمی شناخته است؟ آیا او فراموش کرده بود که پدرش از مردم کوفه چه کشیده است؟
آن کدام رنج طاقت فرسایی است که چاه ها را رازدار ناله های علی علیه السلام کرده است؟
مگر امام فراموش کرده بود که کوفیان با برادرش امام حسن مجتبی چه کردند؟ از یک سو گرداگرد او را گرفتند و از دیگر سو برای معاویه نامه نوشتند که اگر میخواهی، حسن را دست بسته نزد تو می فرستیم!
آری، امام کوفیان را می شناخت. اما امام، در ادای آن عهد ازلی، هرگز مأذون نیست که حجت ظاهر را رها کند. چگونه می توان همه آن هزاران نامه را نادیده انگاشت و حکم بر تأویل کرد؟ و از آن گذشته، اگر امام به دعوت کوفیان اعتماد نکند چه کند؟ آیا می توان با یزید دست بیعت داد و باز هم به جانب قبله نماز گزارد؟ مفهوم صلح با یزید چه می توانست باشد؟ معاویه بن ابی سفیان خلافت را با حکم شورای حکمیت غصب کرده بود، اما یزید چه؟ با این بدعت تازه که خلافت را به سلطنتی موروثی تبدیل می کرد چه باید کرد؟
آیا امام خود را به یمن برساند و آنجا، ایمن از شرّ یزید، دل به حیات دنیا خوش دارد و امت محمد را به بنی امیه واگذارد؟ چاره چیست؟ معاویه بن ابی سفیان یزید را توصیه کرده است که امام حسین را به خودش وا نگذارد. یا باید با یزید بیعت کرد و بر این بدعت تازه در حاکمیت اسلام مُهر تأیید نهاد و تاریخ آینده را سراسر به بی راهه ای ظلمانی و بی سرانجام کشاند، و یا از بیعت با یزید سر باز زد؛ و در این صورت، آیا باید رمه را به گرگی که خود را به چهره شبانان آراسته است واگذاشت و گریخت؟
خون حسین و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله می نماید... اگر نبود خون حسین، خورشید سرد می شد و دیگر در آفاق جاودانه شب، نشانی از نور باقی نمی ماند...
برگرفته از کتاب «فتح خون»؛ نوشته شهید سید مرتضی آوینی
@aghiil
#خلاصه_نویسی_هایم
#الله_اکبر
«من، برخلاف گروهي از ملايان امروز، كه ناوابستگي به وطن را اوج اسلام خواهي مي دانند، اين وطن را دوست دارم و بر اين اعتقادم كه «ايران آرزوي اسلام است» و اسلام، اگر براي كشت و كار نياز به زمين خوبي دارد، آن زمين خوب اينجاست. ايران سرزمين اسلام است و ملت ايران، مسئول اسلام است.
بنابراين من از آن ملاهايي كه به بهانۀ «دين مرز ندارد» خودشان را از همۀ تعهدات و مسئوليت ها خلاص مي كنند، نيستم. دين گياهي ست آسماني و الهي. خاكِ خوب مي خواهد تا بارور شود، و خاكي بهتر از ايران، براي باروري ايمان، خداوند مصلحت ندیده است که موجود باشد. "ایران برای من یک موجود الهی است که بر بال فرشتگان نشسته است" و اراده ی خداوند بر این قرار گرفته است که این مملکت پرچم دار اسلام ناب محمدی باشد.»
کتاب سه دیدار؛ (داستان زندگی امام خمینی) نادر ابراهیمی
*جملات به نقل از امام خمینی در قالب داستان است و آن جمله در گیومه نقل واقعی حضرت امام است.
#دهه_فجر
🌸@aghiil