سنتی عصرگاهی مهدی لطفی🎤 طیبه و بانوجان 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا

امام رضـــــــــــــــــــــــــــــــــــا(ع) امام رضا ستاره ها دوستت دارند امام رضا امام رضا بازم منو صدا کن امام رضا امام رضا حاجتمو روا کن http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🖤کانال آهنگ مازنی🖤🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا

زنده یاد محسن پور و شعبان نیکخو🎤 کتولی 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا

من هم خدا دارمه جانِ آقا دارمه امام رضا دارمه 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🖤کانال آهنگ مازنی🖤🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا

در شب شهادت هشتمین ستاره ی آسمان ولایت و امامت دستها را رو به آسمان می گیریم و می گوییم ✨خدایا... 🌷هر شب به آسمان نگاه می کنم ✨و می اندیشم... 🌷در این آرامش شب چه بسیار دلها که غمگین و پر اضطرابند ✨خدایا‌ تو آرام دلشان باش 🌷خدایا... 🌸شب مارا با یادت بخیر کن ای امام رئوف ،یا غریب الغربا یا معین الضعفا ،یا سلطان خراسان ،ای پادشه خوبان نظری به تک تک دوستان و عزیزانمان بنما الهی آمین 🌷شبتون قشنگ و رویایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌​​​‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌

داستان 🌸پسر ماشینی🌸 قسمت بیست و یکم سکینه خانم سرعتش را بیشتر کرد و وقتی رسید به نازنین فوری بغلش کرد و با عشق دخترش را بوسید نازنین گفت چخبره مادرجان دیروز دیدی منو سکینه خانم چیزی نگفت اما از چشمهایش میشد فهمید که حالش خیلی خوبه خانم دکتر هم رسید و نازنین را بوسید و احوالپرسی کرد و صندلی را کشید کنار تخت نازنین و گفت فعلا من از همه ی شماها بزرگترم پس حق تقدم با منه و بدون اینکه منتظر عکس العملی باشه روی صندلی نشست الهام و مریم خانم به آرامی به طرف تخت نازنین می اومدن اما نازنین تمام حواسش به دکتر حامد بود و با فاصله ی چند متری پشت سر الهام و مریم خانم حرکت میکرد اما وقتی دکتر حامد به طرف یک بیمار دیگه رفت نازنین خیالش جمع شد که پس دکتر حامد الهام و مریم خانم را یا ندیده و یا واقعا اصلا اونارو نمیشناسه الهام و مریم خانم با نازنین سلام و احوالپرسی کردند اما نازنین چشمش به دکتر حامد بود و خدا خدا میکرد دکتر حامد به طرفشون نیاد چون می دونست تحمل این موضوع که اگه براش مشخص بشه دکتر حامد با الهام و مریم خانم آشناست و الهام همان دختر خوشبختی باشه که دکتر حامد ازش خواستگاری کرده واقعا سخت بود نازنین می دونست دکتر حامد قسمتش نیست و بقول دایی جلال پیشونی نوشتش اگه با کسی یکی نباشه نمیشه اما اینکه شاهد عشق کسی باشه که مدتها در گوشه ی ذهنش دست نخورده باقی مونده بود براش عذاب آور بود نازنین چنان در این تفکرات غرق بود که حتی با مریم خانم خیلی بیحال دست داد و در جواب احوالپرسی مریم خانم جوابهای نامربوطی میداد مریم خانم پیشونی نازنین رو بوسید و گفت چته دخترم انگار حالت خوب نیست بعد با صدای بلند گفت خانم پرستار به دکتر بخش بگین بیاد دخترمونو ببینه پرستار سریع اومد کنار تخت نازنین و گفت این دختر که چیزیش نیست همین ده دقیقه ی پیش با دمش گردو میشکست مریم خانم گفت مودّب باشید شما مگه دکترین نازنین گفت ببخشید مریم خانم تقصیر منه این خانم پرستار دوست منه و پرستار خوب و زحمتکشی هست منم چیزیم نیست شاید هیجان دیدن شماها باعث شده چون اولین باره در یک ساعت بخصوص اینهمه ملاقاتی دارم واقعا ذوق زده شدم مخصوصا شما که معمولا بعد از ساعت ملاقات می اومدین مریم خانم گفت باشه همه ی اینها قبول ولی معاینه بشی بد نیست که شاید فشارت افتاده یا ضربان قلبت نامنظمه پرستار رفت سراغ دکتر حامد و با دکتر برگشت اما وقتی دکتر حامد مریم خانم را دید در جایش خشکش زد مریم خانم هم با دیدن دکتر حامد دستهایش به لرزش افتاد و نزدیک بود از حال بره مریم خانم گفت حامد جان تویی دکتر حامد بغلش کرد و هردو گریه میکردند خانم دکتر و سکینه خانم می خندیدند نازنین گیج شده بود حس کرد شاید داره خواب می بینه پس مریم خانم مادر الهام بود و همه ی اون حرفاش دروغ بود که برای تحقیق اومدند چون مشخصه که دکتر حامد عقد کرده وگرنه نمی شد که مادر الهام را بغل کنه و ببوسه نازنین از خنده های خانم دکتر و مادرش کفرش در اومده بود دست مادرش را گرفت و گفت تو که مادر منی تو دیگه چرا ذوق کردی تو که می دونی من چقدر خدا خدا میکردم حامد مال من بشه تو که می دونی من طاقت دیدن این صحنه را ندارم تو دیگه چرا اما سکینه خانم همچنان لبخند به لب داشت و به نازنین گفت ساکت باش میدونی بعد از چند مدت همدیگه رو دیدن خانم دکتر اومد کنار تخت نازنین و خواست دستهای نازنین رو بگیره اما نازنین دستشو کشید فقط به حساب احترام به خانم دکتر چیزی نگفت خانم دکتر مثل پیروز اجرای یک نقشه ی پیچیده ی مهندسی شده به صحنه ی تقابل حامد و مریم خانم نگاه میکرد نازنین با اکراه این صحنه ها را تماشا میکرد که دید الهام رفت سمت دکتر حامد باهاش دست داد و روبوسی کرد نازنین حالش از دیدن این صحنه به هم خورد و با خودش گفت خلایق هرچه لایق تو دلش گفت بوسیدن نامزدت بین این همه آدم واجب بود اینا دیگه چقدر وقیح و پست هستن پس الهام خانم همون الی جونه اصلا با عکسش شباهتی نداره ولی انصافا دختر خوب و خوش اخلاقیه درسته یک کم مغرور هست اما با اون تعریفی که دکتر حامد ازش کرده بود خیلی فرق داره قید فرانسه رو هم بخاطر پسرخاله ش زده دیگه چی میخواد این دکتر بی سواد و ازخودراضی اصلا هم خوش تیپ نیست این لباسارو هرکی بپوشه خوش تیپ بنظر میاد حرف زدنش هم بخاطر چندین سال درس خوندنشه منم اگه صدتا کتاب خوب بخونم می تونم قشنگ حرف بزنم وقتی الهام با ذوق اومد طرف نازنین که بهش بگه چیشده نازنین از حال رفته بود دکتر و پرستارها دورش را گرفتند اما نازنین فقط سایه هایی در اطرافش میدید و صدایی به گوشش نمی رسید https://eitaa.com/ahangmazani/9469 فقط صدای دایی جلال و آواز خوندنش در گوشش می پیچید ادامه دارد........ نویسنده: سید ذکریا ساداتی http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸

سلمان بابایی🎤 یار کجه شونی بی من 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا

#شعر_شبانه #امام_رضا (ع) با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین وسط کوچه همینکه بدنت لرزه گرفت ناگهان بال و پر روح الامین خورد زمین این چه زهری است که داری به خودت می پیچی گاه پشت کمرت گاه جبین خورد زمین از سر تو چه بگوییم؟ روی خاک افتاد از تن تو چه بگوییم؟ همین ... خورد زمین دگرت نیست توان تا که ز جا برخیزی ای که با تو همه ی دین مبین خورد زمین داشت می مرد اباصلت که چندین دفعه دید مولاش چه بی یار و معین خورد زمین زهر اول اثرش بر جگر مسموم است پهلویت سوخت که زانوت چنین خورد زمین پسرت تا ز مدینه به کنار تو رسید طاقتش کم شد و گریان و حزین خورد زمین به زمین خوردن و خاکی شدنت موروثی است جد تشنه لبت از عرشه ی زین خورد زمین #جواد_حیدری http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🖤کانال آهنگ مازنی🖤🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا

سنتی شبانگاهی علی ملائکه🎤 ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضا جان سر زخاکت برندارم 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🖤کانال آهنگ مازنی🖤🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا

✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ شنبه🌞 🖼 ۲۵ کرچ ماه ۱۵۳۵   تبری ۲۵ شهریور     ۱۴۰۲ شمسی ۱۶ سپتامبر    ۲۰۲۳میلادی ۳۰ صفر ۱۴۴۵قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🍀کانال آهنگ مازنی🍀 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا

حسین طاهری🎤 ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضا جان سر زخاکت برندارم 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🖤کانال آهنگ مازنی🖤🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا

وحید حیدری🎤 امام رضا(ع) 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا