eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
79.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
8هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸پسر ماشینی🌸 قسمت نوزدهم نازنین حال چندان مناسبی نداشت و وقتی مادرش و خانم دکتر با یک بغل ک
داستان 🌸پسر ماشینی🌸 قسمت بیستم مریم خانم زنی خوش اخلاق اما آرام بود و انگار که چندین ساله با نازنین آشنایی دارد با او خیلی صمیمی و مهربانانه احوالپرسی کرد برای نازنین ازینکه الهام دوستی به سن مریم خانم داشته باشد قابل باور نبود و با خود حدس زد احتمالاً مادر الهامه الهام برای کاری بیرون رفته بود کنجکاوی نازنین گل کرد و به مریم خانم گفت شما خاله ی دکتر حامد هستین مریم خانم با قیافه ای متعجب گفت دکتر حامد؟! بعد انگار یادش اومده باشه گفت آهان همون دکتر آرتوپد رو میگین نازنین گفت بله مریم خانم گفت شنیدم دکتر خوبیه و با خنده گفت کاش خاله ش بودم الهام و مریم خانم چند روز پشت سرهم به نازنین سر می زدند و برای نازنین معمایی شده بود که چرا باید بین اینهمه مریض بیان پیش اون چرا باید برای تحقیق از دکتر حامد به کسی مراجعه کنند که شناخت چندانی از دکتر حامد ندارد اینها که معرفی نامه از دانشکده داشتند برایشان تحقیق از یک دکتر مشهور کاری نداشت حتی با پرسش از کارمندان و پرستاران می تونستند بهتر و دقیق تر به جواب سوالاتشان برسند همین موقع الهام با یک دسته گل زیبا برگشت و گفت من بهت زیاد گل داده بودم اما این دسته گل از طرف مریم خانمه و به شوخی گفت تو دنیا یه دوست مسن خوش مشرب داشتم که اونم کشیده طرف شما نازنین گفت باعث افتخاره اما من کجا و مریم خانم کجا بیشتر شبیه خانم دکترهاست الهام گفت مگه خانم دکترها چه جوری هستند نازنین با خجالت گفت مثل مریم خانم شیک و باکلاس و خوش صحبت الهام گفت جدی جدی داری دوستمو قُر میزنیا وقتی الهام و مریم خانم رفتند نازنین بفکر فرو رفت که داستان این دونفر چیه الهام خانم اگه دخترخاله ی خانم دکتر نیست پس کیه اگه دکتر حامد ازش خواستگاری کرده چرا اینقدر برای تحقیق پیش اون میان؟ مگه ینفر چقدر تحقیق لازم داره دکتر حامد رو عالم و آدم می شناسن چرا همزمان با اومدن الهام و مریم خانم دکتر حامد غیبش زده بعد مثل کارآگاهانی که یک سرنخ تازه پیدا کرده باشه گفت راستی چرا وقتی در مورد الهام و مریم خانم با خانم دکتر حرف زدم براش مهم نبود چرا خانم دکتر پیگیر دکتر حامد نیست و اطلاعی از او ندارد با خودش گفت فردا حتما سوال پیچش میکنم نازنین صبح زود بیدار شد پرستارها مشغول مرتب کردن تخت های خالی و تمیز کردن محیط بخش بودند پرستاری که باهاش دوست شده بود نگاهی به نازنین کرد و گفت چیه باز سحرخیز شدی نازنین گفت نمیدونم چرا اینقدر زود بیدار شدم ولی شماها چتونه انگار خونه تکونی دارید پرستار گفت نه خونه تکونی نداریم دکتر بداخلاق برگشته نازنین گفت همین دکتر طاهارو میگین پرستار گفت نه بابا دکتر طاها که زنگ تفریح بود دکتر حامد داره میاد نازنین از ذوق رفت از جاش بلند بشه که ببینه درست شنیده یا نه ! از تخت افتاد پایین پرستار سریع بطرفش دوید و کمک کرد بره روی تخت و بعد زد زیر خنده نازنین گفت چرا میخندی گفت والا فکر کنم الهام خانم با شنیدن این خبر کمتر از شما خوشحال شد با این حرفش زد تو ذوق نازنین و لبخند نازنین از صورتش محو شده بود http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 👇👇
ادامه ی قسمت بیستم داستان 🌸پسر ماشینی🌸 نازنین با خودش گفت مگه قرار بود دکتر حامد ازدواج نکنه پس چرا باید به الهام خانم حساس باشم بی خیال حرف پرستار دستی به سر و صورتش کشید و تا حدودی لباسش را مرتب کرد پرستار گفت میخوای رژمو بدم بهت؟ نازنین بدش نیومد و گفت ممنون میشم کمی آرایش کرد و دوباره لباسشو مرتب کرد پرستار گفت یه دسته از موهاتو بنداز بیرون این روزها مده نازنین گفت من که مدپوش نیستم روسریشو جلوتر آورد و گفت آرایشم فقط بخاطر اینه که میخوام زرد و شلخته نباشم اصلا دوست ندارم جلب توجه کنم پرستار گفت هر جور راحتی نازنین پشتی تختش را بالاتر آورد و رو به در ورود نشست وقتی دکتر حامد وارد شد نازنین سعی کرد بی تفاوت باشه اما ضربان قلبش بالاتر رفت و دست خودش هم نبود دکتر حامد بعد از دیدن چندتا مریض به طرف نازنین اومد و گفت شما که هنوز هستین وضعیت پاهاتون چطوره نازنین گفت خدارو شکر خوبه ولی پاهام شبها درد می گیره دکتر حامد گفت طبیعیه شکستگی پاتون خیلی سنگین بود و همینکه جوش خورده و داره خوب میشه جای شکرش باقیه انشاالله فردا پس فردا مرخص میشی نازنین خواست با دکتر حامد در مورد الهام و مریم خانم حرف بزنه اما پشیمون شد چون هم خجالت میکشید و هم فکر کرد شاید الهام از این کارش ناراحت بشه اما زمان ملاقات نازنین با دیدن الهام و مریم خانم که به همراه مادرش و خانم دکتر اومده بودند شوکه شده بود ادامه دارد .. نویسنده: سید ذکریا ساداتی http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5773723685609290654.mp3
5.16M
مهدی لطفی🎤 طالبا 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
5_6127499128168514613.mp3
3.03M
منم و دفتر شعری که پر از اسرار است شرح دلتنگی و دیوانگی ام بسیار است شهر را ناله ی دلتنگی من پر کرده ناله هایم همه از حسرت یک دیدار است بند بند بدنم چشم شده ، اما حیف بین چشمان من و دیده ی او دیوار است عشق از دست دلم خون جگر خواهد خورد  دیده چون دیده ی نادیده ی من خونبار است خبر از حال دل تنگ نداری شاید روز هر عاشق دلتنگ چو شامی تار است قصه از غصه ی بسیار نوشتم امروز درک کن حال دلی را که چنین غمدار است 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ جمعه🌞 🖼 ۲۴ کرچ ماه ۱۵۳۵   تبری ۲۴ شهریور     ۱۴۰۲ شمسی ۱۵ سپتامبر    ۲۰۲۳میلادی ۲۹ صفر ۱۴۴۵قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🍀کانال آهنگ مازنی🍀 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5773845538126434199.mp3
16.25M
مجتبی رمضانی🎤 دلم حکایت میکند http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
https://eitaa.com/ahangmazani/10961 سخنرانی های قبلی👆 بسم الله الرحمن الرحیم آیت الطاف خدای کریم سخنرانی بیخود نیست میگن چاهی مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی خانم ما اینهمه دق دکت دق دکت می گفت آخرش خودش گرفتار شد 😝 صبح چهارشنبه در خانه نشسته بودیم و منتظر بودیم پایتخت شروع بشه که دیدم ای دل غافل خانم مثل ابر بهار می باره حسری میریخت به بزرگی غاز مرغنه بقول تهرانی ها به پهنای صورتش اشک می ریخت گفتم چیشده خانومی؟! چی نشده دیدم هق هق را شروع کرد و ول نکرد هرچی هم میگم چته هیچی نگفت گفتم یا خدا لابد همه چیو فهمیده اما وقتی یک کم فکر کردم دیدم من ازش چیز پنهانی ندارم پس با خاطری آسوده گفتم چشیه خانم چرا نازک می ریسی گفت بور ول هکن حوصله ندارم گفتم خانم تو دیگه غصه ات برای چیه تو که منو داری و هرکی منو داره فک دارِ(درخت بید) چله را داره غمت نباشه بگو چی شوده تو بگو چی شوده 😜 گفت هیچی پام از صبح درد میکنه گفتم لابد از کهولت سنّه 😝 آقا این را من نگفتم و شیطون کور گفت بی خبر دکته مه گردن که تو اصلا برام ارزش قائل نمیشی و تو برام طلا نمیخری و ..‌ گفتم اس هکن طلا نخریدن چه ربطی به پادرد داره گفت به هرحال دل که خوش باشه دردم خِمیر میشه گفتم وره اَی کی گته گفت همه میگن گفتم پاشو اون گوشواره که سی سال پیش خریده بودم و یه لنگه شو گم کردی اونو بذار گوشِت گفت اونقدر کوچیکه که اصلا معلوم نیس کجاست گفتم به هرحال کاچی به از هیچیه آقا منم لرد بازی درآوردم گفتم اصلا برو دکتر و دخترامم همراش ریسه کردم یکساعت نشده بود که دیدم دخترم هی زنگ میزنه میگه بابا دوتومن بزن به این کارت بابا یه تومن بزن به اون کارت گفتم دتر درسته شنیدی بلاگرا پولدارن ولی من بلاگر نیستم یه ایتائر کوچولو هستم که چندهزار نفر خسته تر از خودمو دورم جمع کردم گفت از کجا میدونی اعضای کانالت خسته ان گفتم ازونجایی که هروقت دعا میکنم خدایا جیب پرپول به ما عطا کن تو ده دقیقه دو سه کا ویو میخوره😂 و در پایان این قسمت دعا میکنم خدایا وضع اقتصادی همه ی ما اعضای کانال آهنگ مازنی را عالی بفرما😍 ادامه دارد..‌‌‌‌... ارادتمند شما عزیزان -سید