🔴علت اصلی ناراحتی و حسرت مردگان!
🌟ملّا محسن فیض کاشانی، آن عارف بالله،
در عالم رؤیا یا مکاشفه، مرحوم شیخ طوسی را میبیند و عرضه میدارد که آقا! آنجا چه خبر است؟
✅ مرحوم شیخ طوسی میفرماید: آنجا چه خبر است؟ اینجا که خبری نیست، خبرها آنجاست!
💠ملّا محسن فیض کاشانی تعجّب میکند و میگوید، عرض کردم: آقا! خبر آن طرف است، این طرف که خبری نیست!
✅شیخ طوسی میگوید:
هر چه این طرف هست از آنجا آمده است.
💥فقط به تو بگویم: ای محسن! بدان، هر چه هست در دنیاست و من امروز مغموم هستم و افسوس میخورم که میتوانستم کار بیشتری انجام بدهم و انجام ندادم...
(در دنیا باید نماز شب بخوانی ، در دنیا با تلاوت قرآن کنی ، پر دنیا باید به مردم کمک کنی ....تا ثمره آن را در اینجا ببینی )
🔴شیخ طوسی تعبیر عجیبی دارد، میفرماید: اگر میدانستید که اینجا، فقط یک ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) چقدر ارزش دارد،
🌺 آن وقت میفهمیدید، چرا در ماه مبارک رمضان، اوّلین دعا، این است: «اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور».
🌷خدایا بر اهل قبور،سرور و شادمانی عطا بفرما...
🔰 گزیده بیانات استاد قرهی
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
😡 یکی از موارد لعنت پیامبر (ص)
🌷 رسول خدا (ص) نهی کرده است که زن بدون اجازه همسرش از خانه اش خارج شود. بنابراین اگر خارج شود، تمام فرشتگان آسمان و هر جن و انسی که آن زن از کنارش عبور می کند، او را #لعنت می کنند تا وقتی که به خانه اش برگردد.
رسول خدا (ص) همچنین زن را نهی کرده است از اینکه برای غیر همسرش آرایش کند. بنابراین اگر آرایش کند، حق خداست که او را در آتش جهنم بسوزاند.
📖 نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ تَخْرُجَ الْمَرْأَةُ مِنْ بَيْتِهَا بِغَيْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا فَإِنْ خَرَجَتْ لَعَنَهَا كُلُّ مَلَكٍ فِي السَّمَاءِ وَ كُلُّ شَيْءٍ تَمُرُّ عَلَيْهِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَيْتِهَا وَ نَهَى أَنْ تَتَزَيَّنَ لِغَيْرِ زَوْجِهَا فَإِنْ فَعَلَتْ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُحْرِقَهَا بِالنَّارِ.
📖 وسائل الشيعة، ج20، ص: 162
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✅ داستان کوتاه
🌷 دست امام زمان (ع) شفاست
اسماعیل بن عیسی هرقلی می گوید: هنگامی که در قریه هرقل (در عراق) زنـدگی می کردم، در ایام جوانی، زخمی به اندازه یک مشت انسان در ران چپم پیـدا شـد که در بهـار می ترکیـد و خون و چرك از آن می رفت و درد آن مرا از کارهـایم باز می داشت. روزي به حله آمدم و به خانه سـید بن طاووس، عالم #باتقوای شیعه رفتم و از نـاراحتی خود نزد او درد دل کردم و گفتم: می خواهم در شـهر، آن را معالجه کنم.
سید، پزشکان حله را حاضر نمود و محل درد را معاینه کردند و گفتند: این زخم در بالاي رگ اکحـل قرار گرفتـه و معـالجه اش خطرنـاك اسـت. زیرا این جراحت را بایـد از ریشه بریـد. در این صورت رگ بریده می شود و او می میرد.
سید به من فرمود: می خواهم به بغداد بروم. تو هم بیا! شاید پزشکان متخصصی باشند و معالجه ات کنند.
وارد بغداد شدیم. سید در آنجا نیز پزشکان را خواست و محل زخم را دیدند. آنها نیز همان پاسخ پزشکان حله را داده بودند، لذا خیلی ناراحت شدم. گفتم حالا که به بغداد آمده ام، براي زیارت به سامرا می روم و از آنجا به وطن بازمی گردم. سـید این فکر را پسـندید و من اثاث خود را نزد سید گذاشتم و حرکت کردم.
وارد سامرا شـدم. قبور امامان را زیارت کردم. آنگاه به سـرداب مقدّس امام زمان رفتم و پاسـی از شب را در سـرداب گذراندم و مناجات کردم و از خـدا و امامـان یاري طلبیـدم. تا روز پنـج شـنبه در سامراء مانـدم ، سـپس کنار دجله رفتم، و غسل کردم و لباس پاکیزه پوشیدم و ظرف آبی را که همراه داشتم پر کردم و بیرون آمدم که به زیارتگاه برگشته و یک بار دیگر نیز زیارت کنم.
در آن حـال دیـدم چهـار نفر سواره از دروازه شـهر سـامرا بیرون می آینـد. چون در اطراف زیارتگـاه عـده اي از بزرگان عشایر زندگی می کردند، گمان کردم سواران از آنها هستند. وقتی به هم رسـیدیم، دیدم دو نفرشان جوان هسـتند. یکی از آنها تازه موي صورتش روییده است، و هر چهار نفر شمشـیري حمایل دارند. دیگري پیرمردي بود که نیزه در دست داشت، و نفر بعدي نقاب به صورت زده و قبایی روي شمشیر پوشـیده و گـوشه آن را از بغـل گذرانـده بود.
پیرمرد نیزه دار در طرف راست من ایسـتاد، و آن دو جوان هم در طرف چپ ایستادند، و شخص قباپوش هم در وسط راه من قرار گرفت. به من سلام کردند. پاسخ دادم. شخص قباپوش به من گفت: تو فردا می خواهی نزد خویشانت بروي؟
گفتم: آري.
گفت: بیا جلو، زخمی که تو را اذیت می کند، ببینم.
من مایل نبودم که آنها با من تماس داشته باشند و با خود فکر می کردم اینها از عشایرند و از نجاست پرهیز ندارند و من هم تازه از آب بیرون آمده ام و لباسم هنوز تر است. با این حال نزد وي رفتم و او دستم را گرفت و به سوي خود کشید. خم شد و دستش را روي زخم گذاشت. آن را چنان فشار داد که دردم گرفت، سپس برگشت روي اسب قرار گرفت. آنگاه پیرمردِ نیزه به دست گفت: اسماعیل راحت شدي؟
من تعجب کردم که از کجا اسم مرا می داند. گفتم: من و شما ان شاء الله راحت و رستگار هستیم .
پیر مرد گفت: این آقا، امام زمان است.
من دویدم و رکابش را بوسیدم. امام حرکت کرد. من در کنارش می رفتم و التماس می کردم.
امام فرمود: برگرد!
عرض کردم: هرگز از شما جدا نمی شوم.
فرمود: صلاح تو در این است که برگردي.
و من سخنم را تکرار کردم: برنمی گردم.
پیر مرد گفت: اسماعیل! حیا نمی کنی که امام دو بار به تو گفت برگرد و گوش نمی کنی؟
این سخن در من اثر کرد، ناچار ایستادم.
امام چند قدم رفت. آنگاه متوجه من شد و فرمود: چون به بغداد رسیدي، حتماً منتصر، خلیفه عباسی تو را می طلبد و چیزي به تو می دهد ولی از او قبول مکن و به فرزندم سید بن طاووس بگو: نامه اي به علی بن عوض بنویسد و تو را سفارش کند و من به او می گویم هر چه خواستی به شما بدهد.
سپس همه حرکت کردنـد و رفتنـد و من همچنان ایسـتاده به آنها نگاه می کردم تا از نظرم دور شدنـد، و من از جدایی آن حضرت بسیار تأسف خوردم. ساعتی همانجا نشستم. به حرم مطهر رفتم. خدّام حرم که مرا دیدند، گفتند: حالت دگرگون است. درد داری؟
گفتم: نه.
گفتند: کسی با تو نزاع کرده؟
گفتم: نه. من از آنچه شـما می گویید، اطلاعی ندارم. ولی آیا سوارانی را که از اینجا گذشـتند، دیدید؟
گفتند: ایشان از بزرگان محل بودند.
گفتم: از بزرگان نبودند. یکی از اینها امام زمان (ع) بود.
گفتند: آن پیرمرد یا آن مرد قباپوش؟
گفتم: همان قباپوش.
گفتند: زخمی که داشتی به او نشان دادي؟
گفتم: خود او بـا دست، آن را فشـار داد و مرا به درد آورد.
پس از آن رانم را بـاز کردم دیـدم از آن زخم اثري نیست. ران دیگرم را نیز باز کردم اثري از زخم ندیدم.
خدّام وقتی متوجه قضیه شدند به سوي من هجوم آوردند و لباسم را براي تبرك پاره پاره کردند ...
ادامه داستان همانطور که امام علی السلام فرموده بودن اتفاق افتاد
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 9، ص 166
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🍀🍀🍀حدیث 30167
یکی از علل بی دینی
1358 - وَ قالَ اَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِىّ عليه السلام: اَلْخِيانَةُ دَلِيلٌ عَلى قِلَّةِ الْوَرَعِ، وَ عَدَمِ الدِّيانَةِ.
@ahadis_tollab
خيانت، دليل بر كمى پرهيزگارى و بى دينى است.
کتاب احادیث الطلاب ص 401
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@ahadis_tollab
#احکام #غسل
⭕️ آیا در هنگام غسل میشود به نیت شستن طرف راست یا چپ، کل بدن را زیر دوش شست؟
✅ جواب: باید ترتیب را در نیت مراعات کند
و لو این که تمام بدن را زیر دوش بگیرد یعنی؛ اگر نیت او شستن عضو خاصی (با ترتیب لازم در غسل ترتیبی) باشد مثلاً در حال شستن قسمت راست بدن، نیت شستن قسمت چپ بدن را به عنوان #غسل نداشته باشد، اشکال ندارد.
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
#نان_سفید
👈🏻فوق العاده مضر برای سلامت بدن
👈🏻 افزایش قند خون
👈🏻یبوست آور
👈🏻مطلقا در آرد سفید فیبر وجود ندارد
👈🏻سرطان زاست
👈🏻بدن را کم خون میکند
👈🏻تشدید کولیت
اگر مجبور به خوردن نان سفید هستید روزی یک وعده بیشتر نخورید
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔺 موعظه
✍️آیت الله سیدرضی شیرازی :
🌀به خدا قسم ، من خودم را میگویم که اگر یک صدم آن چه که به ظاهر میرسیدم، به باطن خود رسیدگی میکردم، وضعم بهتر از اینها بود.
💢آن قدری که دقت دارم لباسم مرتب باشد، یقهام کثیف نباشد، قبایم اتویش خوب باشد، جلوی آیینه میایستم و خود را مرتب و منظم میکنم، اگر به باطن خودم رسیدگی میکردم و زشتیهای آن را برطرف میکردم و محاسبه مینمودم که چه بدیهایی دارم، از نظر اخلاقی خیلی بهتر از اینها میتوانستم باشم.
🔹کاش گاهی چرتکهای میانداختیم و میدیدیم از نظر روحی در چه وضعی هستیم و چه مقدار سرمایهٔ معنوی و اخلاقی داریم. آیا این گونه که هستیم، خدا میپسندد؟
📚 زلال حکمت ۲، سیدرضی شیرازی ، ص۱۸۰
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
📌 مرگ "حسن صبّاح" داعی فرقه اسماعیلیه
🔹 حسن صبّاح،متولد ۴۴۵ قمری به عنوان شیعهٔ ۱۲امامی در ری مشغول به تحصیل شد. ولی در ۱۷سالگی پس از آشنایی با مذهب اسماعیلیه به این فرقه علاقمندشد و آن را پذیرفت.
🔻سپس در سال ۴۶۴ ق، مدتی به مصر رفت و پس از مدتی به ایران بازگشت. او در ابتدا در بعضی شهرها سرگرم دعوت شد و در همان حال، داعیانی به اطراف فرستاد و بسیاری از مردم را به مذهب خود درآورد.
🔸 او بنیانگذار فرقهای است که حشاشین خوانده میشود. اولین فرقهای که اقدام به رسیدن به اهداف خود توسط ترور کردند و اصطلاح اسسین بمعنی تروریزم از نام این فرقه گرفته شده است. وی مردی معتقد و خشک بود و دو پسر خود را به سبب تخلّفات مذهبی کشت.
🔺 او نیروهایی را برای ترور مخالفان خود تربیت کرده بود که در قلعه الموت آنها را پرورش می داد و برای اینکه بتوانند ماموریت خود را بهتر انجام بدهند آنها را اخته می کرد ، قتل های متعدد بزرگان مخالف اسماعیلیه توسط این افراد صورت می گرفت و باعث ایجاد ترس در دل مخالفان گردید.
▫️ سرانجام او در ۲۶ ربیع الثانی ۵۱۸ ق درگذشت.
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#سخنرانی| نماز اول وقت
🎙حجه الاسلام اسماعیل رمضانی
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅شرط تاثیر عمل🔅
🔹من یک روز از حضرت علامه طباطبایی سوال کردم: که مثلا فلان عمل در چه صورت مؤثر است یا چگونه مؤثر است؟ ایشان فرمودند...
🎥علامه طهرانی رضوان الله
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔅کلامی که مایۀ خشنودی حضرت امام صادق علیه السلام شد
✍علامه طهرانی رضوان الله:
🔹روزى خدمت حضرت صادق عليه السّلام عرض کردند که: عمّار دهنى روزى براى اداء شهادت نزد قاضى کوفه ابن ابى ليلى حاضر شد، قاضى گفت: اى عمّار ما تو را شناخته ايم و چون رافضى هستى شهادتت را نمى پذيريم. عمّار ناگهان به پا برخاست و بدنش لرزيد و آن قدر گريه کرد که گريه به او مهلت نمى داد. ابن ابى ليلى گفت: اى عمّار تو مردى هستى از اهل علم و حديث، اگر بر تو ناگوار است که به تو رافضى گويند از رافضى بودن بى زارى بجوى، در آن حال از برادران ما هستى و شهادت تو را البتّه خواهيم پذيرفت.
🔹عمّار گفت: اى مرد اشتباه فهميدى نظر من آنچه که تو تصوّر کردى نبود ليکن من هم بر خودم و هم بر تو گريستم، امّا گريه بر خودم به جهت آنکه نسبت شريفى را به من دادى که من اهل آن نيستم، گمان کردى من رافضى هستم
اما واى بر تو که امام صادق علیهالسلام براى من حديث کرد که: اوّلين کسانى که رافضى ناميده شده اند همان ساحرانى بودند که مشاهده معجزه موسى را نموده و عصاى او را نگريستند و به او ايمان آوردند و از او پيروى کردند و امر فرعون را به دور افکندند و تسليم تمام مشکلاتى شدند که بر آنها وارد شد. فرعون آنها را رافضى ناميد، چون دين و آئين او را به دور ريختند.
وقتی که امام صادق علیهالسلام این مناظره را شنید خوشحال شد
📚«امام شناسی» ج ۳ ص ۱۱۴
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب