هدایت شده از 🚩❤️حبالحسینیجمعنا❤️🚩🇮🇷
برای مادر شهید رئیسی/ آن دست پر چروک
واکر به دست، پیرزنی خسته
میرفت سوی تخت خود آهسته
در آتش فراق پسر میسوخت
میگفت با غریبه و وابسته:
"آیا ز خاک پر زده فرزندم؟
آیا کبوترم ز قفس رسته؟"
بیرون خانه منتظرش بودند
مردم چه ناشناس چه برجسته
هر دم برای تسلیت از هر سو
میآمدند در صف پیوسته
مثل کبوتران حرم پر زد
مشهد به سوی آن زن وارسته
هرچند او برای پذیرایی
جایی نداشت درخور و شایسته
حتی نداشت خانهی دلبازی
مشرف به صحن و گنبد و گلدسته
اما شبیه بال ملائک بود
آن دست پر چروک حنابسته
#سید_شهیدان_خدمت
از افشین علا
هدایت شده از -فٰارِج⁴¹⁷!
-سید بیا و برگرد
تنها شدیم، تنها؛ سید بیا و برگرد
از کوهودشتوصحرا، سید بیا و برگرد
یکشب فقط رهاکن این دردهای ما را
از بین سوز و سرما، سید بیا و برگرد
خدمت بس است سید، امشب بخواب راحت
اما دوباره فردا، سید بیا و برگرد
آخر مگر چه دیدی در آسمان هشتم؟!
سخت است این معما. سید بیا و برگرد...
تو سوختی و رفتی، ما سوختیم و ماندیم
ما را نکن تماشا، سید بیا و برگرد
شاید تو را ببینیم، با آن نگاه گرمت
یک شب میان رویا، سید بیا و برگرد
امسال در محرم، بیتو چگونه خوانیم
إن کنتَ باکیاً را، سید بیا و برگرد..
زینب دوید مقتل، با قلب پاره پاره
گفت:«ای عزیزِ زهرا، سید بیا و برگرد.»
-غمانگیزترین خردادِ تاریخِ ایران
-۱۴۰۳/۰۳/۰۲
شعر از: زهرا رجبی ( #ضاقَصَدری )
فوروارد بفرمایید💔🚶♂
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و چقدر دیر فهمیدیم که شما
تا چه اندازه مَرد بودی...