eitaa logo
احادیث الطلاب
6.3هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
14 فایل
کپی برداری آزاد است ،نقل احادیث از کتاب (احادیث الطلاب) بدون ذکر آن اشکال شرعی دارد ، زیرا برای تهیه آن هشت سال وقت صرف شده است . آیدی مدیر کانال👇👇👇 @ahadis_tollab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺چرا چنین آقایی را رها کردی؟ ▫️آیت الله بهجت: 🔹شخصی در راه مکه همیانش گم شد و شاید در دریا افتاد. وقتی که به نجف اشرف برگشت به علیه‌السلام متوسل شد. شب حضرت را در خواب دید، حضرت به او فرمود:«همیانِ تو در قم نزد است». 🔸وی به قم آمد و سراغ میرزا رحمه‌الله را گرفت. او را به خانه میرزای قمی راهنمایی کردند. هنگامی که به در خانه ایشان رسید، مرحوم میرزا پیش از ملاقات و بازکردن در خانه و بدون سؤال، از سوراخِ در، همیان را به او داد. 🌀وی آن را باز کرد و دید همیان اوست و به محل زندگی خود بازگشت. وقتی که به محل زندگی بازگشت، به او گفتند:«چرا چنین آقایی را رها کردی؟!». ⚡️ دوباره به قصد خدمت به مرحوم میرزا به قم مراجعت نمود، ولی وقتی رسید، دید که آقا مرحوم شده است. خادم قبرش شد تا اینکه از دنیا رفت و نزد میرزا دفن شد و اکنون قبر او داخل مقبره میرزا قرار گرفته است. 📚در محضر بهجت، ج۱، ص۴ @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔺گردن کلفت! ▫️آیت الله شبیری زنجانی: 💢در نجف شخصی به نام ملاهادی در غسل وسواس داشت و می گفت موقع غسل نیتم نمی آید. پیش رفت و راهکار خواست. میرزا گفت: «تو بدون نیت غسل کن گناهش با من». 🔹او ناراحتش شد و پیش آخوند خراسانی رفت. ایشان هم گفت: «پیش خدا گردن گلفت تر از میرزا نداریم. اگر او گناهش را پذیرفته، بدون نیت انجام بده». 🔸او ناراحت شده و فکر می کند که علما مسخره اش می کنند. سپس برای غسل پیوسته داخل آب می رفت و خارج می شد. پس از بارها تکرار، بر سرش کوبید و غش کرد. 🔅در عالم رؤیا (ع) را بالای گنبد دید و به امر حضرت، به محضرش شتافت و از حضرت برای وسواسش کمک خواست. حضرت فرمود: «ما شما را به آقایان حواله دادیم و شما از ایشان نپذیرفتی». در همین حال از خواب بیدار شد و دید که خوب شده است. 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۴ ص ۴۳ @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔺مرا بنشانید! 🔹آیت الله حسین قمی در آخر عمر، دچار سرطان شده و در بیمارستان بغداد بستری گردیده و از دنیا رفتند و در روزهای واپسین عمر در حالت اغما بودند. 🔸آن بزرگوار در ساعات آخر و در همان حالات، ناگهان فرموده بودند:«مرا بنشانید». حاضران خیال کردند که این سخن از عوارض حالت بیهوشی و اغمای اوست. ⚡️بار دیگر به طور جدّی فرمود: «مرا بنشانید که امیرالمؤمنین علیه السّلام آمده اند. 🪴 ایشان را نشاندند، در این حالت به حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام سلام کرد و سپس خوابیده و از دنیا رفت. @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔺 محبت امیرالمؤمنین (ع) ▫️علامه در روضة المتقين در شرح روايت: "أدّبوا أولادكم على حبّ علي عليه‌السلام" می‌گوید: « وَكُلَّما رُفِعَ عَنهُمُ البَلاءُ فَقولوا لَهُم ذَهَب بِه أميرُالمؤمنين عَليُ بن أبي طالِب عليه‌السلام حَتّى يُحِبّونَ». 💢فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام را برای فرزندانتان بخوانید و هرگاه چیزی برای آنان تهیه کردید که مورد پسند آنها بود (خوردنی، پوشیدنی، هدیه و ...) به آنها بگویید، این هدایا از طرف امیر المؤمنین علیه‌السلام است. ⚡️و هرگاه بلایی از آنها دفع شد، بگویید به برکت مولا این بلایا از شما دفع شد، به این شکل آنها را تربیت کنید تا محبّت حضرت در دل‌هایشان نهادینه شود. 📚 روضة المتقين، جلد هشتم، صفحه ۶۴۴. @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔰درگذشت آیت الله شیخ فقیه، رجالی و نویسنده تنقیح المقال در علم رجال (۱۳۱۱ش) 💢عبدالله بن محمدحسن مامقانی(۱۲۹۰-۱۳۵۱ق) از رجالیان شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری و فرزند آیت الله محمدحسن مامقانی است ▫️آیت الله مرعشی نجفی می گوید: 🔹در ایامی که در مدرسه بخارایی نجف مشغول تحصیل بودم، فقر بسیار به من فشار آورد، به حدی که جز کتابهای علمی هر چه داشتم فروختم. دیگر آهی در بساط نداشتم، دست توسل به دامن (ع) دراز کردم و از ایشان کمک خواستم. 🔸یک روز گرم تابستان، در گرما و گرسنگی مشغول مطالعه بودم که در حجره باز شد و یک چادرشب بزرگ در حجره انداخته شد. آمدم بیرون هر چه گشتم و پرس و جو کردم از آورنده اش نشانی نیافتم. 🪴بسته را باز کردم. داخلش لحاف، تشک، ساعت، عبا، قبا و سایر مایحتاج زندگی به همراه دست نوشته ای بود که نوشته بود: «شما را به خدا مرا پیش مادرت زهرا (س) فراموش مکن». 🌀قضیه گذشت و من به ایران آمدم. روزی در تهران مشهدی حسن؛ خادم استادم شیخ را دیدم و پس از خوش و بش، صحبت به سالهای نجف رسید. مشهدی حسن با ذکر خاطره چادرشب، گفت: «آن وسایل را من به امر آیت الله مامقانی آوردم و مرا قسم داد که درباره این قضیه به کسی چیزی نگویم». 🌱من تازه متوجه شدم که بعد از این قضیه استاد، در درس کمتر به من خیره می شد تا متوجه عنایات او نشوم. @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
▫️آیت الله شیخ عبدالله مامقانی می گوید : 🔹هنگامی که شرح ابواب وصیت و قضا را می‌نوشتم، چشم‌هایم ضعیف و کم‌سو شد، به‌گونه‌ای که مطالب را تقریر می‌کردم و شخصی می‌نوشت و کاتب پاک‌نویس می‌کرد. تا اینکه دو تن از پزشکان، خواندن و نوشتن را بر من حرام دانستند و من یک هفته کارم را تعطیل کردم. 🔸 روزی از تعطیلی و کار نکردن سینه‌ام بسیار تنگ شد و حالت گریه به من دست داد. رو به حرم مطهر امیرمؤمنان (ع) کردم و همراه گریه گفتم: «آقای من! من خدمتگزار شما و مکتب شمایم، چرا چشمانم را شفا نمی‌دهید؟». ⚡️ پس از درددل کردن با حضرت، به من الهام شد به حرم مطهر مشرف شوم. پس از زیارت مرقد شریف و خواندن نماز مغرب و عشا به خانه بازگشتم و با دشواری بسیار مشغول نگارش شدم. 🌀صبح روز بعد متوجه شدم چشمانم بهتر می‌بیند و شبانگاه فهمیدم دیدگانم نسبت به روز پیش بسیار بهتر شده است. هنوز روز سوم نشده بود که نشانه‌ای از ضعف بینایی در چشمانم نبود و به برکت ائمه اطهار(ع) به‌ویژه امیرمؤمنان(ع) چشمانم بهبودی کامل یافت. 📚روزنامه قدس، شماره ۱۴۰۲۰۲۱۷. @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب