✅ امام باقر علیه السلام:
خداوند با چیزی محبوب تر از شادکردن مومن پرستیده نشده است
@ahadiis
⚛اثر لقمه حرام در بدبختی و هلاکت انسان!⚛
🌟عالم ربانی مرحوم #ملااحمدنراقی (رحِمَهُ الله) در كتاب «معراج السعادة» میفرماید:
🔵«بیشتر كسانی كه به #هلاكت رسیدهاند، به سبب خوردن #مال_حرام بوده و اكثر مردمی كه از فیوضات و سعادات محروم ماندهاند، به واسطه آن است...
🔵كسی كه تأمل كند، میداند كه خوردن حرام، اعظم حجابی است كه بندگان را از وصول به درجه ابرار [باز داشته] و قویتر مانعی است برای اتصال به عالم انوار.»
🔵ایشان در ادامه میفرماید: «آری، دلی كه از #لقمه حرام روییده شده باشد كجا و قابلیت انوار عالم قدس كجا؟
🔵و #نطفه ای را كه از مال مردم به هم رسیده باشد با مرتبه رفیعه انس با پروردگار چه كار؟
🔵چگونه پرتو لمعات عالم نور، به دلی بتابد كه بخار غذای حرام، آن را تاریك كرده؟
🔵و كِی پاكیزگی و صفا از برای نفس حاصل میشود كه كثافات مال #مشتبه آن را آلوده و چرك نموده باشد؟»
⚠️مال شبهه ناک و حرام میتواند انسان را از فهم کلام امام معصوم عاجز و تحریک به کشتن امام کند که در واقعه #کربلا اتفاق افتاد.⚠️
📗معراج السعاده، ص ۴۲۸
@ahadiis
هدایت شده از عقلب
تنبلی با اهمالکاری خیلی فرق داره.
چرخه یه اهمالکار معمولا اینجوریه:
- میدونه باید یه کاری انجام بده.
- هی درمورد اینکه باید اون کار انجام بشه و فرایندش چطوریه فکر میکنه.
- دائم انجام دادنش رو عقب میاندازه.
- از اینکه نمیتونه کارو شروع کنه حالش بد میشه، نسبت به خودش احساس بدی پیدا میکنه و به زمین و زمان و خودش فحش میده.
- فریز میشه: یعنی هرچی که بهش فکر کرده بود و هرچقدر انگیزه و علاقه جمع کرده بود همش انگار دود هوا میشه.
بعد از این مراحل یا دقیقه نود، بدنش میره تو حالت بقا و تند تند یه کاری سر هم میکنه و یا اینکه کلا بیخیال میشه. حالت دوم خیلی بدتره چون حس ناکامی شدیدی ایجاد میکنه و این فرض اون آدم که من از پس هیچی برنمیام تایید میشه. اینجور اهمالکارها استرس شدیدی رو تجربه میکنن و سعی میکنن از هر کار و مسئولیتی فرار کنن چون به این باور رسیدن که من به درد هیچ کاری نمیخورم.
فرقش با تنبلی چیه؟ آدم تنبل اصلا خودش رو درگیر این چیزا و این چرخه نمیکنه. استراحت میکنه بزرگوار و از این هیچ کاری نکردن لذت هم میبره.
به آدمهای اهمالکار برچسب تنبلی نزنید چون خیلی بیانصافیه، اونا معمولا کارو درمیارن فقط خودشون و بقیه رو پیر میکنن. روند درمان این دو گروه هم کاملا با هم متفاوته. قبلا درمورد راههای بهبود اهمالکاری نوشتم ولی اگه ریشههای قوی و همبودهای دیگهای داشته باشه خوددرمانی جواب نمیده. اما تنبلی معمولا خیلی فردیه و برای درمانش بهتره هرچه سریعتر به روانشناس مراجعه بشه.
✅ @aghalb
بنیاد کارنگی در آمریکا اینجوری اعمال، رفتار و سخنرانیهای رهبر عزیز مارو تفسیر میکنه، اونوقت سلبریتیهای بی سواد ما چی میگن!!؟؟
#وحید_محبی
@ahadiis
#سفرآخرت
💠 از سفيان بن عيينه نقل شده كه زُهرى گفت:
در شب سردى بارانى حضرت زين العابدين را ديدم كه بر پشت خود انبانى آرد گرفته ميرفت.
عرضكردم اين چيست؟
فرمود سفرى در پيش دارم كه زاد و توشه آن را به مكانى مطمئن حمل ميكنم
عرض كردم غلام من در خدمت شما است اجازه بدهيد بردارد. ایشان قبول نكرد.
گفتم اجازه بدهيد خودم بردارم، من شما را از بردن اين بار گران بى نياز ميكنم.
فرمود:من خود را بى نياز نميكنم از برداشتن چيزى كه سبب نجات من است در سفر آينده و ورود مرا به منزل آينده بى خطر ميكند ترا بخدا قسم ميدهم راه خود را بگير و مرا بخود واگذار.
راه خويش را گرفتم پس از چند روز خدمتش رسيده عرضكردم:
از آن مسافرتى كه قرار بود خبرى نيست.
فرمود: آن طور كه خيال كردى نبود آن سفر مرگ بود كه خود را آماده آن مسافرت ميكردم زيرا (استعداد للموت) آمادگى براى مرگ یکی به اين است كه از حرام خود دارى كنى و دیگری بخشیدن مال و نیکوکاریست.
📚علل الشرائع، ج1، ص: 231
«امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
به ياد آن ساعتي باش که بندبند تو در قبر از هم جدا ميشوند و دوستانت بعد از به خاک سپردن از سر خاکت برميگردند. اين تذکر، تو را از هم و غم روزگارت تسلّي ميدهد.
(📚المحجّةالبيضاء، ج ٨، ص ٢٤١)
@ahadiis
ممنون که انقلاب زن زندگی رو راه انداختید و ما تونستیم به راحتی اقامت بگیریم.
ممنون که احمق بودید و حرف های دروغمون رو گوش دادید و مارو به ارزومون رسوندین
ممنون که هنوزم به حرفامون گوش میدید و کشف حجاب میکنید و در عوض پول خوبی گیر ما میاد اما ضررش به شما و بنیان خانوادتون میرسه.😏😏
@ahadiis
🔅 #امام_مهدی علیهالسلام:
✍️ إنَّ اللّه َ مَعَنا، فَلا فاقَةَ بِنا إلى غَيرِهِ و الحَقُّ مَعَنا فَلَن يُوحِشَنا مَن قَعَدَ عَنّا؛
💠 خدا با ما است و نيازمند ديگرى نيستيم. حق با ما است و باكى نيست كه كسى از ما روى بگرداند.
📚الغيبة، طوسى، ص۲۸۵
@ahadiis
✨﷽✨
جوانی با شیخ پیری به سفر رفت. جوان در کنار برکهای بود که ماری به سمت شیخ آمد ولی شیخ فرار کرد. پیر گفت: خدایا! مرا ببخش، صبح که از خواب بیدار شدم به همسایه گمان بدی بردم. جوان گفت: مطمئنی این ماری که به سمت تو آمد بخاطر این گناهت بود؟
پیر گفت: بلی. جوان گفت از کجا مطمئنی؟ پیر گفت: من هر روز مواظب هستم گناه نکنم و چون دقت زیادی دارم، گناهانم را که از دستم رها میشوند زود میفهمم و بلافاصله توبه میکنم و اگر توبه نکنم، مانند امروز دچار بلا میشوم. تو هم بدان اگر اعمال خود را محاسبه کرده و دقت کنی که مرتکب گناه نشوی، تعداد گناهان کم میشود و زودتر میتوانی در صورت رسیدن بلایی، علت گناه و ریشهی آن بلا را بشناسی.
بدان پسرم! بقالی که تمام حساب و کتاب خود را در آن لحظه مینویسد، اگر در شب جایی کم و کسری بیاورد، زود متوجه میشود اما اگر این حساب و کتاب را ننویسد و مراقب نباشد، جداکردن حساب سخت است. ای پسرم! اگر دقت کنی تا معصیت تو کمتر شود بدان که براحتی، ریشه مصیبت خود را میدانی که از کدام گناه تو بوده است.
@ahadiis
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 ویکتور اوربان نخستوزیر مجارستان: امروز ارزشهای غربی به سه چیز معنا میشوند؛ مهاجرت، همجنسبازی و جنگ...!
🔹 جوزف بورل به این تپهی کثیف میگفت باغ؟!
@ahadiis
#مهربانی_شوهر
❇️⇦ اگر شوهر به زن محبت نمی کند، زن می تواند آیه زیر را بر قند و نبات بخواند و بدمد و بدهد تا شوهرش از آن قند و نبات بخورد. یا این که این آیه را بر گلاب بخواند و بدمد و سپس گلاب را به صورت بمالد. ان شا الله شوهرش مهربان و مطیع می گردد؛ آیه این است :
❗️إن أصحاب الجنة اليوم في شغل فاکهون هم و أزواجهم في ظلال على الأرائك متكئون لهم فيها فاكهة و لهم ما يدعون❗️
📚کنز الحسینی، ص
@ahadiis
هدایت شده از علی خان آبادی
📚شاید در بهشت بشناسمت!
این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامه تلویزیونی مطرح شد. مجری یک برنامه تلویزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهمترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم. در مرحله اول گمان میکردم خوشبختی در جمعآوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود. در مرحله دوم چنین به گمانم میرسید که خوشبختی در جمعآوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود. در مرحله سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژههای بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آنطور که فکر میکردم نبود.
در مرحله چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلیهای مخصوص خریده شود، و من هم بیدرنگ این پیشنهاد را قبول کردم. اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیهها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لبهایشان نقش بسته بود. اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود! هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت!
سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او در حالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمیداد! خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم. او گفت: میخواهم چهرهات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم
@alikhanabadi